1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مسعود مهاجر / مطبوعات در ايران و رابطه مردم با آن

۱۳۸۳ مرداد ۱۶, جمعه

در تاريخ مطبوعات پس از انقلاب اهل اين صنف شاهد فراز و نشيبهاى بسيارى در رابطه ميان مردم و روزنامه ها بوده اند. مسعود مهاجر از نويسندگان روزنامه صدر انقلاب “آيندگان” كه هم اكنون براى روزنامه “اقتصاد پويا” قلم مى زند، به پرسشهايى در اين باره پاسخ گفته است.

https://p.dw.com/p/A63G
عکس: AP

مصاحبه گر: كيواندخت قهارى

دويچه وله: آقاى مسعود مهاجر، مطبوعات را در دوره ى پس از انقلاب ۵۷ به نامهاى مختلف خوانده اند و اين نام بخشيدن ها روندى را طى كرده است، كه شايد بتوان آن را از قوه ى چهارم به چرخ پنجم خلاصه كرد. مى توانيد لطفا درباره ى اين روند توضيحى بدهيد؟

مسعود مهاجر: بله، چنين چيزى در جامعه ى ما وجود دارد. مطبوعات معمولا هميشه پيش از انقلاب جمهورى اسلامى به عنوان ركن چهارم مشروطيت محسوب مى شدند، بعدا به نظر مى رسد كه قدرتشان كمتر شده است. من مخالف اين اعتقاد هستم و فكر مى كنم بعد از انقلاب روزنامه ها بسيار متنفذتر شده اند و اين ركن چهارم مشروطيت كه پيش از انقلاب هم گفته مى شد، فكر نمى كنم واژه ى درستى بود. روزنامه هاى ما خطوط قرمز بسيار زيادى داشتند كه آنها را خالى از محتوا مى كرد. بعد از انقلاب اين اتفاق از بين رفت و در حقيقت مطبوعات آزادتر شدند. مطالب بسيار نزديك بود به آن مطالباتى بود كه مردم داشتند. بنابراين قدرتشان بيشتر شده است. من با اين اعتقاد كه بگويند چرخ پنجم است، مطلقا موافق نيستم. در زمانهايى بسيار پرنفوذ بوده است و اكنون تا حدود زيادى نفوذش كمتر شده است، آنهم به دلايلى كه وعده هايى كه از طريق مطبوعات به مردم داده شده است، تحقق پيدا نكرده است. بنابراين فكر نمى كنم كه با اين تاريخ بتوان جايگاه مطبوعات را در ايران تعريف كرد. مطبوعات ما مكانى دارند در حدود همان محدوده اى كه مخاطبانشان تعيين مى كنند.

دويچه وله: و اين محدوده چيست؟

مسعود مهاجر: در حقيقت مى دانيد كه ما روزنامه هاى پرتيراژ نداريم. پرتيراژترين روزنامه هاى ما اكنون زير نيم ميليون تيراژ است و ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تيراژ بيشتر ندارند، فقط در مراكز استانها پخش مى شوند. بنابراين درست است كه مطالبى كه مطبوعات مى نويسند در جامعه پخش مى شود، ولى اثرگذارى چندان وسيعى ندارد. يعنى با جمعيت ۷۰ ميليونى ما بايد بسيار بيش از اين تيراژ داشته باشد تا روزنامه اى ادعا بتواند بكند كه در جامعه موثر است. من فكر مى كنم كه بيشتر مطبوعات، به خصوص مطبوعات سياسى تيراژشان بسيار پايين است و در رده ى كوچكى از ٪۵ جامعه پايين تر نمى رود و بهمين خاطر هم است كه ميزان تاثيرگذاريشان بسيار كم است.

دويچه وله: جمعبند شما از واكنش هاى مردم، طى سالهاى اخير، به بستن مطبوعات چيست؟

مسعود مهاجر: ما در سالهاى انقلاب، وقوع انقلاب و بعد از آن در هنگام بسته شدن روزنامه هاى اوليه كه پيش از انقلاب وجود داشتند، ما احساسات مردمى بزرگى را شاهد بوديم، مخاطبان به خيابانها مى آمدند و اعتراض مى كردند كه البته موثر نيفتاد. بعد از انقلاب هم، يعنى هفت، هشت، ده سال اخير بعضى اوقات پيش آمده است كه بسته شدن يك روزنامه واكنش بزرگترى در جامعه داشته است. ولى من اصلا اسم آن را واكنش مردمى نمى گذارم، به خاطر اينكه آن جمعيت آنقدر زياد نبود كه بتوان به كل مردم ايران نسبت داد. بالاخره هر نشريه اى مخاطبى دارد و آن مخاطبان اگر ناراضى باشند ممكن است واكنشهايى از خود نشان بدهند. من فكر مى كنم كه در همان سطح اتفاق افتاده است. ولى اخيرا من نديده ام و نشنيده ام كه چنين اتفاقاتى افتاده باشد. يعنى اينكه بسته شدن مطبوعات واكنشهاى بزرگ داخلى در پى داشته باشد و من چنين چيزى را سراغ ندارم.

دويچه وله: اين فضايى را كه شما اكنون در گفته هايتان ترسيم مى كنيد، بى تفاوتى ست يا آيا به فرهنگ جامعه برمى گردد. چگونه آن را توضيح مى دهيد؟

مسعود مهاجر: فكر مى كنم ما هنوز روزنامه هاى واقعى نداريم، يعنى از بعد از انقلاب اصلا تجربه نكرده ايم. مطبوعاتى كه سر و صدا به پا كردند بيشتر مطبوعات جناحى بودند و عمدتا وابسته به جناحها و حزبهاى مختلف بودند. ما روزنامه ى مستقلى كه بتواند برد وسيعى پيدا كند و مخاطبان زيادى دور خود جمع كند و با نفوذ بشود، مطلقا ما بعد از انقلاب چنين مطبوعاتى را نداشته ايم. هر چه وجود داشته، در زمينه هاى خاص سياسى فعاليت مى كردند، كه ما مى دانيم آنجاخط قرمز هايمان كمى بزرگتر است، ولى بهرحال هميشه ٪۹۵ بيشتر جامعه خارج از اين خطوط است. من فكر مى كنم در آن ٪۹۵ مطبوعات ما بسيار كم كارى و در آن ٪۵ بسيار پركارى كردند. به اين ترتيب موجب شده است مطبوعاتى به وجود بيايد كه مخاطبان كمترى دارد ولى سر و صداى بيشترى به پا مى كند.

دويچه وله: آيا به طور كلى شانسى براى ايجاد مطبوعات مستقل در ايران وجود دارد؟

مسعود مهاجر: صددرصد. براى ايجاد مطبوعات مستقل در همه جاى دنيا در هر شرايطى و در هر سيستم، رژيم و نظامى فرصت وجود دارد. ما هم در ايران مطبوعات مستقل، مطبوعات و حرفه اى و مطبوعات تخصصى داريم كه اين مطبوعات هرگز سر و صدايى نمى كنند و صدايى از آنها بيرون نمى آيد و مطبوعات حرفه اى ما هم اكنون وجود دارند. بزرگترين روزنامه هاى ما، روزنامه هايى هستند كه در حقيقت هرگز سر و صدايى ايجاد نكردند. فكر كنيد روزنامه ى «همشهرى»، «جام جم»، روزنامه هايى كه تيراژ بالايى دارندو نيز “ايران”، معمولا در سالهاى اخير هيچوقت سر و صدايى نداشته اند. در حاليكه مخاطب بسيار بيشتر از روزنامه هاى سياسى دارند و تيراژشان بسيار بالا است و تقريبا چندين برابر است. بهرحال اين سه روزنامه اى كه من اسمشان را برده ام، همه ى آنها به نوعى به دولت مربوط هستند. يكى متعلق به شهردارى ست، يكى متعلق به صدا و سيماست و ديگرى هم مربوط به خبرگزارى جمهورى اسلامى ست كه دولتى است. ولى شانس روزنامه هاى مستقل صددرصد وجود دارد. من فكر مى كنم فضا كاملا آماده است، ولى نفرات وجود ندارد. يعنى روزنامه نگارانى كه تجربه و احاطه ى كافى داشته باشند و بدانند كه اصولا يك روزنامه يعنى چه و چطور مى توانند ۷۰ ميليون مخاطب داشته باشند، در اين رابطه بسيار كمبود داريم. روزنامه ها به شدت زياد شده اند و تربيت نيروى انسانى بسيار ضعيف بوده است. بنابراين من فكر مى كنم هميشه اين شانس وجود دارد و مردم ايران هم واقعا تشنه ى آن هستند كه يك روزنامه ى واقعى به دستشان برسد كه مقدارى از آن تنش ها كمتر در آن باشد و اطلاعات جامعه در آن به ميزان وسيعى بازتاب داده شود.

دويچه وله: شما فكر مى كنيد كه روزنامه نگارانى كه فردا اعتصاب غذا مى كنند، تا چه حد مى توانند انتظار حمايت مردم را داشته باشند؟

مسعود مهاجر: حمايت مردم در ايران ممكن است بطنى باشد. مردم در درون خودشان حس حمايت را داشته باشند، ولى اين بازتاب نداشته باشد. بعضى اوقات روزنامه هاى ديگرى بازتابهايى را از خود نشان مى دهند. ولى من فكر نمى كنم اين كارها بازتاب درونى بزرگى داشته باشد، به خاطر اينكه، چنانكه قبلا هم گفته ام، مخاطب هاى اين روزنامه ها بسيار محدود هستند. يعنى قشر كوچكى از جامعه را دارند كه اين قشر جامعه هم معمولا گرفتارترين بخش جامعه است و آنقدر آزادى ندارد كه زندگى خود را رها كند و بپيوندد به اين جريانها.