«ازدواج به سبک ایرانی»؛ استقبال تماشاگران و انتقاد متدیننان
۱۳۸۵ اردیبهشت ۱۷, یکشنبهر کردهاند.
از نیمههای فروردین ماه بیشترین سالنهای سینما در تهران به نمایش چهار پنج فیلم اختصاص دارد که «ازدواج به سبک ایرانی»، به کارگردانی حسن فتحی، یکی از آنهاست. این فیلم که ۱۶ سالن را در اختیار گرفته برای اکران راه دراز و پر دست اندازی را پشت سر گذاشته؛ مانند راهی که عاشق فیلم نیز برای رسیدن به معشوقش باید طی میکرد. ازدواج به سبک ایرانی شرح دلباختن یک جوان آمریکایی است به دختری ایرانی که پدری سخت متعصب دارد. دیوید آمریکایی برای رسیدن به وصال شیرین، هم باید جامهی اسلام بر تن میکرد، هم به ختنه شدن تن میداد و هم بدخلقیها و سختگیریهای پدر شیرین و سنتها را تحمل میکرد. البته او در این راه از وساطت و کمک دایی شیرین و معشوقهاش بینصیب نبود. آخرین ساختهی علی معلم هم برای دریافت مجوز اکران کمابیش از همین دست اندازها گذشته. منتقد سینمایی روزنامه کیهان مینویسد این فیلم «به دلیل گرایش پررنگ به ابتذال غیرقابل نمایش تشخیص داده شده بود اما اخیرا با اصلاحاتی» نمایش آن ممکن شده. به هر حال مشکلات باعث شد تا فیلم دو سالی منتظر اکران عمومی بماند.
در مورد ازدواج به سبک ایرانی، که با استقبال بسیار زیاد تماشاگران روبرو شده انتقادها و مخالفتهایی نیز مطرح است. این انتقادها بیشتر از دیدگاه مذهبی عنوان شده که معتقدند دو شخصیت مذهبی در این فیلم بسیار منفی نشان داده شدهاند. صحبت از دو حاجی بازاری است که یکی، پدر شیرین، سختگیر و متعصب است و دیگری حقهباز و متظاهر و دغل که قصد دارد با ازدواج پسرش با شیرین شریک اموال دیگری شود. اینگونه انتظارها و انتقادها باعث شده در ایران بسیاری از فیلمسازان برای هر ساختهای رسالتی اجتماعی قائل باشند و فیلمهای خود را با تفسیرهای اجتماعی دارای جنبههای روشنگرانه معرفی کنند. به همین سیاق برخی از منتقدان ازدواج به سبک ایرانی را که میتوان یک فیلم کمدی ـ رمانتیک سرگرمکننده تلقیاش کرد، فیلمی درباره رویارویی سنت و تجدد میدانند. تهیه کننده فیلم علی معلم پا را از این هم فراتر میگذارد و مدعی است «در شرایطی واقع شدهایم که احساس میکنم خارجیها تصور درستی از ایرانیان ندارند، میخواهم با ساخت «ازدواج به سبک ایرانی» این نگاه تغییر کند.» او در مورد داستان فیلم میگوید «در این فیلم پسری خارجی به وسیله دلباختگی به دختری ایرانی با فرهنگ و آداب و سنن ایرانی آشنا میشود.» که در واقع توصیف چندان دقیقی نیست. در این فیلم جوان آمریکایی به ادعای خودش پیش از دیدن شیرین آشنایی و علاقهی زیادی به فرهنگ شرق و ایران داشته و حتا شعرهایی از حافظ و مولوی نیز از بر کرده بوده. او در حقیقت در راه رسیدن به وصال شیرین جنبههایی از فرهنگ و سنتهای ایرانی را تجربه میکند که بعضا دردناک هم بوده. دیوید هنگامی که با لباس دامادی و آن زمان که به نظر میرسد کارها بر وفق مرادش است نیز با مخالفت حاج ابرام روبرو میشود که عکس مونتاژ شدهی او با سیاستمداران آمریکایی و زنان هنرپیشه را دیده و قصد بر هم زدن مراسم را دارد. دیوید که مجبور شده نام داود بر خود بگذارد اینجا دیگر از کوره در میرود و با اعتراض گوشزد میکند که برای رسیدن به عشقش هر کار خواستهاند کرده؛ نام و مذهبش را تغییر داده، خود را به تیغ جراح سپرده، پدر و مادرش را از آمریکا به ایران کشانده و دیگر نمیداند چه باید بکند.
انتقاد شدید به این فیلم از جمله در روزنامههای کیهان و یالثارات، ارگان انصار حزب الله، منتشر شده است. در روزنامه کیهان منتقد مینویسد «این فیلم چه دفاعی از سنت و فرهنگ و دین میكند؟ دو شخصیت مذهبی فیلم «حاجی»ها آنگونه پرداخت شدهاند كه گویی اساساً مذهب، انسانها را به صفاتی چون خیانت، پستی، دودوزه بازی، زبان نفهمی، كله شقی، خشك مغزی و... مزین میكند.» منتقد که معتقد است «این فیلم ثمره ناخوشایند رویكرد كاسبكارانه به سینماست» به انتخاب بازیگران نیز سخت معترض است؛ یکی را از «بازیگرهای طاغوت» میخواند «كه اساساً بازیگری بلد نیست و صدایی زنانه دارد» و عاشق آمریکایی را «یك خارجی بدتركیب و بیاستعداد.» [کیهان ۱۴ اردیبهشت ۸۵]
شیرین که جوان آمریکایی با دیدن یک مینیاتور عاشق خیالش شده و ۴ سال در پی یافتنش بوده راوی قصهی فیلم نیز هست. فیلم با نمایی از یک خانهی اشرافی آغاز میشود که خانهی پدری شیرین است و او ساکنانش را معرفی میکند:
«اینجا خانه آبا و اجدادی ماست، این مادرمه، اکرم خانوم. یک کدبانوی تمام عیار و مسئول برگزاری مجالسی که بعضی اوقات توی این خونه برگزار میشه. این دو تا هم خواهرهای ناتنی من هستند، نصف عمر مفیدشون به غیبت کردن میگذره، پشت سر همه، استثناء هم نداره. ایشون هم ته تغاری خونه امیرحسینه. این یکی تمام عمر مفیدش رو پای تلفن میگذرونه. وای ... اینم آقا جونه. هم خیلی دوستش داریم هم خیلی ازش میترسیم. البته من فکر میکنم به خاطر صداشه که یه خرده ترسناکه....»
پدری که هم متدین است و هم به لحن و سیاق داشها و کلاه مخملیها حرف میزند و رفتار میکند، اهل ورزش باستانی و زورخانه است و در آخرین صحنهی فیلم نیز در عروسی دخترش رقص داشی را به نمایش میگذارد تا معلوم شود بیخود نیست به جای حاج ابراهیم حاج ابرام خطابش میکنند.
تحسینکنندگان فیلم وجود بازیگرانی جون داریوش ارجمند، فاطمه گودرزی، سعید کنگرانی، شیلا خداداد، لادن طباطبایی، باقر صحرارودی، محمدرضا شریفینیا و حسام نواب صفوی را از نقاط قوت ازدواج به سبک ایرانی میدانند. گفته میشود هنرپیشهی خارجی فیلم دانیل هولمز در واقعیت نیز همچون ماجرای فیلم با دختری ایرانی ازدواج کرده است.
اعتراض و انتقاد شدیدتر به این فیلم را منتقد سینمایی ارگان انصار حزب الله نوشته که «ازدواج به سبک ایرانی» را «فواره ابتذال» میخواند. در این نوشته ضمن سرزنش کردن «تمسخر متدینین» و «تطهیر غیرمذهبیها»، «استفاده ابزاری از زن» نیز مورد اعتراض است. در این نوشته آمده «در این فیلم مجموعهای از بازیگران زن و در عین حال جوان مورد استفاده قرار گرفتهاند؛ بازگرانی که نمایش تصاویر و حرکات خاص آنها حتا بدون استفاده از آرایش میتواند موجب تحریک جنسی مردان شود.» در آخر این نوشته که فیلم را «ضد ارزشی و ضد اخلاقی» ارزیابی کرده آمده «وزارت فخیمه فرهنگ و ارشاد اسلامی با چه توجیهی به چنین فیلمی مجوز اکران داده است؟ آیا وزارت ارشاد در خواب است؟ آیا وزارت ارشاد بیدار است؟ اگر آقایان خوابشان میآمد برای چه آمدند به وزارت ارشاد؟ خب میرفتند زیر لحاف!» این نوشته با این عبارتها به آخر میرسد «در پایان لازم است هشداری جدی به متولیان فرهنگی داده شود و آن اینکه: هر چه سریعتر از خواب خرگوشی بیرون آیید؛ چرا که روزی که بنا به سوختن شد خشک و تر همه با هم خواهند سوخت!» [هفته نامه یالثارات، ۱۳ اردیبهشت ۸۵]
بهزاد کشمیریپور، گزارشگر صدای آلمان در تهران