انقلاب جنسی؛ رویدادی با پیامدهای پردامنه
۱۳۹۲ آذر ۲۲, جمعه
"انقلاب جنسی" یا "انقلاب سکسی" به تحولی تاریخی اطلاق میشود که اخلاق و هنجارهای مربوط به مناسبات جنسی را دستخوش تغییرات اساسی کرد. در نتیجه این انقلاب که از دهه ۱۹۵۰ در اروپا و آمریکا شروع شد از مباحث و مسائل جنسی تابوزدایی شد، رواداری گستردهای در زمینه خودمختاری انسانها در برطرفسازی نیازها و نوع گرایشجنسیاشان بهوجود آمد و اقتدار بلامنازع نهادهای مذهبی و رسمی در این عرصهها شکست.
به لحاظ نظری، اصطلاح "انقلاب جنسی" یا "انقلاب سکسی" ساخته روانکاوی به نام ویلهلم رایش است. ویلهم رایش دانشمندی اتریشی بود که در سال ۱۹۳۶ کتاب معروفی با عنوان "سکسوالیته در نبرد فرهنگی" نوشت. او در سال ۱۹۳۹، کمی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا مباحث این کتاب را گسترش داد و سال ۱۹۴۵ آن را با نام "انقلاب جنسی" به زبان انگلیسی منتشر کرد.
به عقیده رایش، غرایز جنسی جزئی مهم از سازو کار جسمی و روانی انسان است. از همین رو، اخلاق دوگانه و سرکوب این غرایز به اختلالات رفتاری و شخصیتی میانجامد که نتیجه آن معمولا یأس و دلمردگی یا رفتارهای تهاجمی است، یا در شکل تمایل به اعمال اقتدار، خشونت پنهان و ایجاد سلسله مراتب بروز پیدا میکند.
در نظر رایش، آزادسازی مناسبات جنسی از قید و بندهای کهنه به تغییرات مسالمتآمیز در ساختارهای اجتماعی یا به عبارت دیگر به یک انقلاب عاری از خشونت در رفتار و روابط اجتماعی منجر میشود.
رایش مینویسد، انسانهایی که به لحاظ مناسبات جنسی در وضعیتی رضایتبخش و عاری از محدودیتها و دگمهای سنتی زندگی میکنند مثل حرمانکشیدگان از این گونه مناسبات تن به قبول اقتدار ساختارهای محدودساز اجتماعی نمیدهند و به آسانی هم نمیتوان آنها را به اقدامات خشونتآمیز تحریک کرد.
«عشق بورز، جنگ نکن»، شعار معروف "هیپیها" در دهههای شصت و هفتاد قرن بیستم، بیارتباط با این آموزههای رایش نیست. رایش که خود را کمونیست میدانست، در ادامه میگوید که تمایل و غریزه جنسی سرکوبشده جلوی شکوفایی ظرفیتها و خلاقیتهای انسان را میگیرد و مانع مقابله و تعارض آن با سرکوبهای ناشی از نظام سرمایهداری میشود. او اتحاد جماهیر شوروی را نیز در همان سال ۱۹۳۶ یک نظام سرمایهداری دولتی ارزیابی میکند که با آزادی و خلاقیت انسان در ستیز است.
کینزی و تابوزدایی از مسائل و مباحث جنسی
علاوه بر آرا و نظرات رایش، تئوریها و تحقیقات میدانی آلفرد کینزی، پژوهشگر آمریکایی، نیز در پدید آمدن انقلاب جنسی نقشی عمده داشت.
کینزی استاد دانشگاه ایندیانا بود و به رغم آن که تخصص اصلیاش حشرهشناسی و جانورشناسی بود، به مطالعه روابط و تمایلات جنسی انسانها پرداخت. او در سال ۱۹۴۶ مؤسسهٔ پژوهشی "سکس، جنسیت و تولید مثل" را در دانشگاه ایندیانا بنیان نهاد. پژوهش کینزی درباره تمایلات جنسی مردم، که مبنای رشتهٔ جدید سکسولوژی (سکسشناسی، مطالعات جنسی) شد، در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ جنجالآفرین گشت. نتیجهٔ تحقیقات او ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جهان را تحت تأثیرات شگرف خود قرار داد. امروزه او بهعنوان پدر علم سکسولوژی در جهان شناخته میشود.
دو کتاب پرحاشیه کینزی که نقطه عطفی در مطالعات سکسولوژی به شمار میروند عبارتند از "رفتار جنسی در مردان" که در سال ۱۹۴۸ و "رفتار جنسی در زنان" که در سال ۱۹۵۳ به چاپ رسید. مردمی که با کینزی دیدار و گفتگو میکردند عموما اعتقاد داشتند که مدلهای گوناگون و غیرمتعارف رفتارهای جنسی نه تنها غلط بلکه مضر هستند. بر همین اساس بیشتر این افراد، خصوصا زنان، در شب اول عروسیاشان کاری جز بوسه بلد نبودند! کینزی گفته است که در شب اول عروسی خود او نیز، هم او و هم همسرش باکره بودند، اولین تلاش آنها برای برقراری رابطه "فاجعهآمیز" بود و تنها بعد از مراجعه به متخصص مسائل جنسی بود که توانستند "رابطه درستی" داشته باشند. بعد از این اتفاقات بود که کینزی تصمیم گرفت به عنوان مسئله علمی حل نشده به این ماجرا بپردازد و درباره آن پژوهش کند.
یکی از مباحثی که کینزی به آنها پرداخت، مطالعه درباره عادات جنسیای بود که بشر به دلیل شرایط اجتماعیاش مجبور به کنار گذاشتن آنها شده بود. حاصل این مطالعه و پژوهشهای تجربی که نحوه انجام آنها در برخی موارد با انتقادهای شدیدی روبرو بود در دو کتاب یاد شده کینزی بازتاب یافته است.
در واقع با پژوهشها و کتابهای کینزی بود که مسائلی مانند اورگاسم زنان، خودارضایی، همجنسگرایی و ... از حوزه ممنوعیتها و تابوها بیرون آمدند و درباره آنها در شکل عمومی بحث و گفتوگو در گرفت.
مارکوزه و ترسیم اخلاقی متفاوت در زمینه جنسی
عملیشدن انقلاب جنسی در جریان جنبشهای اجتماعی دهه ۱۹۷۰ در غرب علاوه بر دیدگاههای رایش و کینزی بر آرا و نظرات هربرت مارکوزه، فیلسوف آلمانی-آمریکایی، نیز متکی بود. در نگاه مارکوزه که مارکسیستی فرویدگرا به شمار میآمد، "اروس" یک مفهوم کلیدی است. اروس به معنی عشق جنسی، در اسطورههای یونان خدای عشق است. به نظر مارکوزه، در گذشتههای دور که میل جنسی خودآیین بود و حاکمیت داشت، محتوای آن، فرایند کسب لذت از کل بدن بود و تولید مثل محصول فرعی آن بشمار میرفت. اما در طول زمان، غریزه جنسی توسط اصل واقعیت، کنترل و سازماندهی شد و به اندام تناسلی محدود گشت. در این شرایط "لیبیدو" تنها به سمت جنس مخالف و نقش تولید مثلی آزاد بود و سایر ارضاهای غریزه به عنوان "انحراف" مبدل به تابو شدند.
فروید معتقد است که اگر عشقِ جنسی کنترل و مهار نمیشد، کل مناسبات متمدن اجتماعی را مانع شده و در عمل وجود جامعه را غیرممکن میکرد. او در نظریهاش، تمدن را مبتنی بر سرکوب غرایز میبیند، و حتی پیشرفت در کار را نیز ناشی از سرکوب میل جنسی میداند. اما مارکوزه با انتقاد از دیدگاه فروید باور دارد که این اروسِ آزاد نیست که مانع جامعهپذیری و مناسبات پایدار اجتماعی است، بلکه نظام فراسرکوبگر است که چنین میکند. به باور مارکوزه، اخلاقی که عشق جنسی در آن نه سرکوب که امری عادی تلقی شود تحققپذیر است و میتواند به محو ساختارهای مبتنی بر اقتدار و تحکم پنهان و غیرپنهان راه ببرد و راه ایجاد جامعهای واقعاً آزاد را بگشاید.
نقش بیبدیل قرص ضدبارداری
در کنار عرصه نظری، وارد شدن قرص ضدبارداری به بازار نیز از عوامل اصلی در بروز انقلاب جنسی بود. گرچه کاندوم و برخی دیگر از وسایل ضدبارداری تا سال ۱۹۶۰ ولو به میزان محدود رواج داشتند، ولی قرص ضدبارداری منشا تحولی عظیم در مناسبات جنسی انسانها شد. با خوردن قرص دیگر نیازی به انجام اعمال مکانیکی یا برنامهریزیشده دیگر مانند کار گذاشتن حلقههای مسی (زنان) یا استفاده از کاندوم (مردان) نبود. این قرص که از سال ۱۹۶۰ در آمریکا اجازه فروش یافت بیش از هر وسیله دیگری زنان را از مقدرات بیولوژیک رها ساخت، لذت جنسی را به امری مستقل بدل و آن را از مسئله تولید مثل جدا کرد.
قرص ضدبارداری رابطه پیش از ازدواج و بدون ازدواج را بسیار آسانتر کرد و مناسبات جنسی همسران را وارد مرحله راحتتری ساخت. این قرص به زنان آزادی عملی بیسابقهای در مناسبات جنسیاشان داد و باعث دگرگونی جامعه، تغییرکلی وضعیت زنان و در نهایت منجر به انقلابی در رابطه جنسی مرد و زن شد. این روند بسیاری از ارزشهای قدیمی در مناسبات جنسی و درک و فهم سنتی از چارچوبهای مناسبات زن و مرد را به چالش گرفت که درگیری بین نسلها و به خصوص مخالفتهای شدید کلیسا با این تحولات از نمادهای آن بود.
طرفه این که رواج قرص ضدبارداری به عادی و متعارفشدن سایر وسایل ضدبارداری، از جمله کاندوم، در گستره جامعه کمک قابل اعتنایی کرد. کاندوم در سالهای دهه ۱۹۶۰عمدتا در داروخانهها قابل دسترس بود یا در برخی مغازهها به صورت غیرعلنی خرید و فروش میشد. بعدتر اولین کاندومفروشهای اتوماتیک در توالتهای عمومی مردانه نصب شدند. سپس در برخی مراکز عمومی هم این دستگاهها دیده میشدند، اما در نهایت در اوایل دهه ۱۹۹۰ شیوع بیماری ایدز هم کمک کرد که این وسیله حتی در سوپرمارکتها در انواع مختلف قابل دسترسی باشد.
درآمیختن دو انقلاب در ۱۹۶۸
اما جا افتادن و گسترش انقلاب جنسی بدون جنبش ۱۹۶۸ و تحرکات قبل و بعد از آن کمتر قابل تصور است. فعالان و همراهان این جنبشها از یک سو علیه ارزشها و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی متصلبشده پدران خود قیام کرده بودند، زیرا بروز خشونت و جنگ را ناشی از این ساختارها میدانستند . از سوی دیگر آنان زیر تاثیر آرا رایش و مارکوزه بودند و اعتقاد داشتند که "بدون رفع قید و بندها در مناسبات جنسی، جامعه آزادی شکل نمیگیرد". رایش در کتاب "روانشناسی تودهای فاشیسم" این نظریه را پیش مینهد که سرکوب جنسی دلیل آمادگی انسانها برای آزار رساندن تا اعمال بدترین خشونتها علیه همنوعان است. او رفتار و رویکرد نازیها را عمدتا به همین مسئله نسبت میدهد.
به ویژه مخالفت شدید کلیسا و بخشها و محافل محافظهکار جامعه با آزادیهای تازه شکلگرفته در زمینه جنسی، جنبش ۱۹۶۸ را به این سو راند که موضوع را سیاسی کند و طیفهای لیبرالتری از جامعه را به حمایت از کلیت اهداف خود فراخواند.
در همین چارچوب بود که فشار و مطالبه برای لیبرالیزهکردن قوانین کیفری مربوط به مناسبات جنسی افزایش یافت و در نهایت این خواست تا حدود زیادی عملی شد. اما سودجویی رسانههای زرد و برخی محافل اقتصادی موجی افراطی از پورنوگرافی و سودجویی اقتصادی از مناسبات تازهشکل گرفته را دامن زد و شور و احساس در مناسبات جنسی یا ایدهآلهایی که رایش و مارکوزه دنبال میکردند را دستکم تا مدتها در سایه قرار داد.
این روند در برخی موارد با حرص و ولع بخشی از مردان به سکس تطابق داشت ولی با گسترش خودمختاری و حقوق جنسی شهروندان، به ویژه زنان، ارتباطی نداشت؛ هر چند که بحثهای انتقادی که پیرامون آن شکل گرفت به سهم خود در جا افتادن درک درست از انقلاب جنسی بیتاثیر نبود.
گرایشهای انحرافی در استفاده و سودجویی از انقلاب جنسی در عمل به بخشهای محافظهکار جامعه و رسانههای آنها میدان داد تا از موضع دفاعی خود بیرون بیایند و سعی در توقف یا به عقب برگرداندن جنبههای مثبت انقلاب جنسی کنند.
همچنین حضور و دوام ارزشها و ساختارهای سابق، حتی در ذهنیت بخشی از مدافعان انقلاب جنسی، و نیز بروز اختلافهای شدید در درون جنبش فمینیستی بر سر ابعاد و معنای این انقلاب و خوبی و بدی آن برای گسترش حقوق زنان، در کند شدن ژرفش و تحکیمیابی آن بیتاثیر نبوده است.
در سالهای دهه ۱۹۸۰ با گسترش ایدز این بحث درگرفت که تا چه حد روابط آزاد جنسی در گسترش این بیماری موثر است و آیا باید راههای ارتباط را سالمتر کرد یا کلا عقبگشتی در مناسبات جنسی را به جریان انداخت. به ویژه محافظهکاران و نیروهای سنتی و نهادهای مذهبی آنها محملی یافتند که با "استدلات پزشکی" به مقابله با خودمختاری جنسی برآیند و دوباره صرفا روابط جنسی رسمیشده درون خانواده را سالم معرفی کنند.
اما انقلاب جنسی از این مرحله نیز کم و بیش عبور کرده و با مراقبتها و آموزشهای معطوف به داشتن رابطه جنسی سالم همچنان راه خود را در مسیری کمتر آلوده به افراط و تفریطها پیش میبرد. لیبرالیزه شدن بیشتر حقوق جنسی و به رسمیت شناخته شدن گرایشهای جنسی اقلیتهایی که قبلا منکوب و طرد میشدند از نمودهای همین روند است.