هایکو یانسن، راننده تاکسی
۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبهبیش از دو دهه است که هایکو یانسن در برلین زندگی میکند. او مخارج زندگیاش را از طریق راندن تاکسی تأمین میکند. اما چهچیزی باعث شد که هایکو یانسن از شهر کوچک خودش که تنها حدود ۵۰ هزار نفر جمعیت دارد دل بکند و به شهری بزرگ مثل برلین بیاد؟
او در جواب میگوید تنوع فرهنگی در برلین. منظور او از این تنوع فرهنگی، شبهای برلین، برنامههای موسیقی و سینماهای این شهر هستند. جذابیت پایتخت آلمان از دهه ۱۹۸۰ تا کنون برای هایکو که اکندن ۴۵ ساله است هیچ تغییری نکرده است.
موطن بهیکباره کوچک شد
هایکو در دوران نوجوانی همواره به مرکز جوانان شهر خود میرفت. آنجا فیلمهایی نمایش داده میشد که هیچگاه به سینماهای عمومی شهر راه نمییافتند. در این مرکز کنسرت موسیقی هم اجرا میشد. اما زمانی رسید که شهر کوچک با ۵۰ هزار نفر جمعیت برای هایکو خیلی کوچک شد. با پدیدآمدن این حس هایکو به برلین آمد، به شهری که در آنجا، به دیده پدر و مادرش، «هیچ کار مفیدی» انجام نداده است: «او تنها اینجا و آنجا کارهای موقتی انجام داده و باقی عمرش را مشغول لذتبردن از زندگیاش بوده است.»
هایکو یانسن از ریختن دیوار برلین، که اتفاقی تاریخی در آلمان و تمام دنیاست، تازه یک روز بعد با خبر شده است. آنهم بعد از اینکه به یکباره خیابانهای برلین غربی پر از اتومبیلهای آلمان شرقی شد. بعد هم از همکارنش شنید که رئیسشان شب گذشته را تا صبح پای دیوار برلین در مقابل دروازه براندنبورگ رقصیده است. خبردار شدن از چنین حادثهای، یکی از مهترین رویداهای تاریخ اخیر آلمان آنهم به این ترتیب در نوع خود بینظیر است.
تاکسیراندن به دلیل علاقه به آزادی
هایکو یانسن همیشه به به رانندگی علاقمند بود. او سرانجام در سال ۱۹۹۳ یکی از آرزوهای دیرینه خود را عملی کرد و پروانه راندن تاکسی گرفت. از آن زمان تا به حال هیاکو راننده تاکسی است. البته رانندگی در خانواده هایکو یک سنت است. پدرش هم راننده اتوبوس بوده است.
هایکو در رانندگی تاکسی نوعی آزادی حس میکند: رئیسی وجود ندارد. او میتواند خودش تصمیم بگیرد چه زمانی سر کار میرود، چه مدت کار میکند، چقدر استراحت میکند و به کجا میرود؟
یانسن شبها کار میکند. او خود را جزو رانندگان "ساکت" میداند. این به آن معنی نیست که او با مسافراناش صحبت نمیکند، بلکه بیسیم را روشن نمیکند. او پیش از سر کار رفتن نگاهی به روزنامه شهر میاندازد تا ببیند کجا چه خبر است، آیا نمایشگاه بزرگی برپاست یا کنسرتی برگزار میشود؟ یا کدام "دیجِی" در کدام کلوب برنامه اجرا میکند. بعد هم به سمت محل برگزاری مراسم به راه میافتد. به این ترتیب معمولا اوست که مشتریهایش را انتخاب میکند تا استرس کمتری داشته باشد.
به اعتقاد یانسن رانندگی در روز شرایط دیگری دارد. ممکن است مشتریای عجله داشته باشد تا به فرودگاه برسد و کاملا عصبی باشد. شبها در مقابل همهچیز ساکتتر و آسودهتر است. این شامل رانندگی هم میشود. خبری هم از ترافیک نیست.
دلایل مختلفی وجود دارد که هایکو به سبب آنها شبها رانندگی میکند. مهمتر از هر چیز اینکه او شبزندهدار است. البته او به اندازه کافی میخوابد و معمولا از ساعت ۲۱ تا ۶ کار میکند.
یک زوج هماهنگ
با وجود اینکه هایکو شبها کار میکند، اما رابطه او و باربارا، دوستدخترش، رابطه هماهنگیست. آنان از بیش از ده سال پیش تا کنون با هم زندگی میکنند. شغل باربارا به گونهایست که میتواند در خانه کار کند. او با اینکه هایکو شبها کار کند، هیچ مشکلی ندارد و میگوید چون شغل مستقلی دارد و میتواند کار خود را در طول روز تقسیم کند، همه چیز به خوبی پیش میرود.
هایکو بسته به اینکه چند ساعت کار کرده باشد، معمولا تا ساعت ۱۳ میخوابد، بهندرت صبحانه میخورد. "صبحها"، البته صبح به گفته خودش، باید چای بخورد که برای هایکو خیلی مهم است. او دستکم ۳ بار در روز چای مینوشد: چایی غلیظ، مخلوطی از انواع چای سیاه انگلیسی.
بعد هم هایکو و باربارا با هم غذا میخورند. او در پاسخ به این پرسش که چه غذایی را بیشتر از همه دوست دارد میگوید: «هر چیزی که دوستدخترش بپزد.» زمانی هم که دوستدخترش به دلایل کاری در برلین نباشد، هایکو غذای مورد علاقه خود را میپزد که از کودکی به آن علاقه داشته است: سیبزمینی و سوسیس سرخکرده به همراه سبزیجات.
غذای مورد علاقه و چای غلیظ جزو معدود چیزهایی هستند که هایکو هنوز از زادگاه کوچک خود دارد. غیر از این تنها دیدار پدر و مادرش است که دو یا سه بار در سال اتفاق میافتد. او دیگر ارتباطی با آشناهای دوران جوانیاش ندارد.
عشق به موسیقی و رانندگی
هایکو یانسن علاقه خاصی هم به موسیقی دارد. او در آپارتمانش مجموعهی بزرگی از صفحههای موسیقی دارد. گاهی هم در کلوب یکی از دوستانش که ۵ سال پیش افتتاح شده، نقش "دیجی" را بازی میکند.
رانندگی و موسیقی علایق همیشگی هایکو بودهاند. او در شهر زادگاهش هم همیشه شغلهایی داشته که بهگونهای با رانندگی سروکار داشتهاند و او میتوانسته همزمان موسیقی هم گوش کند. هایکو گاهی هم برای کنسرت پاپ، با اتومبیل پدرش به هلند میرفته است. یانسن خود میگوید: «من در زادگاهم همیشه رانندگی میکردم، الان هم راننده تاکسی هستم، در پسزمینه هم همیشه موسیقی بوده است.»
پرسشی از شما: شما هم به کار در شب علاقهمندید؟