1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ایران و سایه‌های جنگی که سی و پنج سال پیش شروع شد

حبیب حسینی‌فرد۱۳۹۴ شهریور ۳۰, دوشنبه

سی و پنج سال پس از شروع جنگ ایران و عراق، تاثیرات این جنگ همچنان بر فضای سیاسی و اجتماعی ایران سنگینی می‌کند. مولفه‌ها و معادلاتی که در برافروختن این جنگ و تشدید آن نقش داشتند نیز همچنان منطقه را زیر تاثیر خود دارند.

https://p.dw.com/p/1GZWi
عکس: picture-alliance/dpa

خردادماه امسال (۱۳۹۴) اجساد ۱۷۰ غواصی که در جریان جنگ ۸ ساله به دست نیروهای عراقی اسیر و بعضا زنده‌به گور شده ‌بودند یافت شدند و به ایران انتقال یافتند. این جانباختکان قربانی عملیاتی در سال ۱۳۶۵ شدند که بسان شماری از عملیات دیگر ناکام ماند و از کشته پشته ساخت. خبر یافته‌شدن مفقودان یادشده و مراسم خاکسپاری آنها ۲۷ سال پس از پایان جنگ، دوباره بیهودگی ادامه جنگی را به یادها آورد که پس از آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۶۱ کمتر توجیه‌ای برای آن بود. جنگی که طولانی‌ترین جنگ پس جنگ جهانی دوم در تاریخ معاصر شد، سرمایه انسانی و مادی بسیاری از ایران و عراق گرفت و زمینه‌ساز تحولاتی شد که هنوز پس‌لرزه‌های آن بر وضعیت منطقه تاثیرگذار است.

جنگ را عراق شروع کرد، هر چند که اگر رهبران وقت ایران تدبیر و درایت بیشتری می‌داشتند شاید هم در ممانعت از طرح صدام حسین برای شروع این جنگ می‌توانستند قوی‌تر عمل کنند و هم خود با سخنان و مواضع خویش برای سفره دیکتاتور عراق و حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی آن نان خرد نمی‌کردند. با این همه، تدوام جنگ پس از آزادی خرمشهر به عهده جمهوری اسلامی بود که رهبران آن ایده‌های متفاوتی در باره‌اش داشتند، از تصرف عراق و رفتن به سوی قدس تا تصرف بخشی از عراق برای نشستن در پای میز مذاکره از موضع قوی‌تر. هیچ‌کدام از این ایده‌ها متحقق نشد، بلکه عملیات متفاوتی که برای تحقق آنها به جریان افتاد صرفا سرمایه انسانی و مادی ایران و عراق را به هدر داد و توسعه کشور را سال‌ها به عقب انداخت.

جنگی که انسداد آورد

این که ماجرای جنگ و تقصیر ادامه آن یا شکست عملیات‌ مختلف در طول آن هنوز هم گاه و بی‌گاه به دعواهای جناحی در ایران منجر می‌شود نیز تلنگری است به ذهن جامعه که دوباره آن جنگ خانمانسوز را به یاد بیاورد. جدل و مناقشه هاشمی رفسنجانی با فرماندهان وقت سپاه بر سر چگونگی شکست‌ها و تقصیرها در عملیات مختلف که در یک سال اخیر بالا گرفته از جمله مواردی است که همچنان جنگ را به سطح رسانه‌ها و افکار عمومی کشانده و آن را به عنوان مسئله‌ای زنده نگه داشته است.

جان‌های بسیاری که در آن جنگ سوختند همچنان شان و حرمت خویش را در جامعه دارا هستند، اما در سطح رسمی با سوءاستفاده از این مسئله، و به رغم کشاکش و اتهام‌زنی‌ها میان جناح‌ها، کماکان هاله ‌تقدیسی به دور جنگ کشیده شده است. از این رو ۳۵ سال پس از شروع آن جنگ، هنوز هم بحث ‌در باره خوب و بد آن و سهم‌ نهادها و افراد مختلف در تداوم خانمانسوزش عمیق و معطوف به نتیجه نمی‌شود.

این نیز هست که جنگ محملی شد برای بستن هر چه بیشتر فضای سیاسی و اجتماعی کشور و تزریق دز بالایی از خشونت به کشاکش‌ها و معادلات سیاسی داخلی. اعدام‌های گسترده سال ۱۳۶۷ هم عمدتا با بهانه جنگ و در غوغای آتش‌بس «جام زهرگونه» آن و نیز بر بستر رابطه پرخشونت حکومت و بخشی از مخالفان طرح و انجام شد.

ولی شاید منفی‌ترین پیامد تداوم جنگ خانمانسوز ایران و عراق، برآمد و تقویت یک نهاد نظامی و امنیتی و حضور منفی پررنگ آن در صحنه اقتصادی و سیاسی کشور بود که هنوز هم نقش اصلی را در معادلات سیاسی ایران دارد. ۲۷سال پس از پایان جنگ هنور هم یکی از کشاکش‌های اصلی در صحنه سیاسی ایران بحث قانونی‌بودن یا نبودن دخالت این نهاد نظامی در سیاست کشور و تاثیرات منفی‌اش در انسداد روندهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. اصطلاح «حزب پادگانی» که در دو دهه اخیر گاه و بی‌گاه به عنوان معادلی برای نقش پررنگ سپاه در تحولات سیاسی منفی در کشور به کار برده شده، تمام و کمال بامسماست. نقشی که این نهاد در کندکردن چرخ اصلاحات در سال‌های
پس از ۱۳۷۶ داشت یا دخالت فعال آن در سمت‌دهی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ و بحران‌های ناشی از آنها حالا دیگر با اذعان و اظهارات بعضا توام با غرور فرماندهان سپاه مستند و مستدل شده است.

Kindersoldat im Iran - Irak Krieg
کودکان شرکت کننده در جنگ ایران و عراقعکس: picture-alliance/dpa

منطقه دیگر آرام نگرفت

سپاه (و شاخه بسیج آن) با نقش و سهمی که در اقتصاد ایران پیدا کرده عملا نفس بخش خصوصی را گرفته و حتی اجرای اصل بازبینی‌شده ۴۴ قانون اساسی که ناظر بر کاهش نقش دولت در اقتصاد است هم، عملا به سود سپاه و شاخه‌های رسمی و غیررسمی آن تمام شده است. به عبارتی بسیاری ازمالکیت‌های به ظاهر خصوصی‌شده حالا عملا در دست نهادهای وابسته به سپاه هستند و این غول اقتصادی تبعا منافع خود در عرصه سیاسی و امنیتی را نیز به شدت دنبال می‌کند. این که سازمان اطلاعات سپاه امروز حتی بیشتر از وزارت اطلاعات در سمت‌دهی به مسائل امنیتی و محدود و بسته‌ نگاه‌‌داشتن فضای سیاسی و فرهنگی و روشنگری کشور نقش دارد و بر تصمیمات قوه قضائیه، شورای نگهبان و حتی نهاد شبه‌منتخبی مانند مجلس تاثیرات عمده‌ای می‌گذارد واقعیتی است که اصل و ریشه‌اش به جنگ ۸ ساله و پررنگ‌شدن نقش سپاه در اقتصاد و سیاست کشور برمی‌گردد.

اثرات جنگ ۸ ساله، ۳۵ سال پس از شروع آن و ۲۷ سال پس از پایانش، همچنان بر تحولات منطقه‌ای هم پررنگ است. حمله صدام حسین در سال ۱۹۹۰ به کویت پیامد بلاواسطه جنگ عراق وایران بود. دیکتاتور عراق از این که کویت و سایر کشورهای عربی حق او را در نقشی که به نیابت از آنها در جنگ علیه ایران داشت ادا نمی‌کنند، سرخورده و مغبون بود و همین یکی از عوامل اصلی حمله عراق به کویت شد. این حمله و شکستی که رژیم صدام در آن متحمل شد، انسجام ملی و شکننده عراق را بیش از پیش متزلزل ساخت. جنگ آمریکا علیه عراق در سال ۲۰۰۳ که صحنه سیاسی که باز هم کم و بیش در امتداد جنگ‌های ۸ ساله و جنگ کویت بود، عملا عراق را به کانون چالش و مناقشه نیابتی کشورهای منطقه بدل کرد. در نتیجه این جنگ و فروپاشی کامل نظامی، اداری و امنیتی عراق، انسجام ملی این کشور که دیکتاتوری صدام تا حدودی آن را تضعیف کرده‌ بود بیش از پیش مختل شد و واگرایی به اوج رفت.

در ۱۲ سالی که از سقوط رژیم صدام حسین می‌گذرد، جمهوری اسلامی کوشیده است با توجه به نقش فائق شیعیان در ترکیب جمعیتی عراق و پیوندهای محکم آنها با ایران، نقش اصلی را در چینش هیات حاکمه عراق و سمت‌گیری‌های سیاسی این کشور داشته باشد. در این زمینه نیز سپاه و شاخه خارجی آن، یعنی سپاه قدس نقشی محوری بازی می‌کنند، به گونه‌ای که نقش وزارت خارجه بعضا حاشیه‌ای می‌شود.

ایران و ثبات عراق

در یکی از تحولات مهم در عراق پس از صدام، فشار ایران از جمله عواملی بود که نهایتا دولت بغداد در سال ۲۰۱۱ با آمریکا بر سر تداوم حضور نیروهای این کشور در عراق به توافق نرسید و خروج ارتش آمریکا از عراق به جریان افتاد. این در حالی بود که ثبات پایداری در عراق برقرار نبود و بعداً معلوم شد که ارتش تازه‌شکل‌یافته این کشور هم در موقعیتی نیست که جای نیروهای آمریکایی را تمام و کمال پرکند. ضعف عرق ملی در ارتش عراق که تا حدودی به شناورشدن هویت و تعلق ملی در نزد بخش‌های قومی و مذهبی این کشور برمی‌گشت، فساد گسترده، عدم آمادگی بخش‌هایی از سنی‌های عراق برای قبول واقعیت جدید سیاسی در عراق که شیعیان نقش فائق را در آن دارند، تحرکات و تحریکات برخی کشورهای عربی در سرمایه‌گذاری بر این گرایش واگریانه سنی‌ها و تشدید جنگ نیابتی با ایران در صحنه سیاسی و نظامی عراق، و نیز برخی از سیاست‌های دولت متحد ایران در بغداد بیش از پیش واگرایی را در عراق تشدید کرد و نهایتا زمینه‌های قدرت‌گیری داعش در بخش بزرگی از عراق را فراهم آورد.

دولت حیدر عبادی که بعد از تسلط داعش بر بخش‌هایی از عراق جای دولت نوری المالکی را گرفت کوشیده است خود را نماینده تمامی گروه‌های قومی و مذهبی عراق معرفی کند، به روند واگرایی مهار بزند وبرای ادغام سنی‌ها در تلاش برای عقب‌نشاندن داعش از غرب کشور انگیزه ایجاد کند، ولی این تلاش هم تا کنون به موفقیت چندانی نیانجامیده است. مشکل داعش حالا به مشکلی فرامرزی بدل شده که حل آن اگر ممکن هم باشد باید در سوریه و عراق توامان رقم بخورد و همه کشورهای منطقه در یک همگرایی منطقه‌ای از مناقشه و جنگ نیابتی دوری گزینند و در آن نقش مثبت بازی کنند.

Thema Krieg Irak Iran 1985
شهر بصرهعکس: picture-alliance/dpa

نیش و نوش تشدید حضور ایران در عراق

به ویژه تجربه یک سال اخیر نشان داده است که صرفا با حملات هوایی ائتلاف و حتی اقدامات ارتش یا تحرکات و حملات بعضا بحث‌انگیز شبه‌نظامیان شیعی نمی‌توان داعش را شکست داد و به عقب‌نشینی واداشت. به عبارتی یکی از عوامل اصلی برای موفقیت در این جنگ ایجاد انگیزه و اعتماد در درون سنی‌های تحت سلطه داعش به احیای اقتدار دولت مرکزی و تضعیف هر چه بیشتر پایگاه اجتماعی داعش از این رهگذر است. اما دولت حیدر عبادی که شیعیان در آن دست بالا را دارند چه به سبب اختلافات درونی خود و چه به سبب نقش آشکار و پنهانی که ایران در یارگیری‌ها در درون این دولت و تاثیرگذاری بر معادلات و جهت‌گیری‌های آن بازی می‌کند هنوز نتوانسته از عهده این مهم برآید.

این که ایران در تقویت بنیه نظامی عراق برای ایستادگی در برابر داعش نقش مهمی دارد قابل انکار نیست، و این که این نقش با توجه به حل مناقشه هسته‌ای ایران با حساسیت کمتری در واشنگتن رو به رو شده نیز. اما فضای تنش‌آلود و بعضا خصمانه‌ای که در یک دهه گذشته و از جمله به دلیل نگرانی و ناخرسندی عربستان و برخی کشورهای عربی دیگر از تقویت نفوذ ایران در عراق، برنامه هسته‌ای این کشور و رویکردهایش در بهار عربی شکل گرفته به رغم تلاش‌های دولت حسن روحانی همچنان پا برجا است. همین باعث شده که نقش نظامی پررنگ‌شده ایران در عراق در پی تسلط داعش بر بخش‌هایی از این کشور، از سوی مخالفان منطقه‌ای جمهوری اسلامی زمینه‌سازی برای حضور بیشتر ایران در عرصه سیاسی و نظامی عراق و تقویت شیعیان به ضرر سنی‌ها تبلیغ و معرفی شود.

فراتر رفتن از مولفه‌ها و معادلات ۳۵ سال پیش

مقابله موثر با داعش در سوریه که لازمه تضعیف داعش در عراق هم هست نیز، به نوعی به نقش ایران در سوریه گره خورده است. چنین مقابله‌ای مستلزم آن است که میان کشورهای درگیر در سوریه، از جمله ایران و عربستان و ترکیه به خصوص بر سر راه حل بحران سیاسی این کشور، نقش رژیم اسد در این راه‌ حل و ابعاد و ترکیب نظم سیاسی نوینی که باید برقرار شود توافق و اشتراک نظر پیدا شود. گرچه نشانه‌های کم‌رنگی از همگرایی در این سو به خصوص در عرصه بین‌المللی در حال هویداشدن است، اما پیچیدگی بحران و تعدد طرف‌های درگیر در آن حل سریع آن را متصور نمی‌کند.

در مجموع، جنگی که ۳۵ پیش شروع شد و تحولاتی که بعدها در ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با این رویداد در منطقه پیش آمد، ایران را بیش از پیش درگیر معادلات سیاسی و نظامی عراق کرده‌ است. ایجاد محور تهران- دمشق هم تا حدود زیادی به جنگ ایران و عراق و دشمنی رژیم سوریه با رژیم صدام حسین برمی‌گشت. این محور و به خصوص تحولات منفی بعد از بهار عربی در سوریه، ایران را در معادلات این کشور نیز بیش از پیش درگیر کرده است.

تهران به ویژه در۱۲ سال گذشته کوشیده است افزایش نفوذ خود در عراق را به سرپلی برای ارتباط با سایر متحدانش در منطقه (سوریه، حزب‌الله لبنان) بدل کند و از آن سکویی برای برآمد قوی‌تر در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی و به خصوص در مناقشه هسته‌ای بسازد. این تلاش اما بازخوردی منفی در میان رقبای منطقه‌ای ایران داشته. عربستان حیطه نفوذ خود و قدرت سنی‌ها در منطقه را در معرض خطر دیده است و اسرائیل نیز با استناد به شعارهای مبتنی بر «نابودی رژیم صهیونیستی» که پیوسته از تهران شنیده می‌شود و نیز با اشاره به برنامه هسته‌ای ایران توانسته است تبلیغ کند که موجودیتش از سوی ایران تهدید می‌شود.

حل مناقشه هسته‌ای البته حدی از انعطاف و تنش‌زدایی را در مناسبات بین‌المللی ایران رقم زده، اما این روند هنوز به مناسبات ایران و کشورهای منطقه کشیده نشده است. به واقع، ایران برای ایفای سهم خود در تلطیف شرایط و مناسبات در منطقه، هم در عراق باید سیاست کمتر حساسیت‌برانگیزی را دنبال کند، هم در سوریه برای دستیابی به راه‌ حلی منطقه‌ای و بین‌المللی انعطاف نشان دهد و رقبا را خلع سلاح کند و هم به ویژه در سیاست اسرائیل‌ستیزانه خود تغییرات محسوسی صورت دهد. شاید تنها در چنین شرایطی باشد که برخی مولفه‌های وضعیت منطقه که در ۳۵ سال گذشته به طور اساسی تغییر نکرده‌اند (تنش میان ایران با کشورهای عربی و نیز با اسرائیل) متحول شوند و منطقه در دستیابی به صلح و آرامش روی ریل مناسب‌تری قرار بگیرد.