میراث زندهی مکتب فرانکفورت
۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبهدر "مکتب فرانکفورت" گروهی از پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی گرد آمده بودند که بیشتر در "انستیتوی تحقیقات اجتماعی" در فرانکفورت کار و تحقیق میکردند. نامیترین نمایندگان آنها تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر بودند.
با قدرت گرفتن رژیم نازی در آلمان به سال ۱۹۳۳، بیشتر پژوهشگران "مکتب فرانکفورت" از آلمان گریختند و غالب آنها به آمریکا رفتند. پس از شکست رژیم نازی، برخی از نمایندگان مکتب به آلمان برگشتند و کار تحقیقاتی را در "انستیتوی تحقیقات اجتماعی" از سر گرفتند. این نهاد فرهنگی در تحکیم پایههای دموکراتیک در آلمان فدرال نقش برجستهای ایفا کرد.
نمایشگاهی که به تازگی در "موزه یهودیان" در فرانکفورت برگزار شده، کار و زندگی نمایندگان مهم مکتب را به ویژه در دوران بازگشت به آلمان و ادامهی فعالیت علمی، به نمایش میگذارد. نمایشگاه با ارائهی نمونههایی از کار و تلاش پژوهشگران میکوشد، گستردگی و پیچیدگی این شبکه را نشان دهد.
فرار از وحشت و ترور
اعضای مکتب فرانکفورت نه بر پایهی پیوندهای تشکیلاتی، بلکه بر اساس روابط انسانی با هم در تماس بودند، و همه آنها هم جامعهشناس نبودند. برای نمونه ویلهلم دیترله (۱۸۹۳ – ۱۹۷۲) کارگردان سینما نیز در میان اعضای اصلی "مؤسسه تحقیقات" بود، و علتش آن بود که او قبلا در کالیفرنیا در همسایگی آدورنو زندگی میکرد.
با وجود این تفاوتها، تمام اعضای مکتب فرانکفورت در یک چیز مشترک بودند: آنها روشنفکرانی یهودی بودند که از وحشت رژیم نازی به آمریکا مهاجرت کردند و در تبعید روابط خود را با هم حفظ کردند.
در آن دوران ارتباط معنوی در درجه اول از طریق نامهنگاری صورت میگرفت. پژوهشگران در نامههای بیشمار خود، دربارهی مسائل اجتماعی و فرهنگی به تبادل نظر میپرداختند. فریدریش پولوک، جامعه شناس و اقتصاددان نزدیک به مکتب فرانکفورت، به سال ۱۹۶۳ در این باره چنین توضیح میدهد: «مؤسسه تحقیقات از سال ۱۹۳۱ دربارهی دیدگاه کارگران و کارمندان آلمانی نسبت به جمهوری وایمار، سوسیالیسم و به طور کلی زندگی به مطالعهای وسیع دست زد. مطالعات ما به این نتیجۀ نگرانکننده رسید که جنبش کارگری برای مقاومت در برابر رژیم خودکامهای که به قدرت نزدیک میشد، توان زیادی نداشت. این تحقیقات به آخر نرسید، زیرا چیزی نگذشت که نازیها قدرت را در آلمان به دست گرفتند. آنها "مؤسسۀ تحقیقات" را تعطیل کردند، همکاران آن را از فعالیت بازداشتند و بایگانی بینظیر آن را که اسنادی بیشمار از تاریخ رشد ناسیونال سوسیالیسم داشت، ضبط کردند».
تدارک فکری طغیان جوانان
برخی از اندیشمندان "مکتب فرانکفورت" مانند آدورنو، در تدارک پایههای فکری طغیان جوانان که به جنبش ۶۸ معروف شده، نقشی انکارناپذیر داشتند، و این به کار سترگی که مؤسسه در سالهای پس از جنگ انجام داد، بر میگردد. جوانان برای طرح اعتراضات خود، در موارد بسیار به مطالعات و نتیجهگیریهای مکتب فرانکفورت استناد میکردند.
برای نمونه، در سال ۱۹۵۱ در "مؤسسۀ تحقیقات" یک کار گروهی به تحقیق درباره روحیه و روانشناسی انسان آلمانی اختصاص یافت. در این دوران جامعۀ آلمان تلاش میکرد هرچه بیشتر از گذشته فاصله بگیرد و با غرق شدن در رفاه برآمده از "معجزهی اقتصادی" خاطرات تلخ فاشیسم و جنگ را فراموش کند. در چنین شرایطی، مؤسسه طی یک آزمون ۱۸۰۰ نفر از شهروندان را برگزید تا دربارهی یک متن بحث و گفتوگو کنند. پژوهشگران از تحلیل دیدگاهها و نظرات به این نتیجه رسیدند که گرایش به عقاید ضدیهودی و تامگرایی در جامعه بسیار بالاست.
با این که مطالعات اندیشمندان مکتب فرانکفورت در میزان وسیعی منتشر نمیشد، اما مقام علمی و حیثیت اجتماعی آنها مدام بالاتر میرفت. هورکهایمر مدیر مؤسسه و همکارش آدورنو در محافل علمی و دانشگاهی از نفوذ زیادی برخوردار شدند. آنها خود را در گوشهی غبارگرفتهی کتابخانه محبوس نمیکردند، بلکه به طور زنده در بحثهای اجتماعی شرکت میکردند و نسبت به روندهای غیردموکراتیک در جامعه هشدار میدادند.
بیشتر سخنگویان و فعالان "مکتب فرانکفورت" با این وظیفۀ اخلاقی و تاریخی به آلمان برگشتند که نباید این کشور را به حال خود وا گذاشت تا جرثومۀ فاشیسم و فساد بار دیگر در آن رشد کند. اگر امروزه پایههای دموکراسی را در آلمان استوار میبینیم، تا حد زیادی مدیون زحمات و تلاشهای آنهاست.
میراث غنی و گرانبار "مکتب فرانکفورت" تا امروز به روحیهی کاوشگر و انتقادی در علوم انسانی نیرو و نشاط میبخشد. برخی از مقالات هورکهایمر و آدورنو، از جمله کتاب مشهور آنها به نام "دیالکتیک روشنگری" به زبان فارسی ترجمه شده است.
علی امینی
تحریریه: بابک بهمنش