دیتر کاسلیک، ارباب فیلمها
۱۳۸۷ بهمن ۴, جمعهدویچهوله: آقای کاسلیک، مدیر یک جشنواره در ۵۰ هفتهی دیگر سال که خبری از جشنواره نیست، به چه کاری مشغول است؟
دیتر کاسلیک:
در کل، همان کاری را میکند که در زمان برگزاری جشنواره انجام میدهد. با دستاندرکاران دنیای فیلم و سینما صحبت میکند، فیلمها را میبیند و دنبال جدیدترینهاشان میگردد. از یک طرف سعی میکند تا ارتباطاتش را حفظ کند و از سوی دیگر به دنبال ارتباطات جدید است. مدیر یک جشنواره پیش از همه باید تلاش کند تا جشنوارهاش را طوری عرضه کند که فیلمسازان تمایل داشته باشند به آن بیایند، یعنی همین که آنها با کمال میل فیلمهایشان را به برلیناله میفرستند و نه به جشنوارههای دیگر. همهی اینها زحمت یک سال کار من است.پس یعنی شما از این جشنواره به آن جشنواره میروید؟
نه، از جشنوارهای به جشنوارهی دیگر نمیروم. اما به چند جشنواره سر میزنم تا ببینم دیگران چه میکنند، چهطور برنامهریزی میکنند و گرایشهای جدید چه هستند. در حقیقت، این کارِ یک سال است. نباید فراموش کنید که ما در طول سال تنها یک گروه پانزده نفره هستیم، اما وقتی برلیناله شروع میشود تعدادمان به ۱۸۰۰ نفر میرسد. در واقع اینجا یک سازمان بزرگ است که از اول سپتامبر به جنب و جوش میافتد و تا پایان ماه مارس هم ادامه دارد. برای همین در طول سال آنچنان وقتی هم نیست، میماند شش ماه که از این شش ماه هم، من شش هفتهاش را به مرخصی میروم. بقیهاش را هم اینجا و آنجا هستم.
شما را به عنوان یک استعداد مسلم در زمینهی روابط عمومی میشناسند. داشتن ارتباطات خوب با دیگران، در حرفهی شما تا چه اندازه مهم است؟
روابط عمومی نه تنها در کار ما که در اصل همیشه خوب است. اما از آنجایی که ما نصف سال را درباره محصولاتی حرف میزنیم که هنوز وجود خارجی ندارند و تنها از مواد خامشان یعنی داستان، هنرپیشهها و کارگردانان اطلاع داریم، داشتن روابط عمومی خوب، نقش بسیار مهمی دارد. خیلی خوب است که آدم بتواند گفتوگو کند و در عین حال دیگری را بفهمد، برای اینکه هیچ چیز بدتر از این نیست که یک فیلم اشتباهاً به یک جشنواره ارسال شود، چون در آن صورت نه برای فیلم خوب است و نه برای کارگردان. از همین رو، در بازاریابیهای صنعت سینما هم این جملهی معروف "صحبت کردن، کمک میکند" رویهمرفته مهم است، مخصوصاً برای مدیران جشنوارهها.
شما در سفرهایی که در ماههای گذشته برای بازید از جشنوارههای مختلف انجام دادید، چه چیزهایی را تجربه کردید؟ آیا چیزی وجود دارد که شما بگویید: این یک گرایش جدید است، حالا چه به لحاظ مضمون چه از نظر منطقهای؟
گرایش که وجود دارد. جنگ موضوع خیلی از فیلمهای جهان است، البته نه به اندازهای که در سالهای گذشته بوده، یعنی زمانی که آدم، جنگها، درگیریها یا سربازان را دیده است. امروزه خیلی از فیلمها به تأثیرات جنگها می پردازند. مثلاً برای یک خانواده چه معنایی دارد وقتی که بچهی چهارساله پدرش را از دست میدهد؟ یا زنی که تازه ازدواج کرده و مجبور است عشقش را روانه میدان جنگ کند؟ همینطور چه مفهومی دارد وقتی که سربازان به این جامعهی کاملاً "نرمال" باز میگردند و ناگهان باید بعد از دو سال که فقط برای کشتن و به قتل رساندن تمرین داده شدهاند، به عنوان یک رانندهی تاکسی کار کنند. کارگردانها در حال حاضر بیشتر در پی به تصویر کشیدن وضعیتهای فردی هستند. این امر مرا غافلگیر نمیکند، اما این نکته واقعاً شگفتانگیز است که بسیاری از کشورها به این موضوع اهمیت میدهند. البته، خب این مسئلهای است که به نوعی بر تمام جهان تأثیر دارد.
آیا گرایش دیگری هم به ذهنتان میرسد؟
کمکم خیلی از فیلمها، به خصوص فیلمهای مستند یا همینطور فیلمهای بزرگ، به موضوع غذا یا تولید مواد غذایی میپردازند. هر روز هم میتوان در اینباره چیزی خواند. یک حرکت بزرگ شروع شده است، نه تنها در میان طرفداران محیط زیست که مردم عادی هم دیگر مقاومت نشان میدهند و میگویند: اینطور نمیشود! این موضوع مهمی است و در برلیناله هم خواهد بود.