1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

انتقاد از خود و نظام در گفت‌وگو با بازجویان

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

مصطفی تاجزاده، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از پیشبرندگان سرشناس "خط امام"، در سالروز دستگیری‌اش نوشته‌ای را منتشر کرده که در آن به انتقاد از روند انقلاب اسلامی، این که چه می‌خواستند و چه شد، پرداخته است.

https://p.dw.com/p/NqF6
مصطفی تاجزاده
مصطفی تاجزادهعکس: ISNA

عنوان نوشته‌‌ی تاجزاده − «پدر، مادر، ما باز هم متهمیم» − یادآور سخنرانی‌‌ای از علی شریعتی است که موضوع آن شکاف نسل‌ها و برداشت‌ها و انتظارات مختلف از اسلام است. مصطفی تاجزاده نوشته‌ی خود را به ندا آقاسلطان تقدیم کرده است. وی در آن حاصل بازاندیشی خود در مورد روند انقلاب اسلامی را عرضه می‌کند. نوشته مصطفی تاجزاده، نخست در سایت‌های "نوروز" و "امروز" منتشر شده است.

گفت‌وگو با بازجویان

نوشته این گونه آغاز می‌شود:

« تجربه زندان به‌رغم همه تلخی‌های‌خود، نتوانست فرصت و امکان "گفت وگو" را از من دریغ دارد؛ امکان گفت‌وگو حتی در دشوارترین شرایط. با توجه به این که من و دوستانم نه به علت مبارزه با نظام، که به دلیل فعالیت در جهت پویایی و شکوفایی آن به زندان افتاده بودیم، با بازجویان درباره اصل نظام اختلاف نداشتیم و همین مسأله مشترک می‌توانست نقطه آغاز گفت‌وگوی ما ‌باشد. با وجود این، مؤلفه‌هایی که بعضی بازجوها برای جمهوری اسلامی ایران تشریح می‌کردند با مؤلفه‌هایی که من در ذهن داشتم در بسیاری موارد متفاوت و گاه متضاد بود.»

این آغاز، بر سر تاسر نوشته تأثیر گذاشته است. تاجزاده با بازجویان گفت‌وگو می‌کند، در حالی که این انتظار را برمی‌انگیزد که گویی می‌خواهد به انتقاد از نظام و نقشی بپردازد که کسانی چون خود وی در برپایی آن داشته‌اند.

تاجزاده با بازجویان مبنای فکری و سیاسی مشترکی دارد، همان گونه که خودش می‌گوید، در مورد اصل نظام با آنان اختلافی ندارد. در نتیجه گفت‌وگو در این جهت جریان می‌یابد که کدام جناح خیر واقعی نظام را می‌خواهد.

تاجزاده در دادگاه انقلاب اسلامی
تاجزاده در دادگاه انقلاب اسلامیعکس: Fars

واقعیت و آرزو

نظام دارای یک اصل است، اصلی که تاجزاده می‌گوید در مورد آن میان زندانی‌ای چون او و بازجویان اختلافی نیست. اما همین نظام در واقعیت خود دور از آرزوهای مصطفی تاجزاده است. بخش اول نوشته‌ی تاجزاده شرح این دور افتادن واقعیت از آرزو است. او می‌نویسد: «به باور من، نظامی که قدرتش را در اعتراف‌گیری و تواب‌سازی در سلو‌ل‌های انفرادی ‌ببیند و نظامی که از بحث آزاد و مناظره و گفت‌وگو در رسانه‌ها تغذیه می‌کند، دو سیستم کاملاً متفاوت هستند.»

تاجزاده تفاوت آن‌چه را که هست و آن‌چه را که مطلوب است شرح می‌دهد و سپس دست به یک "اعتراف" می‌زند. او می‌نویسد: «من در محضر نسل جدید شهادت می‌دهم، نظامی که ما برای برپایی آن انقلاب کردیم و به قانون اساسی آن رأی دادیم، غیر از نظام نظامیانی است که می‌کوشند آن را ملک طلق خویش نمایند و در عرصه سیاست برای خود جایگاهی همانند فرماندهان دخالتگر ارتش ترکیه و پاکستان قائل شوند

مشکل "اصل خوب نظامواقعیت بد نظام " را تاجزاده به صورتی "خط امامی" حل می‌کند: امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی مبنای خوبی را گذاشته و «تفسیر دموکراتیکی» از اسلام داشته، اما سرنوشت آن به دست جریانی افراطی افتاده که نماد آن مصباح یزدی است و این جریان افراطی از جمهوری اسلامی یک «آیینه مخدوش» ساخته، آیینه‌ای که تاجزاده می‌گوید: «من هرگز نتوانستم در این آینه مخدوش، سیمای رهبر فقید انقلاب و یاران واقعی‌اش و سیمای درخشان شهیدان و آرمان آنان را ببینم

تاجزاده به سران آن جریان افراطی انتقاد می‌کند که «می‌خواهند بگویند امام هم کسی بود مثل آقایان جنتی و مصباح، غافل از آن که این شبیه‌سازی مخدوش، روش‌های استبدادی و سرکوبگر را توجیه و آقایان را تطهیر نخواهد کرد. به عکس، دامنه بدبینی به رهبر فقید انقلاب محدود نمی‌شود و با تعمیم یافتن به ائمه اطهار (ع)، می‌تواند بی‌دینی و بی‌ایمانی را در نسل جوان دامن بزند که با کمال تأسف در برخی موارد زده است.»

ولی فقیه، آیت الله خامنه‌ای − از او در نوشته تاجزاده اسمی برده نشده است. موضوع ولایت فقیه، هم که اصل نظام است، در پانویس مقاله مطرح شده است
ولی فقیه، آیت الله خامنه‌ای − از او در نوشته تاجزاده اسمی برده نشده است. موضوع ولایت فقیه، که اصل نظام است، در پانویس مقاله مطرح شده استعکس: AP

اتهام متقابل «فاشیست» بودن

تاجزاده در ادامه‌ی شرح «گفت‌وگو»هایش با بازجویان می‌گوید که در هنگام انتقاد از آنان با انتقاد متقابلی با این مضمون مواجه شده که شما هم در دهه اول انقلاب از این کارها کرده و «رفتارهایی فاشیستی» داشته‌اید.

تاجزاده می‌نویسد: «بعضی بازجوها می‌کوشیدند با یادآوری مواردی از افراط کاری‌های دهه نخستین انقلاب، مرا و خط امامی‌های آن دوره و اصلاح‌طلبان کنونی را "فاشیست" معرفی کنند. متقابلاً من هم با یادآوری برخی رفتارهای فاشیستی که در همین ایام، در پیش دیدگان ملت ایران تکرار می‌شود، ‌توضیح می‌دادم که همه ما در آن دوره خطاهای جدی داشتیم، اما شما همین امروز به جای آن‌که جوانب مثبت رفتار ما را ادامه دهید، همان خطاها را در شرایطی که کشور نه در حال جنگ است و نه از تروریسم گسترده و کور رنج می‌برد، ادامه می‌دهید. به همین دلیل دیگر نمی‌توان آن را "خطا" نامید و ناشی از بی‌تجربگی انقلابیون دانست.»

تاجزاده در این جا دست به "انتقاد از خود" می‌زند:

«خطای ما این بود که در مقابل برخی رفتارهای دادگاه های انقلاب موضع نگرفتیم» ... سکوت تأیید‌آمیز درباره نحوه محاکمات دادگاه انقلاب خطای ما بود»...

«نسل انقلاب باید اعتراف کند، ولی نه به دلیل مجاهده امروزینش برای بسط دموکراسی و ترویج حقوق بشر، که به علت عدم استفاده درست و کامل از فرصت‌هایی که ظهور تک‌صدایی را بر بستر عبور از آرمان‌های انقلاب اسلامی و اصول قانون اساسی غیرممکن می‌کرد.» ...

«در عین حال اعتراف می‌کنم که اگر در زمان خود در مقابل مواجهه نادرست با آیت‌الله شریعتمداری و برای حفظ حریم مرجعیت اعتراض می‌کردیم، کار به جایی نمی‌رسید که امروز حرمت مراجع و عالمانی همچون مرحوم آیت‌الله منتظری و حضرات آقایان وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، صانعی، بیات زنجانی، دستغیب شیرازی، طاهری اصفهانی، جوادی آملی و... حتی در صدا و سیما مورد تعرض قرار گیرد و کار به جایی برسد که حتی بیت و نوه امام و حسینیه و مرقد ایشان و نیز آرامگاه مرحومان صدوقی و خاتمی از تعرض مصون نماند.»

«باید از برخوردهای ناصوابی که با مهندس بازرگان و دکتر سحابی صورت گرفت، عذر خواست و نیز باید از همه سیاسیونی که خواهان فعالیت قانونی بودند و حقوقشان به بهانه‌های مختلف نقض شد، پوزش طلبید.»

«همچنین باید از تحمیل یک سبک زندگی به شهروندان و دخالت در حریم خصوصی آنان معذرت خواست.»

آیت الله مصباح یزدی − تاجزاده انحرافات اصلی نظام را به فکر مصباح نسبت می‌دهد، فکری که منشأ آن نه "متون اسلامی"، بلکه از نظر تاجزاده استالین است.
آیت الله مصباح یزدی − تاجزاده انحرافات اصلی نظام را به فکر مصباح نسبت می‌دهد، فکری که به نظر تاجزاده منشأ آن نه "متون اسلامی"، بلکه "استالین" است.عکس: Internet

ریشه‌ی افراط‌ ها

تاجزاده در ادامه‌ی این بحث می‌نویسد: «بزرگترین خطای ما تعمیم مناسبات سیاسی در عصر "عصمت" به عصر "غیبت" بود.» این خطای معرفتی از نظر تاجزاده به بی‌تجربگی برمی‌گشته است. او می‌نویسد: «در حقیقت سال‌ها طول کشید تا کاملاً درک کنیم حکومت در عصر غیبت، با وجود و حضور انسان‌های متوسط که نه به همه اسرار و رموز جهان و جامعه و انسان آگاهند و نه از حب و بغض‌ها و منافع شخصی بری هستند، نمی‌تواند سعادت اخروی شهروندان را تأمین کند.»

تاجزاده در نوشته‌اش به خاطر بی‌توجهی‌اش به مقتضیات "عصر غیبت" و گرایش به افراط عذرخواهی می‌کند:

«به این ترتیب، اگرچه به باور من، شرط لازم برای مققابله با جریان اعتراف‌سازی، افشا و محکوم کردن آن جریان و شیوه های آن است، اما شرط کافی، بخشایش‌طلبی از صاحبان واقعی حق و از ستمدیدگان واقعی ااست و نیز اذعان به این نکته که اگر در زمان لازم این وظیفه اخلاقی و ملی را انجام داده بودیم، امروز گرفتار تواب‌سازی و اعتراف‌گیری نمی‌شدیم. بنابراین با تأسی به دکتر شریعتی به هم‌نسلان خود عرض می‌کنم "پدر، مادر ما باز هم متهمیم، نه متهم بازجوها بلکه متهم این نسل".»

چه باید کرد؟

حال تکلیف چیست؟ تاجزاده می‌گوید به "خط امام" برگردید، "خط امام" در وعده‌های پاریسی‌اش و در وعده‌ی اولین نطقش در ایران، در بهشت زهرا.

او می‌نویسد: «اگر خود را طرفدار آرمان‌های انقلاب اسلامی می دانیم و اگر مدعی دفاع از گفتمان «تعیین سرنوشت این نسل به دست همین نسل» هستیم، ‌باید شرایط تحقق عملی کلام رهایی‌بخش نوفل لوشاتو و بهشت زهرا را فراهم کنیم. انتقال صفحات درخشان تجربه بزرگ نسل انقلاب به نسل کنونی، هنگامی میسر است که تکلیفمان را با لکه‌های تاریک تاریخ خودمان مشخص کنیم. چنانچه آن لکه‌ها کنار بروند، برای درخشش جنبه‌های مثبت انقلاب و حماسه‌های فراموش ناشدنی آن مجال فراهم خواهد شد

بقیه‌ی نوشته‌ی تاجزاده حاوی پیشنهادهایی برای اصلاح سیاست‌های نظام است. او اتهام به خطر افکندن امنیت کشور را رد می‌کند و امنیتی را که اکنون برقرار شده «امنیت پادگانی» می‌خواند. پیشنهاد او «امنیت مدنی» است، و خودداری از خودی و غیرخودی کردن و برداشتن فشار از روی اهل فرهنگ و اندیشه.

او در عرصه‌ی بین‌المللی خط گفت‌وگو را درست می‌داند و در این مورد می‌نویسد: «به اعتقاد من قدرت صلح‌سازی ایران و گفتمان گفت‌وگوی تمدن‌ها و دفاع از دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق بشر و آزادی‌ها در دوران آقای خاتمی بود که مبانی امنیتی و قدرت نرم کشورمان را تشکیل می‌داد و زمینه‌ساز تقویت قدرت دفاعی و نظامی میهن ما می‌شد.»

تاجزاده در این بخش از نوشته‌اش از «انتخابات آزاد» دفاع می‌کند و می‌نویسد: «امنیتی کردن حساسیت مردم نسبت به رأی خویش نیز یکی دیگر از مواردی است که اختلاف نظر دو طرف را در مورد مقوله "امنیت و منافع ملی" به خوبی نشان می‌دهد.» او انتخابات آزاد را به نفع اصل نظام می‌داند و آن را مبتنی بر خط بنیانگذار آن تصور می‌کند. تاجزاده در این مورد می‌نویسد: «از نظر من حساسیت مردم برای پیگیری رأی خود و مطالبه شفافیت کامل در خصوص انتخابات،‌تقویت کننده اساس نظام است. نظامی که بنیانگذارش، آن همه از نمایشی بودن انتخابات و «وکلای قلابی شاه» انتقاد می‌کرد و جمهوری اسلامی را بر اساس رأی مردم پایه گذاشت، طبیعی است که مردمش این همه در قبال آرای خود حساس باشند

احمدی نژاد − تاجزاده نماد انحراف در نظام را جریان احمدی‌نژاد می‌داند
احمدی نژاد − تاجزاده نماد انحراف در نظام را جریان احمدی‌نژاد می‌داندعکس: FARS

حکومت اسلامی و انتخابات آزاد؟ به نظر تاجزاده، اصل انتخابات در بیست ساله‌ی اخیر، مخدوش شده است.

او می‌نویسد: «تلاش بیست ساله برای ایجاد محیطی بسته، امنیتی و نظامی در هیأت‌های نظارت بر انتخابات،‌نقض حقوق شهروندان و عدم رسیدگی به شکایات و درخواست‌های قانونی منتقدان، تشکیل لشکر 300 هزارنفره با گرایش های واحد سیاسی برای نظارت به نام شورای نگهبان، انجام تقلب و تخلف که صورت بارز آن در انتخابات مجلس ششم، هنگامی که سرپرست ستاد انتخابات کشور بودم، رخ داد و من به سهم خودم با آن مقابله کردم، برگزاری غیرشفاف و غیرقانونی انتخابات که در دولت آقای احمدی‌نژاد به اوج خود رسید...»

تاجزاده در نوشته‌ی خود انتقاد مشخصی به ولی فقیه نمی‌کند و در نهایت احمدی‌نژاد و جریان او را مقصر می‌شناسد. او هنوز نظام را اصلاح‌شدنی می‌داند. به نظر او «اگر به همه این معضلات و بحران‌سازی‌های امنیتی و نظامی در راه تحقق اراده ملی به دیده عبرت نگریسته شود، می‌توان از آن عبور کرد. به نظر من مشی حزب پادگانی و آقای احمدی‌نژاد بر مسأله آفرینی و بحران‌سازی استوار شده است. مشی اصلاح طلبانه و سبزاندیش ‌باید بر مبنای عبور از بحران استوار شود و بر راه‌حل‌های مدنی و مسالمت‌آمیز تمرکز کند. ما با شعار "راستی‌‌آزمایی اقتدارگراها در صحت انتخابات قبل، تضمین آزادی انتخابات آینده است"، جناح حاکم را در دوراهی تسلیم در برابر اراده ملت یا رسوایی بزرگ تاریخی قرار خواهیم داد

ولایت فقیه

نظام از نظر تاجزاده قابل اصلاح است. انتقاد برای اصلاح، وقتی که متوجه ولایت فقیه می‌شود، با درکی از آن برخورد می‌کند که به مصباح یزدی نسبت داده می‌شود. تاجزاده به موضوع اصلی ولایت فقیه در زیرنویس مقاله‌اش پرداخته و آن را به این صورت در حاشیه قرار داده است. اما مگر اصل نظام، "ولایت مطلقه فقیه" نیست؟

تاجزاده می‌نویسد: «من هرگز نپذیرفتم ولایت فقیه قانون اساسی به ولایت فقیهی که آقای مصباح می‌گوید استحاله یابد و به وسیله طرد و سرکوب یا تحقیر شهروندان تبدیل شود. ولایت فقیهی که امام می‌گفت تصورش موجب تصدیق آن است، از آن جهت با استقبال وسیع ایرانیان مواجه شد که او در عین دفاع کلامی از ولایت فقیه، آن را از یک بحث حوزوی به حوزه عمومی زیر درخت سیب در نوفل لوشاتو کشاند و در نفی عقلانی و قانونی رژیم پهلوی استدلال کرد و اصل تعیین مقدرات و تعیین سرنوشت یک نسل به دست همان نسل را یک اصل عقلانی و فطری خواند.»

در مورد اینکه آیت‌الله خمینی در زیر درخت سیب درباره‌ی ولایت فقیه حرفی زده باشد، سندی در دست نیست. تاجزاده ولایت فقیهی را به صورت آرمانی در نظر می‌گیرد و آن را چیزی همسنگ دموکراسی‌ها مدرن می‌داند. به نظر او در کلام آیت‌الله خمینی « اصل "ولایت فقیه" با اصل حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش که اساس «دولت- ملت»های مدرن محسوب می‌شود، همسو و هماهنگ شد.»

از نظر تاجزاده، ولایت فقیه آیت‌الله خمینی با ولایت فقیه بنابر تفسیر آیت‌الله مصباح فرقی اساسی دارد: «ولایت فقیهی که آقای مصباح می‌گوید ناقض آن حق اساسی و دیگر حقوق شهروندی و نام مستعار "استبداد دینی" است. به همین دلیل تصور آن موجب تکذیبش می‌شود.» به نظر تاجزاده، مبنای دید مصباح نه از اسلام، بلکه از استالین گرفته شده است: «دیدگاهی که آقای مصباح درباره ولایت فقیه ترویج می‌کند، از متون اسلامی نشأت نگرفته، بلکه در فرهنگ و رفتار استالین ریشه دارد.» بر این قرار، انتقادی که تاجزاده از نظام دینی مستقر می‌کند، متوجه متون دینی نمی‌شود.

جنبش سبز

تاجزاده در بخش پایانی نوشته‌ی خود به «جنبش سبز» پرداخته، از آن ستایش کرده و مختصات مطلوب آن را از نظر خود برشمرده است. به نظر او این جنبش بر محور حق حاکمیت مردم استوار است، جنبشی است انسان‌گرا، متکی به همه حرکت‌های آزادی‌خواهانه در تاریخ اخیر ایران، پس‌زننده‌ی خشونت و گرونده به گفت‌وگو، اخلاقی و عدالت‌خواه.

مصطفی تاجزاده در این قسمت می‌نویسد:

«رهبران جنبش سبز یعنی آقایان خاتمی، موسوی وکروبی معدل و برآیند خواست اکثریت ملت را نمایندگی می‌‌کنند. نباید از آنان انتظار داشت در نوک پیکان یکی از گرایش‌های چپ‌روانه یا راست روانه و در هر حال افراطی قرار گیرند. آنان به لحاظ تجربیات گران‌بهایی که در دوران انقلاب، دفاع مقدس و پس از آن کسب کرده‌اند، از ذخایر کشور به شمار می‌روند و می‌توانند حافظ امنیت و منافع ملی در شرایط پیچیده کنونی باشند. آنان حلقه اتصال ما با تاریخ پرافتخاری هستند که حزب پادگانی می‌خواهد آن را بدنام کند، تا به زعم خود بدترین وجوه و نقاط ضعف تاریخ انقلاب را در اشکال جدید و در عصر دموکراسی بازتولید کند و به نام دفاع از اسلام و انقلاب و «حفظ نظام» در پس تاریکی‌های تاریخ انقلاب پنهان شود. تجربه گران‌بهای عصر اصلاحات نشان می‌دهد عبور از رهبری جنبش به هر بهانه‌ای و از هر موضعی که باشد، دستاوردی به جز خلع سلاح کردن داوطلبانه پیروان و علاقه‌مندان این جنبش در مقابل حزب پادگانی نخواهد داشت

تاجزاده در پایان نامه‌اش اشاره می‌کند که جامعه در اعماق خود ناآرام است. او می‌گوید که حیفش می‌آید حالت اعماق را با عبارت «آتش زیر خاکستر» توصیف کند. آرزوی او این است که آتش در نگیرد و سبزی جنبش با آرامش در سرتاسر ایران گسترده شود.

RN/KG

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر