نگاهی به مستند سرخ، سفید و سبز ساختهی نادر داوودی
۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سهشنبهامسال در جشنواره بینالمللی فیلم برلین دهها فیلم و مستند به مسایل سیاسی و اجتماعی میپردازنند، اما در بخش پانورامای برلیناله چندین فیلم و مستند بطور مشخص به رخدادهای سیاسی اختصاص دارند. مستند «سرخ، سفید و سبز» به کارگردانی نادر داودی یکی از این فیلمهاست. مدت فیلم حدود یک ساعت است و سه هفتهی آخر مبارزه انتخاباتی دور دهم ریاست جمهوری در ایران را به تصویر میکشد. مستند با همایش حامیان میر حسین موسوی در ورزشگاه سرپوشیدهای در تهران آغاز میشود و تا دو روز پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در ۲۲ خرداد ادامه دارد.
ازهمان آغاز میتوان مشاهده کرد، که کارگردان تنها دغدغه انتقال صرف رخدادها را نداشته و مولفههای زیباییشناختی را در مستند خود بکار گرفته است. در آغاز فیلم جوانی را میبینیم که با دست خالی بر روی پردهای سفید با دو رنگ سرخ و سبز، پرچم ایران را ترسیم میکند و همزمان فرازهایی از شعر شاملو به گوش میرسند. در آخر نیز با حرکتی معکوس رنگها از پرده بر گرفته میشوند و مستند با ابیاتی از شاملو به پایان میرسد.
ترسیم ساده پرچم ایران و اشعار شاملو در اصل قاب و یا چارچوبی دیداری و شنیداری برای مستند به شمار میآیند. مستند با مصاحبههای کوتاه و نظرپرسی از مردم کوچه و خیابان شروع میشود و با چرخش دوربین بر روی افراد و جنب و جوش مردم در پایتخت، دست به فضاسازی میزند. در این مستند چهرههای شناخته شدهای همچون عیسی سحرخیز، روزنامهنگار، یا جعفرپناهی، کارگردان، نیز نظر خود را پیرامون انتخابات بیان کرده و تحلیلی از شرایط فعلی و جو زنده سیاسی در ایران ارائه میدهند.
تاثیر پیامدهای انتخابات بر تدوین
به گفته خود کارگردان گرچه مستند به وقایع پیش از انتخابات بازمیگردد، اما حوادث پس از انتخابات و سرکوب خونین معترضان پس از آن، بر تدوین نهایی فیلم بیشک تاثیر گذاشته و در انتخاب و برش پلانها راه دیگری را پیش روی داودی قرار داده است.
کارگردان با تنظیم دوربین خود، بخش زیادی از فیلم را سیاه و سفید ساخته و تنها به رنگ سبز اجازه حضور در فیلم داده است. این بدین معناست، که صرف نظر از انتقال نظرات جنبش سبز، به عنوان محتوای مستند، به لحاظ تکنیکی نیز این ایده "سبزی" برجسته شده است.
باید اعتراف کرد که داودی قصد ثبت کل مبارزه انتخاباتی را نداشته و خود نیز مدعی این موضوع نیست، و تنها از دریچه جنبش سبز به انتخابات نگریسته است. اما این زاویه نگرش بدین معنا نیست، که نظر حامیان نامزدهای رقیب بازتابی در مستند نداشته است. به دفعات طرفداران احمدینژاد امکان حضور مییابند و نظرات خود را آشکارا بیان میکنند.
بر خلاف تصورات رایج مبنی بر آگاهی بالای سیاسی مردم، مستند بر گسلهای عمیق در عرصه سیاسی انگشت میگذارد. از یکسو ما شاهد ارزیابیهای بسیار دقیق از اوضاع سیاسی ایران پیش از انتخابات و حتا پیشبینی حوادث ناگوار پس از ۲۲ خرداد هستیم، اما از سوی دیگر ناپختگی سیاسی و نظرات سطحی نشانگر واقعی میزان رشد جامعه مدنی در کشور است. نباید فراموش کرد که همه اقشار و افراد شرکتکننده در این مستند، ساکن تهران هستند و تعمیم آن به سراسر ایران شاید پسندیده نباشد.
نقش جوانان
مستند به خوبی جنبش سبز و موتور محرکه آن یعنی جوانان را به ترسیم میکشد. دختران و پسران دانشآموز، دانشجو و غیره، با شوری وصفنشدنی به امید تغییر در شرایط سیاسی کشورشان پا به میدان گذاشتهاند. در این فیلم نشانهای از انفعال وجود ندارد. باور اکثریت جوانان امکان تغییر از طریق انتخاباتی مسالمتآمیز است. اما در برخی از اظهارات سایه سیاه تقلب و جلوگیری از تحولات اجتماعی-سیاسی به گوش میخورد. گرچه بسیاری از جوانان در این مستند به امید پیروزی نامزد محبوب خود کوششی بینظیر میکنند، اما از خلال گفتوگوها، در جمله، کلمه یا حتا نگاهی معنادار، میتوان به ترس آنان از استقرار استبداد سیاسی پی برد.
داودی با نمایش دو نوازنده دورهگرد در تهران، که نواهایی همچون "ایام نوروز" را تداعی میکنند، با بیانی هنرمندانه و غیرمستقیم، این فضای امید به تغییر و نوزایی را بازآفرینی میکند، غافل از آنکه در این سرزمین شکست "طرحهای نو" سابقهای نه تنها تاریخی، بل اسطورهای دارد. شاهنامه مملو از کشته شدن "شاهزادگان ناکام" و جوانان حامل اندیشهها نو است. تو گویی که تاریخ این سرزمین در اصل تنها از طریق بازگویی تاریخ نمادین "پسرکشی" میسر است.
طنزی آشکار و پنهان در مستند، پیگیری گفتوگوها را جذابتر کرده است. کارگردان که خود پرسشگر این مستند است، تا حد ممکن در برابر نظرات شهروندان بیطرف بوده است. اما طنزها تنها سبب خنده درباره نظر فردی مشخص نمیشود، بلکه گاهی سبب خندهای تلخ درباره آن چیزی میشود که بر سرمان رفته است و یا همچنان میرود. گرچه در اینجا و آنجا باید برای تماشاگران خارجی، جنبههای ظریف طنز ایرانی را توضیح داد، اما بسیاری از کنایهها، شوخیها و حتا متلکها برای همگان قابل فهمند.
مستند با ابیاتی تکاندهنده از شاملو پایان مییابد:
«اما نه خدا و نه شیطان
سرنوشت تو را
بتی رقم زد
که دیگران میپرستیدند
بتی که دیگرانش
میپرستیدند.»
نادر داودی متولد ۱۹۶۳ میلادی است و تحصیلات خود را در باستانشناسی، تاریخ هنر و علوم ارتباطات به پایان رسانده است. او عضو انجمن مستندسازان ایران بوده و تاکنون مستندهای مختلفی درباره تاریخ ایران و مسایل اجتماعی ساخته است. از کارهای داودی میتوان به مستند «۵، ۱۳» و یا «رضا گمشده در زمان» (Reza lost in Time) اشاره کرد.
نویسنده: شهرام اسلامی
تحریریه: شهرام احدی