1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تصاویری بی‌واسطه از واقعیت جنگ ایران و عراق

حسن سربخشیان۱۳۹۴ مهر ۹, پنجشنبه

عکاسی شاید بی‌واسطه‌ترین ابزار برای ثبت تلخی و خوفناکی جنگ باشد. حسن سربخشیان که خود عکاس حرفه‌ای مطبوعات است سراغ سه عکاس جنگ رفته و درباره تجربیات آنها از ثبت تصویری جنگ با آنها گفت‌وگو کرده است.

https://p.dw.com/p/1GgXe
عکس: Jassem Ghazbanpoor

به روز ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ که فکر می‌کنم، غرش هواپیماهای عراقی و شکستن دیوار صوتی محل سکونت ما در شهر تبریز، اولین خاطره‌ای است که به ذهنم می‌آید. اما این تنها ابتدای خاطرات بی‌شمار من و میلیون‌ها ایرانی از شروع جنگی هشت ساله بود.

۲۷ سال بعد از پایان جنگ هشت ساله بین ایران و عراق بسیاری از ایرانیان همچنان با خاطرات و اثرات آن روزهای دشوار، روزگار سپری می‌کنند. اما آن چه ذهن ما را بیشتر متوجه آن روزگار می‌کند، اغلب تصاویر و فیلم‌های موجود از جنگ است.

در سال‌های سپری شده بعد از آغاز جنگ هشت ساله برخی به ساخت فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی روی آوردند تا در جهت ثبت آن رویداد مهم تاریخ معاصر سهمی داشته باشند. این افراد عمدتا وابسته به سازمان‌های دولتی و یا نهادهای رسمی کشور بودند و دیدگاه‌هایی محافظه کارانه و بعضا اغراق شده (به نفع ایران) را در آثار آنها می‌توان دید. اما در این میان آنچه آسانتر میتوانست برای روایت تاریخ جنگ به کار گرفته شود، استفاده از عکس و عکاسی بود که بی‌واسطه با مخاطب سخن می‌گوید.

عکاسان جوانی که به فاصله کمتر از دوسال قبل از آغاز جنگ در خیابان‌های شهرهای بزرگ و در میان خون و آتش به عکسبرداری از انقلاب سال ۵۷ پرداخته و آن را مستند کرده بودند، این بار هیچ تصوری از عکاسی جنگ نداشتند و برای اولین بار با اتفاقی تلختر از آنچه در روزهای انقلاب شاهد آن بودند مواجه شدند. این جوانان که نسلی اغلب خود آموخته و علاقه‌مند به عکاسی بودند، لحظات بسیاری از جبهه‌های نبرد را به تصویر کشیدند.

بیشتر بخوانید: ایران و سایه‌های جنگی که سی و پنج سال پیش شروع شد

اما عکاسی در جبهه‌های نبرد در هیچ جنگی آسان نبوده و نیست و جنگ هشت ساله ایران و عراق نیز از این امر مستثنی نبود. ورود خبرنگاران و عکاسان به میدان نبرد همواره حساسیت بسیار بالایی را در میان نظامیان کشور به خاطر امکان لو رفتن اطلاعات آن مناطق در پی داشت. همین امر کار اطلاع رسانی را با مشکل مواجه می‌کرد و عکاس و خبرنگار به عنوان عناصری مزاحم و در برخی موارد جاسوس تلقی می‌شدند.

اما علیرغم تمامی محدودیت‌ها و دشواری‌های موجود، ثبت اتفاقی به وسعت یک جنگ همه جانبه که میتوان آن را بزرگترین جنگ کلاسیک بعد از جنگ جهانی دوم نامید، عکاسان مطبوعاتی ایران را بر آن داشت تا نسبت به ثبت آن رویداد مهم اقدام کنند. میتوان گفت هیچکدام از عکاسان ایرانی حاضر در جنگ ایران و عراق تجربه‌ای از حضور در میدان‌های نبرد نداشتند و همین امر باعث شد تا آنها تنها بر اساس گذشت زمان و با روش آزمون و خطا مجرب شوند. تقریبا اغلب آنها اولین و آخرین جنگ در کار حرفه‌ای خود را ثبت کردند و در سال‌های بعد در هیچ جنگی در خارج از مرزهای ایران به عنوان عکاس حضور نداشتند.

اکنون تصاویر آن روزها بدون واسطه، نسل جوان کشور را بعد از گذشت ۳۵ سال از آغاز جنگ بین ایران و عراق در جریان آنچه رخ داده است، قرار می‌دهند؛ تصاویری که براساس اعلام سایت "انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس" یک میلیون و ۲۰۰ هزار قطعه ازآنها تاکنون جمع آوری شده است. اما نگرانی از نگهداری نگاتیوهای برجای مانده از جنگ براساس معیارهای استاندارد در اکثر مصاحبه‌های عکاسانی که از هشت سال نبرد میان دو کشور عکاسی کرده‌اند همچنان باقیست.

بررسی آثار سه عکاس جنگ

جاسم غضبانپور عکاس متولد خرمشهر است که قبل از شروع جنگ نیز در آن شهر عکاسی می‌کرد و با آغاز جنگ، عمده تمرکز خود را برای عکاسی از هشت سال جنگ قرار داد. از آثار تاثیرگذار غضبانپور میتوان به عکس یکی از کشته شدگان عراقی جنگ در فاو و در دریاچه ماهی اشاره کرد که پیکر بی جان او روی آب قرار دارد و انعکاس آن در آب به همراه پس زمینه عکس که افقی بی‌انتها را نشان می‌دهد بیننده را همچون آن پیکر بیجان معلق در بین زمین و آسمان قرار میدهد تا حس عجیب آن فضا را کاملا لمس کند. جسد باد کرده و رها شده یک فرد در میدان نبرد همچون آثار چیدمان هنرمندان مدرن در فضایی تخیلی برابر چشمان بیننده قرار دارد اما فاصله بین تخیل تا واقعیت را میتوان تنها از جنگی هشت ساله و نگاهی به این عکس طی کرد.

غضبانپور به خاطر شناختش از جغرافیای محیط و بر اساس علاقه فردی خود توانسته است بالغ بر شش هزار قطعه عکس از جنگ هشت ساله ثبت کند. او در طی سالهای اخیر مشغول سر و سامان دادن به آرشیو عکس‌های جنگ خود است تا در قالب کتاب‌هایی این مجموعه‌ها را منتشر کند.

عکسی تاریخی از بمباران شیمیایی حلبچه

از دیگر عکاسان فعال در جنگ ایران و عراق میتوان به ساسان مویدی اشاره کرد. وی که عکاس انتشارات سروش بود طی ۱۲۰ ماموریت عکاسی به مناطق جنگی بیش از ۱۲ هزار فریم عکس گرفته است که کتاب "پنجاه روز از جنگ به روایت تصویر" شامل عکس‌های حملات موشکی به تهران از جمله آثار منتشر شده از عکس‌های اوست. مویدی می‌گوید: «عکاسی وقایع مرتبط با جنگ برایم مهم و با ارزش بود چرا که می‌دانستم قسمتی از تاریخ کشورم را ثبت می کنم.»

یکی از عکس‌های تلخی که همگان از حمله شیمیایی رژیم صدام به حلبچه به یاد داریم، تصویر مردی کرد است که نوزادی را در آغوش کشیده و هر دو جلوی در خانه‌ای جان سپرده‌اند. شاید اگر دسترسی مردم به شبکه‌های اجتماعی کنونی در آن زمان و در ماه‌های آخر جنگ ایران و عراق میسر بود، عکس این پدر و نوزاد نیز همچون عکس آیلان پسربچه سه ساله سوری که پیکر بی‌جاناش در سواحل ترکیه پیدا شد، میتوانست موجی ضد جنگ در دنیا به راه بیاندازد.

به نظر ساسان مویدی در ثبت اتفاق مهمی همچون جنگ، هم مسئولان و هم عکاسان کمکاری کرده‌ا‌ند. او معتقد است اگر امکانات لازم فراهم م‌یشد و عکاسان بهتر می‌توانستند در مناطق جنگی عکاسی کنند، اکنون آرشیو غنی‌تری در اختیار همگان بود.

عکاسی پس از جنگ

با پایان جنگ هشت ساله، کار برخی از عکاسان تازه شروع شده بود تا از آثار برجای مانده از آن جنگ ویرانگر عکاسی کنند.

در طول جنگ هشت ساله حملات گستردهای به مناطق مسکونی انجام گرفت که در جریان آنها زنان و کودکان بی‌دفاع بیشترین آسیب‌ها را متحمل شدند و بر اثر این حملات تعداد بسیاری مجروح و معلول شدند.

یکی از عکاسان فعال در این زمینه مهدی منعم است که سه دهه بعد از جنگ ایران و عراق توانست کتاب "قربانیان جنگ" را منتشر کند که حاوی عکسها و نوشته‌هایی از بازماندگان جنگ هشت ساله ایران و عراق است.

منعم در مقدمه کتاب‌اش مینویسد:«آن جنگ، مهمان ناخواسته زندگی مشترک من بود. یک شب محله‌ای که در آن زندگی می‌کردم توسط هواپیماهای عراق بمباران شد و سقف‌های ساختمان‌هایش روی ساکناناش فرو ریخت. در سیاهی آن شب دهشتناک، من شاهد بیرون آوردن زنان و کودکان زخم خورده و مجروح از زیر خروارها خاک بودم. در آن لحظه هرگز گمان نمی‌بردم روزی چشمان دوربینم روی آدم‌هایی از جنس همان گرفتار آمدگان زیر خروارها خاک خیره شده و ثابت بماند. من سالها با صحنه‌های تلخی روبرو شدم که با دوربین عکاسی آنها را مستند کردم. این عکسها حاصل احساس ناخوشایندی است که از کابوسی به نام جنگ در ذهن دارم.»

عکس‌های قربانیان شیمیایی در مناطق مسکونی جنگ ایران و عراق همچنین بخش دیگری از این کتاب را به خود اختصاص داده است.

۱۰ عکاس ایرانی در مقدمه این کتاب عکس‌های آن را بیانیه جامعه عکاسی ایران و نیز دفاع آنان از قربانیان همه جنگها نامیده و نوشته‌اند:«زخم‌های جنگ کهنه می‌شوند اما التیام نمی‌یابند. زخم خوردگان تنها می‌آموزند که رنج را تاب آورند و با درد زندگی کنند. اما این تنها بی‌عدالتی جنگ نیست. جنگ قربانیان خود را به فراموشی می‌سپارد تا نفسی تازه کند و جامعه‌ها و انسان‌های دیگری را در کام خود بسوزاند و خاکستر کند. در مقابل عکس با توان بی‌مانند و ثبتگرایانه‌اش این قاعده را بر هم می‌زند. آنگاه که دوربین هدفمند و همدلانه به سوی قربانیان جنگ نشانه می‌رود به جای هزاران واژه سخن می‌گوید و راه را بر فراموشی خود خواسته می‌بندد.»

منعم میگوید او به موضوعات عکس‌هایش نگاهی انسانی داشته است هر چند به نظر او در بازی‌های سیاسی به این افراد توجه نمی‌شود ولی او به عنوان یک عکاس خود را ملزم می‌داند تا کاری کند که قربانیان جنگ تحقیر نشوند. او در عین حال با عکاسی از آنها به دنبال مظلوم نمایی قربانیان نیست. او معتقد است: «جنگ اتفاق ناخوشایندی بود که در آن عده‌ای بردند و عده‌ای باختند. من و قربانیان غیر نظامی جنگ در گروه بازندگانیم.»

*حسن سربخشیان، عکاس مطبوعاتی این مطلب را در اختیار دویچه‌وله گذاشته است.