جنگ لبنان پس از یک سال • هدفها و پیامدها
۱۳۸۶ تیر ۲۱, پنجشنبهیک سال پیش، روز ۱۲ ژوئیه، در پی به حمله حزبالله لبنان به مرزبانان اسرائیلی، ارتش این کشور جنگ گستردهای را علیه لبنان آغاز کرد که ۳۳ روز به درازا کشید. انگیزهها و پیامدهای این جنگ موضوع مصاحبه با پرفسور محسن مسرت، استاد علوم سیاسی دانشگاه اوزنابروک آلمان است.
دویچه وله: آقای پرفسور مسرت، جنگ اسراییل علیه لبنان روز ۱۲ ژوییه ۲۰۰۶ آغاز شد و پس از ۳۴ روز به پایان رسید. در طول این جنگ بیش از یک هزار نفر از اهالی مردم لبنان و نزدیک به ۱۵۰ نفر از نظامیان و مردم اسراییل کشته شدند و ویرانیها و آوارگیهای بسیاری، بويژه در جنوب لبنان، ببارآمد. انگیزهی شروع جنگ ظاهرا تلاش اسراییل برای برقراری امنیت در مناطق شمالی بود، بويژه که نیروهای حزبالله با حملات مداومی که از جنوب لبنان داشتند، دو سرباز اسراییلی را هم به اسارت گرفته بودند. حالا پرسش من اینجاست که واقعا دلیل جنگ همین اقدام نیروهای حزبالله بود، یا اینکه اسراییلیها هدف دیگری را هم دنبال میکردند؟
محسن مسرت: به نظر من هدف اسراییل و با تشویق به احتمال خیلی زیاد ایالات متحده ضربهی شدید نظامی به حزباله در لبنان بود. با این هدف که بخصوص ظرفیت حملات هوایی از طریق موشکهایی که حزباله در اختیار دارد را انهدام بکند و حزبالله بهعنوان یک نیروی مهم نظامی منطقه در یک جنگ احتمالی بین ایران از یکطرف، آمریکا و اسراییل از طرف دیگر، از دایره خارج بشود. فکر میکنم این هدف اصلی اسراییل بود.
دویچهوله: به نظر شما شروع این جنگِ اسراییل علیه حزبالله پیامد تضعیف موقعیت سوریه و ایران در لبنان بود که اسراییل، همانطور که شما گفتید، و آمریکا از این موقعیت سود جسته بودند؟
محسن مسرت: قطعا همینطور است، بخصوص تضعیفکردن موقعیت ایران. چون مسئلهای که در اینجا خیلی مهم است این است که حزبالله بهعنوان یک نیروی جدی نظامی در منطقه نوعی قدرت نظامی در توازن قدرت و محاسبات بین ایران و اسراییل حساب میشود. چون از یکطرف میدانیم که اسراییل از سلاحهای اتمی برخودار است و با این سلاحها برای پیشبردن مقاصد سیاسی خودش امکان تهدید کشورهای منطقه و حتا ایران را دارد، و یا جلوگیری از عدم دخالت ایران مثلا در مسئلهی فلسطین. به همین ترتیب ایران کوششاش در این ۱۵ـ ۱۰ سال اخیر این بوده که در قبال این برتری در سلاح اتمی اسراییل نوعی مقابلهی نظامی داشته باشد و حزبالله که همرز اسراییل است، بهعنوان یک تهدید نظامی این را در در محاسبات توازون قواییاش نظر بگیرد.
دویچه وله: به نظر شما نتایج این جنگ چه بود؟ برخی معتقدند که این جنگ به تقویت موقعیت حزبالله و بهدنبال آن تحکیم پایگاههای ایران و سوریه در لبنان انجامید. آیا شما با این نظر موافقاید؟
محسن مسرت: من با این تز موافقم که حزبالله موقعیتاش قوی شد، آنهم هم در دنیای عرب و هم در لبنان. ولی ارتباط دادن حزبالله به ایران و سوریه و اینکه موقعیت این دو کشور هم تثبیت و تقویت شده است، در این مورد شک دارم، چون فکر میکنم در بحثهای بینالمللی که بخصوص از طرف اسراییل و آمریکا دامن زده میشود، این ارتباط بین ایران و سوریه از یکطرف و حزبالله از طرف دیگر را خیلی بیش از آنچه هست عمده میکنند.
دویچهوله: آیا به نظر شما حل مشکل اسراییل با لبنان و یک نیرویی مانند حزبالله در گرو حل معضل بزرگتر صلح میان اسراییل و فلسطین است؟
محسن مسرت: من فکر میکنم در این چندسال اخیر کلیهی معضلات منطقه، از یکطرف فلسطین و از طرف دیگر حزبالله و سایر نیروها در لبنان که همهی اینها به اسراییل وصل شده است، عملا به مسایل و معضلات دیگر، از قبیل جنگ و اختلاف و تضاد بین اسراییل و سوریه که هنوز لاینحل مانده، تضاد بین ایران و اسراییل که یک تضاد ایدئولوژیک است و قدرت در منطقه است، اینها همه به یکدیگر ارتباط پیدا کردهاند و از این ارتباط میشود این نتیجهگیری را کرد که راهحل جدا از یکدیگر برای این معضلات وجود ندارد و باید در این زمینه فکر کرد که چطور میشود کلیهی این معضلات را بهعنوان یک موقعیت واقعی و فاکت درنظر گرفت و از ارتباط اینها به یک نتیجهی کلی و منطقهای رسید.
دویچهوله: حالا به نظر میرسد که در میان کشورهای غربی هم بر سر چگونگی حل اختلاف میان دولت لبنان و اپوزیسیون آن، یعنی حزبالله و متحدانش، نظر واحدی وجود ندارد. اخیرا کشورهای عضو اتحادیه اروپا بر سر گذاشتن نام «حزبالله» در فهرست سازمانهای تروریستی به توافق نرسیدهاند. برخی کشورها موافق و برخی دیگر مخالفاند. آیا محاسبهای در پس این خویشتنداری وجود دارد؟
محسن مسرت: تا به حال سیاست غرب، بخصوص ایالات متحده و بعضی از کشورهای اروپایی، در این جهت بوده است که تضاد نیروها و قدرتهای ضداسراییلی با سایر نیروها و کشورها را تشدید بکنند . این سیاست را اسراییل مدتهاست بهکار میبرد و قابل فهم نیز هست. اسراییل از آنجایی که با چند کشور و با چند جبههی نظامی در تضاد است، کوششاش براین است که بین این جبههها شکاف بیندازد. همانطور که میبینید بین «الفتح» و «حماس» کوششاش بر این بود که موفق شد شکاف بیندازد، بین نیروهای طرفدار غرب در لبنان و حزباله شکاف بیندازد و در جنگ هم امید اسراییل این بود که با حمله به حزبالله، سایر جناحهای مقتدر در لبنان از اسراییل دفاع بکنند. و این سیاست را ایالات متحده هم دنبالش هست و اتحادیه اروپا هم متاسفانه از نظر من در دنبالهروی از این سیاست تا بحال خودداری نکرده است. بخصوص این که ما میبینیم در ارتباط با نیروهای سازمان ملل در لبنان اروپاییها و بخصوص آلمانیها بیشتر استناد به این میکردند که این نیروها بیشتر برای حفظ موقعیت اسراییل است. در جای دیگر هم ما میبینیم که اتحادیه اروپا منابع مالی را به یک دولت مشترک فلسطین بلوکه میکند و این منابع را نمیدهد. چون اسراییل با این امر مخالف بود که اتحاد در فلسطین بوجود بیایید و کوششاش براین بود که این اتحاد را از بین ببرد و اتحادیه اروپا هم متاسفانه این سیاست جدایی و حکومت را که از طرف اسراییل دقیقا دنبال میشود، پیگیری و از آن دفاع کرد و در حقیقت دخالت آمریکا و اروپا به این صورت، به صورت یکجانبه، تضادهای منطقه را کم نکرده، بلکه برعکس زیادتر کرده است.
دویچهوله: حال پرسشی پیرامون مواضع آلمان، که شما به آن اشاره کردید و نیز نظر مردم آلمان. قطعنامهی ۱۷۰۱ سازمان ملل برای پایاندادن به جنگ اسراییل و حزبالله ناظر بر اعزام نیروهای پاسدار صلح «یونیفل» به جنوب لبنان و به آبهای ساحلی این کشور است. براساس این قطعنامه هم الان ۱۳هزار کلاه آبی بر حفظ و تداوم آتش بس نظارت میکنند و آلمان هم با ۹۰۰سرباز و افسر نیروی دریایی خودش در ماموریت «یونیفل» شرکت دارد و فرماندهی این نیروها در سواحل لبنان است. برخلاف حضور نیروهای آلمانی در افغانستان، شرکت سربازان آلمانی در ماموریت «یونیفل» با مخالفت چندانی در میان مردم و محافل سیاسی مواجه نیست. علت این تفاوت به نظر شما در چیست، بويژه اینکه در ابتدا هم نسبت به حضور نیروی آلمان در مرزهای اسراییل و لبنان هم بدبینی و نگرانیهای ابراز میشده است؟ این تفاوت در کجاست؟
محسن مسرت: من فکر میکنم در این ارتباط هم مخالفتهایی وجود داشت، منتها این مخالفتها در آلمان بهمراتب کمتر است. چون، همانطور که گفتم، بسیاری از نیروهای سیاسی آلمان حضور نیروهای نظامی در دریای مدیترانه را بهعنوان دفاع از موقعیت اسراییل تلقی میکنند و آنهایی هم که مخالف هستند با این مسئله به دلایل تاریخی و مسئلهی هولوکاست از اینکه انتقاد خودشان را علنا و قویا مطرح بکنند، برحذر هستند و این را عنوان نمیکنند. من فکر میکنم این مسئله نقش مهمی را بازی کند