چسب زخم مایکل جکسون
۱۳۸۸ تیر ۹, سهشنبهالویس پریسلی، مرلین مونرو، جیمز دین و مایکل جکسون نامهای بزرگی هستند که انگار تقدیر برایشان بهتر دید، تا در اوج بمیرند. چه کسی میتوانست تضمین کند که بازگشت دوبارهی سلطان همان شکوه و زرق و برق پیشین را خواهد داشت؟ آیا مایکل که جملاتش را در کنفرانس مطبوعاتیاش در لندن بریده، بریده ادا میکرد و گویی نفس کم میآورد، میتوانست در ماه ژوئیه روی سن همان مایکل جکسونی باشد که با رقص بینظیر و حیرتآورش میلیونها نفر را در سالهایی نه چندان دور به حیرت وامیداشت؟
دیدن چهرههای گریان جمعیت و پسران و دختران جوانی که از فرط شیفتگی و هیجان بیهوش بر روی دستها شناور بودند، یکی از تصاویر همیشگی کنسرتهای مایکل بود. هر حرکت کوچک وی فریادهای تشویق تماشاگران را به همراه داشت و هزاران دست به امید قاپ زدن کلاه مشکی رنگ سلطان پاپ به هوا میرفت تا در نهایت هم این کلاه نصیب کسی شود که بدون شک یکی از با ارزشترین گنجینههای زندگیاش را صاحب میشد.
آرتور کان، یکی از تهیهکنندگان سرشناس هالیوود که تا به حال برندهی سه جایزهی اسکار شده است، مایکل جکسون را ستارهای میداند که هر چند تاریخ تولدش او را پنجاه ساله نشان میداد، اما درونی بیستساله داشت. او در نوشتهی خود با نام "پسر جوانی که پنجاه ساله شد" به نقل از دوستان نزدیک مایکل، التون جان و الیزابت تیلور، مینویسد: «این دو نفر مایکل را بسیار دوست داشتند و برای او احترام قائل بودند. آنها بارها و بارها برایم از رفتار ساده و کودکانهی مایکل تعریف کردند.»
برای همین هم به باور کان، یک جوان ۲۰ سالهای که ۵۰ ساله شده، قدرت و توان دست و پنجه نرم کردن با قوانین سخت و بیرحم این حرفه را ندارد.
ستارهی خاموش
شایعات پیرامون مرگ مایکل و پرسشهای فراوانی که در این میان مطرح شدهاند، باعث شدند تا خانوادهی او خواهان کالبدشکافی مجدد وی شوند. برخی با دیدهی تردید نسبت به صلاحیت پزشک خانگی او مینگرند و گروهی نیز احتمال استفادهی عمدی مایکل از داروهای قوی مسکن را مطرح میکنند. هر چند پس از نخستین کالبد شکافی پزشکان هرگونه فرضیهای را دربارهی توطئه برای کشتن مایکل جکسون رد کردند.
خانوادهی مایکل هنوز تاریخ مشخصی را برای برگزاری مراسم تدفین وی اعلام نکردهاند. با این حال سه روز پس از درگذشت سلطان پاپ، چهرههای سرشناس دنیای موسیقی و فیلم در مراسم سالانهی اهدای جوایز BET (متعلق به یکی از شبکههای تلویزیونی در آمریکا) جای خالی مایکل را گرامی داشتند.
در این مراسم که با حضور خانوادهی وی در شهر لسآنجلس برگزار شد، جو جکسون، پدر مایکل، با کت و شلوار و کلاهی مشکیرنگ به همراه عینک آفتابی بر روی فرش قرمز قدم گذاشت. او رو به خبرنگاران گفت: «کاش خود او هم اینجا بود تا با ما جشن بگیرد، متأسفانه او دیگر در میان ما نیست، برای همین هم من آمدهام تا برایش جشن بگیرم.»
در پایان این مراسم، جانت جکسون، خواهر مایکل، در حالی که به شدت متأثر بود به روی صحنه رفت. او که به سختی جلوی گریهی خود را میگرفت رو به حاضران گفت: «فقط مایلم به شما بگویم، مایکل یک نماد بود، او برای ما مثل خانواده بود و تا ابد نیز در قلب ما خواهد ماند.»
تصویری بدون نقص برای دوربین
لی سالترز، یکی از معروفترین مشاوران مطبوعاتی در هالیوود که با ستارگان بسیاری از جمله باربارا استرایسند و فرانک سیناترا کار کرده است، سالیان زیادی مشاور مطبوعاتی مایکل بود. او یک بار پس از جلسهای که با مایکل بر سر ایدهها و استراتژیهای جدید داشته، برای آرتور کان، نقل میکند: «جلسه دو ساعت طول کشید و در تمام این مدت مایکل در حالیکه کفشهای اسکیت به پا داشت، دور میزی که ما بر سر آن نشسته بودیم، میچرخید! دو ساعت تمام!"
در سالهای اخیر مایکل بیشتر از آنکه به خاطر فعالیتهای هنری یا آلبومهای تازه خبرساز شود، به اتهام سوءاستفادهی جنسی از کودکان و پاسخگویی به دادگاه تیتر روزنامهها میشد. هرچند او در نهایت از تمامی اتهامها مبرا شد، اما تلاش برای بازگشت دوباره و بهبود وجههاش فشارهای روحی زیادی را به او وارد کرد. مایکل به معنای واقعی یک "سوپر استار" بود، فوق ستارهای هم ردیف با مرلین مونرو، الویس پریسلی یا جیمز دین که براستی همعصر بودن با آنان و تجربهی درخشششان میتواند برای هر کس خوششانسی بزرگی باشد.
هواداران از ستارههایشان تنها درخشش بر روی صحنه را میخواهند و آنچه را که در بخش تاریک پشت صحنه میگذرد نمیبینند. طبیعی است که در این میان فوق ستارهای مثل مایکل که لقب سلطان پاپ را یدک میکشد، چه فشاری را باید متحمل میشد.
پیتر بورساری، عکاسی که تا کنون چهرههای سرشناس زیادی در برابر لنز دوربین او نشستهاند، در زمان اهدای "جوایز جهانی موسیقی" در مونت کارلو وظیفهی عکاسی از تمرین پیش از اجرای مایکل را بر عهده داشت. او تعریف میکند: « بعد از تمام شدن تمرین، محافظان شخصی مایکل سمت من آمدند و گفتند تمام نگاتیوهایم را به آنها بدهم. ازشان پرسیدم، جریان چیست. آنها در جواب گفتند، روی یکی از انگشتان آقای جکسون یک چسب زخم کوچک وجود داشته است. چنین عکسهایی نباید منتشر شوند.» به این ترتیب بورساری دوربینش را باز میکند و تمام نگاتیوها را به محافظان مایکل میدهد.
فوقستارهای در یادها
بسیاری از چهرههای معروف برای گذراندن تعطیلات و استراحت روانهی کشورهایی میشوند که تا حدی برای مردم آن کشورها ناشناخته باشند. در این بین تنها حضور چند عکاس یا خبرنگار ممکن است آرامششان را بر هم بریزد، در غیر این صورت میتوانند ساعتها را بدور از هجوم طرفدارانشان در آرامش بگذرانند. اما این فرمول برای مایکل کارساز نبود. از کوچکترین گوشه در کراچی گرفته تا خیابانی در کانبرا، همه مایکل را میشناختند و با ترانههایش خاطره داشتند.
حتی زندانیان بازداشتگاهی در فیلیپین نیز به یاد مایکل صحنههایی از ویدئوی "تریلر" او را بازسازی کردند تا به این ترتیب نشان دهند که درخشش یک فوق ستاره، صرف نظر از تمام جنبههای تاریک زندگی شخصیاش، تا چه میزان فراتر از مرزهای جغرافیایی است.
دوستداران مایکل در ایران نیز کم نبودند. تا جایی که در این روزهای سخت، خبر درگذشت مایکل آنها را هم همانند بسیاری دیگر در بهت فرو برد. ترانههای مایکل جکسون برای ایرانیها شاید بیشتر از همه یادآور زمانی باشد که نوارهای ویدئویی برفکدار و با کیفیتی نه چندان مناسب دست به دست میان جوانان میچرخید تا به تماشای حرکات جادویی مرد سیاهپوستی بنشینند که میگفتند "خودش را سفیدپوست کرده است."
اگر مایکل در زندگیاش فرد تنهایی بود که هیچگاه دوستان زیادی نداشت، در عوض برای هوادارانش ترانهای را به یادگار گذاشت تا در مراسم یادبودش، در هرگوشه از جهان که باشند، زمزمهکنان بخوانند:
"تو تنها نیستی، من اینجا با تو هستم، شاید ما از هم دور باشیم، اما تو همیشه در قلب منی، تو تنها نیستی"
You are not alone, I am here with you, though we’re far apart, you’re always in my heart, you are not alone.
گالری عکس زیر، گوشههای کوچکی از زندگی و بزرگداشت این فوق ستارهی خاموش شده است.
نویسنده: سمیرا نیک آیین
تحریریه: کیواندخت قهاری