۲۴ ژوئیه ۱۸۶۴: از پیشآهنگان محبوب طنز در تئاتر
۱۳۹۵ مرداد ۳, یکشنبهپدر فرانک ودکیند (Frank Wedekind) پزشک زنان بود و مادرش دستی در موسیقی داشت.
۴ ساله بود که پدرش یک قصر قدیمی در سوئیس خرید و به این ترتیب فرانک نوجوانی خود را در آن قصر سپری کرد.
۱۵ ساله بود که با همکاری دانشآموزان همفکر خود یک محفل ادبی پدید آورد و از همان هنگام پیوسته شعر میگفت و میان اطرافیان پخش میکرد.
۲۰ ساله بود که نخست ادبیات و مدت کوتاهی هم در مونیخ به سفارش پدرش حقوق خواند اما به محض اینکه به هنرمندان و نویسندگان ساکن مونیخ برخورد، دانشگاه را رها کرد و به جمع آنان پیوست.
برای گذران زندگی مدتی برای شرکت "ماگی" سازنده سُسها و غذاهای آماده کار کرد و چندی هم به عنوان منشی در استخدام یک سیرک بود. سیرک تاثیر ماندگاری بر فرانک ودکیند داشت به طوری که از مضمون سیرک در چندین اثر خود بهره گرفت.
۳۲ ساله بود که از اولین شماره با مجله طنز ماندگار سیمپلیسیسیموس (Simplicissimus) همکاریش را آغاز کرد و دو سال بعد به خاطر شعر دوپهلویی که در رابطه با سفر و برنامههای توسعهطلبانه امپراتور آلمان در آن مجله چاپ کرده بود، به پاریس گریخت:
"تو ای فخر دنیای اهل کتاب
چه باید کند تّپه جلجتا
همان شاهد حرفهای مسیح
و اکنون گواه تو ای شاه ما؟"
ودکیند نویسنده پرکاری بود و خود در نمایشنامههایش به عنوان هنرپیشه و خواننده فعالانه شرکت میکرد. درونمایه شعرها و نوشتههای او بیشتر انتقاد شدید از ظاهرسازی و اخلاقیات قلابی جامعه شهروندی به ویژه سرمایهداری و سنتهای دست و پاگیر بود.
نمایشنامههای او در اوایل سده ۲۰ از محبوبترین قطعههای تئاتر بودند و برخی از شخصیتهای آثار او مانند "لولو" هنوز در قطعههای موسیقی و تئاتری مورد استفاده قرار میگیرند.
فرانک ودکیند در ۵۴ سالگی در مونیخ درگذشت.