جوانان ایرانی مهاجر در پشتیبانی از جنبش اعتراضی: «... نه برای انتقام، بلکه بهخاطر عدالت!»
۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبهفعالیتهای اعتراضی و تظاهرات تنها در ایران نیست که به مناسبتهای گوناگون و همواره در جریان است. ایرانیان برونمرز نیز با برپایی تظاهرات، جلسات بحث و گفتوگو و نشستهای افشاگرانه، میکوشند صدای اعتراض هممیهنان خود را به گوش جهانیان برسانند. این امر بهویژه در آلمان، در شهر برلین چشمگیر است.
به گزارش رادیو آلمان، در این شهر پس از انتخابات ریاستجمهوری ایران در ماه ژوئن، چندین نهاد دموکراتیک برای پشتیبانی از حرکتهای اعتراضی مردم این کشور تشکیل شده است. یکی از این تشکلها "ایرانیان سکولار برای آزادی و دموکراسی" نام دارد که مارال یکتا آن را پایه گذاشته است. این دانشجوی ۲۹ سالهی فلسفه، انجمن "ایرانیان سکولار ..." را شبکهای آزاد و متشکل از افرادی میداند که به "حکومت سکولار مبتنی بر قانون و نیز به انتخابات آزاد" اعتقاد دارند.
در این انجمن علاقمندان زیادی از قشرهای گوناگون فعالیت میکنند: مهندس، دکتر، رانندهی تاکسی، معلم... حمید نوروزی که ۲۴ ساله است، در انجمن "پناهندگان ایرانی" این شهر فعالیت میکند، در ترکیب انجمنهای نوپا، ویژگیهای نوینی میبیند: «بهنظر من چهرههای جدیدی به این جنبش پیوستهاند؛ کسانی که خود را با جنبش جوانان، با جنبش دانشجویان و جنبش زنان در ایران در پیوند میبینند. شکل و نوع فعالیتهای این افراد هم نسبت به شیوهی فعالیت قدیمیها متفاوت است، تازگی دارد و بهطور اتفاقی یا با برنامهریزهای درازمدت همراه است. این جوانان گاهی به تنهایی تظاهرات برگزار میکنند و گاهی با کمک ما که به نسل گذشته تعلق داریم.»
تشکیل نهادهای دموکراتیک برای پشتیبانی از حرکتهای اعتراضی در ایران، تنها در برلین صورت نگرفته است. حمید نوروزی که با اغلب این گروهها در تماس است، از شهرهای کلن، هامبورگ، فرانکفورت، دوسلدورف، آخن، هایدلبرگ و شهرهای دیگر نام میبرد و میگوید: «این امر در ۱۵ ساله اخیر واقعاً بیسابقه است.»
تغییر در ساختار اپوزیسیون
ساختار سازمانهای اپوزیسیون در خارج از کشور هم دگرگون شده است: به گزارش رادیو آلمان، سالها بود که اپوزیسیون تنها از چهار گروه تشکیل میشد: «یک، هواداران شاه و طرفداران حکومت مشروطه. دو، گروههای چپ رادیکال مثل مارکسیستها، لنینیستها، کمونیستها. سه، چپهای دموکرات و لیبرالها که به اصطلاح جمهوریخواه بودند و چهار، مجاهدین خلق. این سازمان خود را تنها آلترناتیو رسمی حکومت ایران میداند و اپوزیسیون خارج از کشور اغلب از آنها پرهیز میکند.»
ولی گویا در این رابطه هم چیزی تغییر کرده است. فرهاد فرجاد، یکی از کنشگران سیاسی قدیمی که در "اتحاد جمهوریخواهان ایران" فعالیت میکند، میگوید: «ما حالا با کسانی مراسم مشترک برپا میکنیم که تا چندی پیش حتی به هم سلام هم نمیکردیم.»
مهران براتی، سخنگوی "اتحاد جمهوریخواهان ایران"، که او هم از کنشگران قدیمی است، این دگرگونیهای مثبت را مدیون فعالیتهای جوانان در خارج از کشور در پشتیبانی آنها از جنبش اعتراضی ایران میداند: «من خیلی تحت تأثیر این نسل جوان که هزار بار از ما باهوشتر و هزار بار جسورتر است، قرار گرفتهام. بهویژه زنانی که با شجاعت با پاسداران و بسیجیها درگیر میشوند، به آنها اعتراض میکنند و با آنها کلنجار میروند، هرچند میدانند که باز از آنها کتک میخورند.»
نسل جوان مبارز
یکی از کنشگران نسل جدید، سارا دهکردی است که ۲۶ سال دارد و چندی پیش "شبکه جوانان ایرانی در برلین" را به ثبت رسانده است. پدر سارا در سال ۱۹۹۲ در "رستوران میکونوس" به دست عوامل جمهوری اسلامی ترور شد. او دربارهی این تشکل میگوید: «"شبکه جوانان ایرانی در برلین" تجمعی از جوانان ایرانی و آلمانی است که علاقه دارند با برپایی نشستها و تظاهرات از جنبش نوین دموکراسی در ایران پشتیبانی کنند. این شبکه از افرادی که دیدگاههای سیاسی متفاوتی دارند، تشکیل شده و خطمشی سیاسی خاصی را دنبال نمیکند. ما در فکر انتشار نشریهای هستیم که بتواند دیدگاهها و نظرات متفاوت را بازتاب دهد و به نوعی از نظر معنوی جنبش را تغذیه و حمایت کند.»
یکی از فعالین این شبکه میگوید که اصلاً سیاسی نبوده، ولی پس از "تقلب در انتخابات" ریاست جمهوری ایران به فعالیت سیاسی رو آورده است: «شش ماه پیش من انسان دیگری بودم. پس از این تقلب انتخاباتی، من دو تا از دوستانم را از دست دادم. به دو تا از دوستانم در خیابان شلیک کردند. این دردآور است. من میخواهم در این زمینه کاری بکنم.»
اغلب کسانی که در "شبکه جوانان ایرانی در برلین" فعالیت میکنند، یکی از افراد فامیل یا خویشان و بستگانشان به دست عوامل رژیم کشته شدهاند. از جمله سهراب مختاری که ۲۴ سال دارد و دانشجوی رشتهی فلسفه است. پدر سهراب، محمد مختاری از نویسندگان و روزنامهنگارانی بود که ۹ سال پیش به دست عوامل امنیتی دزدیده شد. آنها پس از شکنجه و کشتن محمد مختاری جسدش را در بیابانی رها کردند.
وقتی سهراب به سرنوشت بازماندگان دستگیرـ و شکنجهشدگان و کسانی که به قتل رسیدهاند فکر میکند، شرایط دشوار خود را به یاد میآورد: «این برای من خیلی دردناک است، برای اینکه وقتی پدرم را از دست دادم، دچار شوک و اندوه شدیدی شدم. خیلی طول کشید تا توانستم با این واقعیت تلخ کنار بیایم. برای همین فکر میکنم، کسانی که خواهر و برادرشان یا پدر و مادرشان را از دست میدهند، همین وضعیت را دارند؛ آنها به زمان طولانی نیاز دارند تا بتوانند با این کمبود دردناک زندگی کنند و این برایشان خیلی سخت است.»
سهراب مختاری امیدوار است که فعالیتهای اپوزیسیون خارج از کشور، بتواند عملاً جنبش دموکراسی در ایران را در راه بهدست آوردن اهداف خود یاری دهد. او فکر میکند که این تنها تسلایی است که از درد و اندوه قربانیان این جنایتها میکاهد. سارا دهکردی هم با این تعبیر موافق است: «برای اینکه آدم فکر میکند نباید اینخونهایی که ریخته شده، بههدر برود... نه برای انتقام، بلکه بهخاطر عدالت!»
FF/BB