سایه روشنهای اشغال سفارت آمریکا
۱۳۸۸ آبان ۱۲, سهشنبهسی سال از اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان آن میگذرد. روایتهای رسمی حاکی از آن هستند که آیتالله خمینی در آغاز، از تصمیم دانشجویان برای تسخیر سفارت خبر نداشت. از قرار، این تصمیم با هماهنگی حجتالاسلام موسوی خوئینیها عملی شد. هنوز پس از سه دهه، ابهامهای زیادی در مورد چگونگی این تصمیم و مسئولیت افراد در آن وجود دارد.
سفارت آمریکا پس از اشغال، "لانه جاسوسی" نام گرفت و این ماجرا که از حمایت نیروهای سیاسی چپ و مجاهدین خلق نیز برخوردار بود، ۴۴۴ روز طول کشید. بسیاری از تحلیلگران عقیده دارند که این اقدام، به رغم جلوه بهظاهر ضد امپریالیستی خود، عملا به نفع آمریکا و غرب تمام شد.
ابوالحسن بنیصدر، نخستین رییس جمهور ایران، در گفتوگو با بخش فارسی دویچه وله، از سازمانیافته بودن این اقدام و هدفمندی آن میگوید. وی حاصل گروگانگیری را در تثبیت "ریگانیسم" در آمریکا و "ولایت فقیه" در ایران خلاصه میکند. آقای بنیصدر با اشاره به نقش سپاه و جهاد سازندگی در پیشبرد این طرح در داخل، به تحقیقات روبرت پاری، روزنامهنگار و پژوهشگر آمریکایی نیز استناد کرده و میافزاید که طرح گروگانگیری در آمریکا، در جمع سه نفرهای مرکب از راکفلر، کیسینجر و اشرف پهلوی تهیه شد. وی گروگانگیری را زمینه و مشوق صدام حسین در تصمیم تجاوز جنگی به ایران نیز میداند.
روایت دکتر یزدی از ۱۳ آبان
دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه وقت ایران در زمان اشغال سفارت آمریکا، در مورد روز حادثه به دویچه وله میگوید: «کاردار لینگن پس از اطلاع از اشغال سفارتخانه به دیدن من آمد و موضوع را خبر داد. من عصر همانروز به روال معمول به دیدار آقای خمینی در قم رفتم تا گزارش سفر الجزیره را بدهم. آقای خمینی با شنیدن اینکه سفارتخانه اشغال شدهاست، گفت اینها که هستند؟ زود بریزیدشان بیرون... اما نمیدانم چه اتفاقی افتاد که روز بعد گفتند این انقلابی بود بزرگتر از انقلاب اول. شاید به این خاطر که ایشان خیلی به افکار عمومی حساس بود و وقتی دید همه گروهها از این اشغال حمایت کردهاند و رادیو تلویزیون هم پیوسته تظاهرات حمایتی مردم را جلوی سفارت نشان میدهد، تغییر عقیده داد».
دکتر یزدی تاکید میکند که جریانی دنبال این اتفاق بود ولی بهخلاف صراحت آقای بنیصدر، نام کسی را نمیآورد. وی به دویچه وله میگوید: «آقای لینگن به دولت آمریکا گزارش داده بود که در صورت بردن شاه به آمریکا، در ایران گروگانگیری میشود. به نظر من با علم به همین واکنش بود که شاه را به آمریکا بردند تا برنامههای خود را انجام دهند. برنامهها هم چند قسمت داشت: اول وام ۴ میلیارد دلاری آمریکا به ایران که وابستگان دربار از آن استفاده کرده بودند، نه دولت ایران، و این چون در مجلس ایران تصویب نشده بود، وام دولتی تلقی نمیشد و امکان بازپس گرفتن آن وجود نداشت. موضوع دیگر کنار گذاشتن کارتر بود. عباس عبدی میگوید ما میخواستیم عصر روز اشغال سفارت، گروگانها را آزاد کنیم، اما سوال اینجاست که چرا این قضیه اینقدر طولانی شد؟به نظر میرسد اسراییل به هیچوجه نمیخواست که کارتر دوباره انتخاب شود و ادامه گروگانگیری زمینه انتخاب ریگان بود.»
پیامدهای درازمدت گروگانگیری
ابوالحسن بنیصدر از مخالفت خود با اشغال سفارت آمریکا در مقام رییس جمهور وقت و از تحمیل آن توسط دیگران به ملت میگوید. وی جنگ، کشتارها، محاصره اقتصادی، پیشروی استبداد و انزوای بینالمللی ایران را از نتایج گروگانگیری میداند. آقای بنیصدر مردم و منافع ملی را قربانیان سیاست دوگانه سازش و ستیز با آمریکا خوانده و رسواییهایی چون "اکتبر سورپرایز یا "ایران گیت" را مرور میکند.
ابراهیم یزدی با یادآوری استعفای دولت موقت در اعتراض به اشغال سفارت آمریکا میگوید: «هر انقلاب دو فاز سلبی و ایجابی دارد. جامعه ایران پس از فروپاشی سلطنت، باید وارد فاز ایجابی، یعنی سازماندهی و سازندگی میشد. گروگانگیری، انقلاب ایران را در فاز تخریبی نگاه داشت. سی سال است که جامعه ما دارد بوکسووات میکند و در نتیجه افتخار آقای احمدینژاد هم این است که میخواهد از همان نقطه صفر اول انقلاب شروع کند. متاسفانه در جریان اشغال سفارت آمریکا، افراطیترین گروههای چپ با اتکاء بر شعارهای ضد امپریالیستی، راه را برای تثبیت جریان سنتگرا در انقلاب اسلامی هموار کردند».
مهیندخت مصباح
تحریریه: بابک بهمنش