هفتسین دختری که قرار نیست کسی برایش دل بسوزاند
۱۳۹۶ فروردین ۳, پنجشنبهیکی ماهی قرمز میگذارد، دیگری نه. یکی قرآن میگذارد و آن یکی دیوان حافظ یا دیوان شمس. شاید همین نکات تنها تفاوت موجود در هزاران عکس سفره هفتسین باشد که از یکی دو روز قبل و تا یکی دو روز بعد از لحظه سال تحویل چون سیلابی در شبکههای اجتماعی عموم ایرانیان جاری میشود. البته این سیلاب ویرانی به همراه ندارد، بلکه برای چند روزی در جهان آنلاین دنیایی میسازد پر از رنگ و آینه و شمعدانهای کوچک و بزرگ.
در بسیاری از عکسهای مرتبط با هفتسین که در روزهای آخر اسفند و ابتدای فروردین منتشر میشوند، و با هشتگ "نوروز" یا "هفتسین" قابل جستجویند، هیچ فردی حضور ندارد و عکس تنها از سفرهی هفتسین گرفته شده است. در بسیاری نیز خانوادهها یا زوجها و دوستان کنار سفره نشسته یا ایستادهاند. اما حضور افراد مختلف هم از یکدستی عکسها در یک نگاه کلی کم نمیکند.
شاید از همین روست که حضور یک دختر ۱۱ ساله که با ناتوانی جسمی و حرکتی متولد شده یکی از این عکسها را از دیگران متفاوت میکند؛ دختری که قرار نیست کسی دل برایش بسوزاند و در جامعهای که عموما کودک توانیاب در خانه و از نظرها پنهان میماند تا "سوژه نگاههای خیره نباشد" این عکس حرفی بیش از یک شادباش نوروزی دارد.
خصوصا که این عکس تصویری برای فعالیتی خیریه مثل جمعآوری پول جراحی و از این قبیل که این روزها یکی از فعالیتهای "سلبریتیهای اینستاگرام" محسوب میشود نیست. این عکس یک عکس خانوادگی است:
هفتسین، نور بهاری، مادر، پدر، آیسان، دختر ۱۱ سالهی توانیاب، و برادر کوچکترش سپنتا. این عکس در صفحه سارا علیجانی مهرپایدار، مادر آیسان، منتشر شده است. در این صفحه (@happywithlittlethings) که به صورت عمومی در دسترس است زندگی روزانه یک خانواده که یکی از فرزندانشان توانیاب است با دیگران به اشتراک گذاشته میشود.
چیزی که در این صفحه جریان دارد حس خوشبختی یک خانواده است که شاید برای جامعهای که عادت به دیدن شادی به رغم وجود چنین چالش روزانهای ندارد موضوعی نو باشد.
عکسها و توضیحات آنها برای مخاطب این آگاهی را فراهم میکنند که زندگی با کودکی با شرایط متفاوت چگونه است.
سارا علیجانی مهرپایدار در گفتگویی نوروزی با دویچه وله میگوید که از سال ۲۰۱۴ در اینستاگرام حضور داشته است اما صفحهاش خصوصی بوده است و اخیرا تصمیم به عمومی کردن آن گرفته است.
بیشتر بخوانید: سفرنامهنویسی زنان در دنیای مجازی؛ نه به یکجانشینی
او میگوید: «به طور اتفاقی با صفحهای آشنا شدم كه به فرشتههايی مثل آيسان دخترم اختصاص داشت و از طريق آن صفحه با مادرها و بچههایی آشنا شدم كه نيازهایی خاص داشتند. اما اكثر كامنتهای زير پستهای آن صفحه بوی ترحم و دلسوزی میداد و بیاعتمادی به جامعه پزشكی. راهنماییهایی هم میشد اما منفیگرایی بيشتر بود تا مثبتاندیشی.»
همین موضوع باعث شده که او صفحه اینستاگرام خود را عمومی کند. او میگوید که "پيش خودم فكر كردم شايد بتوانم با نشان دادن گوشهای از زندگیام به بقيه اميد بدهم كه درست است که ما و خانوادههایی مثل ما مسائل و مشكلات بزرگی سر راهشان هست اما نبايد دلسرد بشوند و زندگی را به خودشان از آن چیزی كه هست سختتر كنند."
تصاویری از زندگی
در عکسها و ویدیوهای این مادر عضو اینستاگرام نه فقط از زندگی دختر توانیاب که از زندگی پسر کوچکترش و همسرش، ورزش رفتن، کنسرت رفتن و هر چیز کوچک و بزرگ میشود سراغ گرفت. او اینطور از واکنشها میگوید: «من میخواستم با عكسها و فيلمهایم نور اميدی باشم برای افراد دیگر ولی پیامهایی كه گرفتم به خودم خیلی اميد داد.»
بیشتر بخوانید: برای همه آنها که کودک یا نوجوانی در اینستاگرام دارند
او که همه پستهایش را با صمیمیت با مخاطب به اشتراک میگذارد تنها از یک موضوع آنطور که خودش میگوید "گاهی اذیت میشود."
او میگوید: «تنها چيزی كه گاهی من را اذيت میکند اصرار به این است که برای آيسان شفا بگيريم. وقتی دوستان دعا میکنند و برای ما سلامتی و شادی میخواهند خيلی انرژی میگيرم اما من و همسرم و كلا همه خانواده ما هيچوقت برای آيسان شفا نخواستهايم. ما دوستش داريم و فكر كنم نكته كليدی خوشبختی كه در چشمهای آيسان موج میزند همین است كه ما همین جوری قبولش کردهایم.»
او میگوید که همه خانوادهاش از جمله پدربزرگ و مادربزرگ بچهها از روز اول با آيسان مثل "یک بچهی معمولی" رفتار كردهاند و اضافه میکند که دخترش "مهارتهایی دارد كه فقط فردی كه از نزدیک میشناسدش میتواند بفهمد و من افتخار میکنم كه هر روز میتوانم او را لمس و بو و حس كنم . او برای خانه ما بركت است."
دعوت به مثبتاندیشی
جدا از حس امید و خوشبختی که از طریق صفحه اینستاگرام happywithlittlethings منتقل میشود، مخاطب این شانس را پیدا میکند که شاهد چگونگی زندگی با کودکی با شرایط جسمی و ذهنی آیسان باشد. سارا ۱۷ سال است که به هلند مهاجرت کرده و پس از ازدواج نیز با همسر و فرزندانش در همین کشور زندگی میکند.
سارا که اخیرا ویدیویی از بازی در استخر با دخترش به اشتراک گذاشته است نسبت به تفاوت امکانات در هلند و ایران آگاه است و میگوید: «ببينيد همه پدر و مادرها بچههایشان را دوست دارند اما اجتماع و خرافات جوری در جامعه ما ريشه گرفته كه اكثرا نمیدانند با نگاه خيره ديگران چه طور رفتار كنند و به قولی حرف مردم برایشان مهم است و اكثرا اين بچهها كنج منزل میمانند و ديده نمیشوند.»
او البته از نوع دیگری از خانواده هم مثال میآورد: «خانوادههايی هم هستند كه دوست دارند فرزندشان وارد اجتماع شود ولی امكاناتی كه اين بچهها را به بيرون ببرند ندارند.»
او از وضعیت ایران میگوید: «مثلا ما در كدام خيابان و بافت شهری به ويلچر فكر كردهايم و راه را برای بيرون رفتن فردی كه روی ويلچر نشسته راحت كردهايم؟ وسيله نقليه عمومی برای اين افراد نداريم.»
او تعریف میکند که در سفر آخرش به ايران مينیبوسهايی دیده كه برای حمل و نقل "معلولان" بوده و وقتی در این باره پرس و جو کرده است، به او گفتهاند که از این مینیبوسها فقط میشود برای رفتن به دكتر و بيمارستان استفاده کرد. او میپرسد: «پس پارک و سينما و گردش چه میشود؟»
او در نهایت میگوید که "من به تمام مادرها و پدرهايی كه در ايران بدون امكانات از بچههایشان به سختی نگهداری میکنند خيلی احترام میگذارم."
او همچنین از هراس رفعشدهای سخن به میان میآورد: «اولش فكر میكردم شايد ديدن اينكه ما اينجا (هلند) خيلی امكانات داريم باعث شود مردم فكر كنند از روی راحتی مثبتاندیش هستم اما بازتاب عكسهایم چيز ديگری را نشان داد.»
این مادر که وضعیت کنونی فرزندش را پذیرفته است و با رنگی از امید و خوشبختی آن را با دیگران به اشتراک میگذارد آرزویش برای سال جدید به نقل از یکی از نوشتههایش در اینستاگرام این است که آیسان "باز بتواند با کمک بایستد و من قد و بالایش را نگاه كنم و كيف كنم."