1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دمکراسی (گفتار دوم) : حرمت انسان

۱۳۸۳ آبان ۱۹, سه‌شنبه

در گفتار پيشين، ضمن برشمردن شاخصهای اصلی دمکراسی يا مردمسالاری، به مفهوم «حرمت انسان»، به مثابه بنيادی ترين ارزش نظام دمکراتيک اشاره کرديم. اينک بطور مشخص تر به تبيين اين مفهوم می پردازيم.

https://p.dw.com/p/A7Uc
اثرى از هنرى ماتيس، نقاش فرانسوى
دمکراسی در تعيين نظام ارزشی خود، به تصويری خاص از انسان متکی است. بر طبق اين تصوير، انسان می بايست آزاد باشد، به عبارت ديگر بتواند شخصيت خود را با تصميماتی مستقل تکامل بخشد و شکوفا سازد. مطابق با چنين تصويری از انسان، هر فرد دارای حرمت انسانی است. حال ببينيم اين حرمت انسانی به چه معناست؟

آنچه که انسان را انسان و از حيوانات متمايز می کند، همانا قوای ذهنی و عقلی او و بويژه آگاهی او نسبت به انسانيت خويش است. در حاليکه حيوانات وابسته به طبيعتند و بطور غريزی عمل می کنند، انسان با تکيه بر تفکر خود می تواند خود را از طبيعت جدا سازد و بر آن چيره گردد. در گستره ی ذهن و روان انسان است که شخصيت و روح او شکل می گيرد و نه تنها با طبيعت و جهان مادی، بلکه همچنين با ايده ها و جهان معنوی رابطه برقرار می سازد. اين خصوصيت يگانه و ويژه ای است که تنها در انسان به ايجاد شخصيت منجر می گردد و باعث می شود که او بتواند کنش خود را بطور هدفمند، برنامه ريزی شده و خلاق پيش برد. به عبارت ديگر، حرمت انسان به معنای توانايی روحی او برای آگاهی نسبت به خود و پذيرش مسئوليت در تعيين راه زندگی خويش است.

بنابراين، اگر قرار باشد انسان به مثابه انسان زندگی کند، می بايست حرمت و منزلت شخصی او، خدشه ناپذير و از تجاوز در امان باشد. و اين امر به اين معناست که قدرتمداران اجازه نداشته باشند در راستای مقاصد سياسی، اقتصادی و يا ايدئولوژيک، از انسان استفاده ی ابزاری کنند. لذا احترام به حرمت انسان، در يک نظام دمکراتيک، بطور مشخص به معنی برخورداری انسان از حق آنچنان آزادی فردی است که وی را قادر می سازد تا در شرايط مشخص زندگی و وجود امکانات گوناگون، تصميمی آزاد و از سر اختيار، برای رفتار و کنش خود اتخاذ کند. چرا که انسان تنها هنگامی مسئولانه رفتار می کند که به اراده ی آزاد خود عمل کند.

آزادی در اينجا چيزی انتزاعی نيست، بلکه بطور مشخص به معنی آزادی در تعيين شيوه ی زندگی، آزادی مذهب و جهان بينی و امور وجدانی، آزادی اختيار شغل و رفتار آزادانه نسبت به مالکيت شخصی و مشابه آن است. افزون بر آن، آزادی در اينجا به معنی خدشه ناپذيری حريم شخصی و امنيت در مقابل اقدامات خودسرانه ی نهادهای دولتی نيز می باشد. تنها حکومتی که با توجه به حرمت انسانی، به اينگونه آزادی ها اعتقاد دارد، حق آزادی انسانها را نيز رعايت می کند.

از چنين تصويری از انسان است که خواسته ی آزاديهای فردی و حق شکوفايی شخصيتی انسان و برابری همه ی انسانها در مقابل قانون سرچشمه می گيرد. اما بايد افزود که آزاديهای فردی اجازه ندارند به قوانينی مطلق تبديل گردند. همه ی آزاديها دارای حد و مرز هستند. مرزهای آزادی در آنجاست که آزادی ديگران را خدشه دار می کند. درست به همين دليل، به رسميت شناختن حرمت انسان، بطور همزمان به معنی وظيفه ای در رعايت حرمت و آزادی انسانهای ديگر نيز هست. بنابراين، آزادی برابر برای همه ی شهروندان يک جامعه، از خواسته های اجتناب ناپذير دمکراسی است و نظام دمکراتيک با اين معيار سنجيده می شود که تا چه حد قادر شده است، آزاديهای فردی را برای همگان رعايت و ممکن کند.

با توجه به يک چنين تصويری از انسان است که ذات و گوهر دمکراسی فهم پذير می گردد. به اين اعتبار، نظامی را می توان دمکراتيک ناميد که با به رسميت شناختن حرمت انسان به مثابه پايه ای ترين ارزش، اين هدف را دنبال می کند که برای همه ی شهروندان خود، به شيوه ای يکسان، آزادی و شکوفايی شخصيتی را برای تحقق مسئولانه ی زندگی ميسر و پيش شرطهای اجتماعی آن را فراهم کند. بنابراين، دمکراسی مجموعه ای از دستورهای رفتاری صوری نيست، بلکه مضمون خود را از اين طريق متعين می سازد که در شرايط تاريخی و اجتماعی گوناگون، بالاترين درجه از آزادی، مسئوليت شخصی و عدالت اجتماعی را متحقق سازد.

تجربيات تاريخی نشان داده اند که مطلق کردن برخی آموزه های دمکراسی مانند «حکومت اکثريت» می تواند هدف دمکراسی را به مخاطره اندازند. چرا که اکثريت نيز خطاپذير است. از همين رو، لازم است که حرمت انسان به مثابه ارزش بنيادين دمکراسی، حتا از طرف بزرگترين حکومتهای اکثريت نيز رعايت گردد.

بهرام محيى