ادبیات آلمان، فاتح بازار کنونی کتاب ایران • گفتوگو با آرش نقیبیان
۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبهچندی است که ترجمه و انتشار آثار نویسندگان آلمانی به زبان فارسی رونق پیدا کرده است. این آثار منتشر شده تنها شامل کارهای نویسندگان نسل پس از جنگ آلمان، چون رمانهای جدید گونتر گراس، اووه تیم و یورک بکر نمیشوند، بلکه آثار نویسندگان نسل جدید این کشور را هم دربر میگیرند. در ویترین کتابفروشیهای بزرگ تهران، مثلاً رمان "یعقوب کذاب" یورک بکر را در کنار کتاب "آن سوی رودخانه ادر"، نوشتهی یودیت هرمان میبینیم. برای کتابخوانان ایرانی نامهای نویسندگان "جوانی" چون اینگو شولتسه (م ۱۹۶۲)، زیبیله برگ (م ۱۹۶۲) و یولیا فرانک (م ۱۹۷۰) هماناندازه آشناست که هاینریش بل، مارتین والزر و زیگفرید لنتس، از نویسندگان آلمانی پس از جنگ جهانی دوم و از پایهگزاران "گروه ۴۷".
مترجمان، پلهای ادبی
این شناخت همهجانبه از صحنهی ادبی آلمان را جامعهی کتابخوان ایران، مدیون مترجمانی است چون علیاصغر حداد، ("یعقوب کذاب")، كامران جمالی ("قرن من" نوشتهی گونترگراس)، علی عبدالهی ("نقطه سرخط"، مجموعه داستانهای کوتاه آلمانی)، محمود حسینی زاد ("مثلاً برادرم" نوشتهی اووه تیم، "آن سوی رودخانه ادر" یودیت هرمان) و دیگر مترجمان آلمانی ـ فارسی زبانی که پیوسته در صدد "کشف" اثری جدیدند. حسینی زاد در بارهی ویژگیهای ادبیات نسل پیش آلمان و دلیل گزینش مجموعهی داستانهای یودیت هرمان میگوید: «... ادبیات قدیم آلمان به نظرم خیلی جذاب نمیآمد و ادبیاتی خیلی درونگرا و بسته بود و خیلی بار فلسفی عمیقی داشت... از طرف دیگر در آلمان دههی ۸۰، نوعی رخوت وجود داشت؛ از حدود اوایل ۹۰، به خصوص از سال ۹۵ به این سو دوباره کار را شروع کردند. حقیقتش من به دنبال نویسندگان جدید آلمان بودم. تا اینکه در نمایشگاه فرانکفورت به من یودیت هرمان را توصیه کردند.
آن موقع تازه کتاب اول یودیت هرمان چاپ شده بود که خیلی هم معروف بود. وقتی خواندم، دیدم داستانها همان طور که من میخواستم، دقیقاً از نظر نثر و محتوا منطبق بر همان دگرگونیای است که در ادبیات آلمان پیش آمده است. این طور بود که با یودیت هرمان آشنا شدم.»
دویچه وله هم برای آشنایی بیشتر با کتابهای آلمانی ترجمه شده به زبان فارسی با آرش نقیبیان که از کارشناسان کتاب در ایران است، گفتوگو کردهاست:
جدیداً برخی از آثار اووه تیم، یولی تسه و یولیا فرانک از نویسندگان آلمانی به فارسی برگردانده شدهاند. جاذبیت این آثار برای خوانندهی ایرانی چیست؟
نسل ِ جدید نویسندگان آلمانی افرادی نظیر: شولتسه، هرتموت لانگه، یودیت هرمان، پتر بیكسل، اووه تیم و یولی تسه همانگونه كه نام بردید در نزد خوانندگان و علاقهمندان به ادبیات غرب در ایران از محبوبیت خاصی برخوردار شدهاند، هرچند این به معنای عدم محبوبیت یا استقبال از نسلهای قدیمی و نویسندگان بزرگ ِ كلاسیك ادبیات آلمان نیست. آثار نویسندگان بزرگی چون هرمان هسه، توماس مان، هاینریش بُل و گونترگراس سالهاست كه به طور مرتب تجدید چاپ میشوند و خوشبختانه ترجمههای خوبی نیز از این آثار در بازار كتاب ایران موجود است. بد نیست اشاره كنم كه شعر معاصر آلمان نیز در ایران از شهرت و محبوبیت فراوانی برخوردار است. اشعار اریش فرید، هانس ماگنوس انتزنسبرگر، پل سلان و اینگه بورگ باخمن به فارسی ترجمه و با محبوبیت فراوانی مواجه شدهاند. برای مثال از اشعار اریش فرید تا امروز چهار دفتر شعر به فارسی موجود است كه آخرین آن كتاب "سكوت، آیندهی من است" نام دارد. بیگمان نوشتن و اندیشیدن به تجربههای ملموس زندگی، از جمله بحث روابط انسانی و اخلاق ِ شهرنشینی یكی از دلایل نزدیكی فكری جماعتِ كتابخوان ایرانی با آثار ادبیات معاصر آلمان است.
در نسل گذشته نویسندگانی چون گونترگراس و مارتین والزر از تجربههای جنگ جهانی دوم مینوشتند و امروز نویسندگان جوانتر از سردی روابط انسانی و معضلات زندگی مدرن سخن ساز میكنند. به تعبیر زیبای خوزه ارتگائی گاست: «هر نسل ذائقه و سلیقه خاص خود را دارد كه در فرهنگِ شفاهی و مكتوب آن بازنمایی میشود.»
آماری در زمینهی چاپ و فروش آثار ادبی آلمانی وجود دارد؟
دقیقترین آمار در زمینهی چاپ و فروش ِ ادبیات ِ آلمان را با مراجعه به كتابفروشیهای معتبر در تهران و شهرستانها میتوان به دست آورد. برای روشن شدن بحث چند مثال از چاپ كتابهای مربوط به ادبیات معاصر آلمان و آلمانیزبان را ارائه میكنم. كتاب «قرن من» نوشته گونترگراس، ترجمهی كامران جمالی، چاپ دوم. «نقطه سرخط» مجموعه داستانهای آلمانی، ترجمه علی عبدالهی، چاپ سوم. «بودنبروكها» نوشته توماس مان، ترجمه علیاصغر حداد، چاپ سوم. رمان «یعقوب كذاب» شاهكار یورك بكر، ترجمه علی اصغر حداد، چاپ دوم.
همچنین باید به چاپ اول كتابهای: «اشتیلر» شاهكار ماكس فریش و مجموعه داستان «حمایت از هیچ» نوشته هرتموت لانگه اشاره كنم. این آمار با توجه به وضعیت كم رونق ِ فروش ِ آثار جدی ادبی در ایران جلوه خاصی پیدا كرده است. چرا كه كمتر كتاب جدی ادبی و فرهنگی با توجه به آمار تیراژ كتاب در ایران این شانس را پیدا میكند تا به چاپهای مجدد برسد.
تا بهحال در صدر ترجمهی آثار ادبی اروپایی، نام کشورهایی مثل فرانسه، ایتالیا و بریتانیا دیده میشد. چه عاملی سبب شده است که حالا ادبیات معاصر آلمان، گوی سبقت را از دیگر کشورها ربوده است؟
سوال بسیار خوب و دقیقی را مطرح كردید هرچند كه شاید نتوان این حكم قطعی و نهایی را صادر كرد كه آثار معتبر ادبیات فرانسه، ایتالیا و انگلیسی زبان، لزوماً با اقبال كمتری مواجه شدهاند. به اعتقاد من یكی ازدلایل اصلی پرداختن و مطرح شدن ِ ادبیات آلمانی زبان در ایران «شانس ِ كمتر سانسور شدن» این آثار است. به این مفهوم كه محور اروتیسم و سكس كه برای مثال در ادبیات معاصر فرانسه جلوهی خاصی دارد، در ادبیات معاصر آلمان رنگ كمتری به خود گرفته. هر چند كه بی گمان اروتیسم یكی از پایههای روابط انسانی است و طبیعتاً تحت هیچ شرایطی نمیتوان ادبیات را از اروتیسم منتزع كرد. در ایران یك نمونه حاضر و آماده و معتبر وجود دارد به نام "میلان كوندرا"، نویسنده اصل چك و تبعهی فرانسه كه آثارش در ایران با اقبال فراوانی روبرو شده است و در عین حال تمامی كتابهایش با موارد حذف و سانسور فراوان به چاپ رسیدهاند. از این رو آثار ادبیات معاصر آلمان این شانس را داشتهاند كه كمتر دچار تیغ سانسور شوند. این البته تنها یكی از دلایل اقبال عمومی از ادبیات آلمان است و دلایل دیگر به مقولهی "جامعهشناسی ذوق ادبی"، نزد مخاطب كتابخوان ایرانی باز میگردد كه بررسی آن زمان و مكان ِ دیگری میطلبد.
آیا این استقبال تنها شامل آثار ادبی میشود یا کارهای فلسفی و علمی هم خریدار دارد؟
فلسفه آلمان از دیرباز در ایران با استقبال فراوانی روبرو بوده، محبوبترین چهره فلسفی آلمان در ایران فریدریش نیچه است كه از ابتدای دهه ۲۰ خورشیدی تا امروز تمامی آثارش بارها و بارها به فارسی ترجمه و به چاپهای متعدد رسیده است. در حال حاضر و در سالهای اخیر نیز موج مثبت و قابل تأملی در راه ترجمه فلسفه و جامعهشناسی معاصر آلمان بهراه افتاده كه برای مثال ترجمه كتابهای تئودور آدورنو، والتر بنیامین، گئورگ زیمل و نوربرت الیاس را میتوان نام برد. اگر بخواهم مثال دقیقتری بیاورم چاپ دوم كتابِ "درس گفتارهای زیبایی شناسی هگل"، ترجمه زیبا جبلی و چاپ دوم كتاب "نقد قوهی حُكم"، امانول كانت به ترجمه عبدالكریم رشیدیان و چاپ دوم كتاب بسیار معتبر و مهم مارتین هایدگر با عنوان "هستی و زمان" به ترجمه سیاوش جمادی، مؤید توجه به فلسفه و جامعهشناسی معاصر آلمان است.
هرچند هنوز در این زمینه كمبودهایی احساس میشود برای مثال آثار معتبر آرتور شوپنهاور، فیخته و فلاسفه رمانتیك آلمان هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند.
چه چیزی سبب میشود که ناشران ایرانی در این زمینه سرمایهگذاری کنند؟
سرمایهگذاری ناشر بر یك كتاب به عوامل ِ مختلف و متعددی باز میگردد. گاه اعتبار اسم ِ نویسنده باعث ِ تمایل ِ ناشر میشود و گاه اعتبار نام مترجم شوق ناشر را برمیانگیزد تا روی كتاب سرمایهگذاری كند. در نزد ناشران ایرانی (به جز معدودی)، به ندرت لزوم برخورداری از یك تحریریه قوی و مناسب كه بتوانند روی كتاب كارشناسی خلاقانهای انجام بدهند، دیده میشود و از این طریق كتابهای بسیار ضعیفی كه شایسته چاپ نبودهاند، به چاپ رسیده و شاهكارهای فراوانی را به علت این بیدقتی ازدست دادهایم. از این رو حضور كارشناسان زبده و كتابشناسی كه بتوانند با درایت، شجاعت و اختیار كافی و بدون در نظر گرفتن این كه كتابی پرفروش یا كمفروش خواهد شد، پیشگام چاپ آثار معتبر ادبیات جهان (خصوصاً ادبیات آلمانی) شوند، به شدت احساس میشود. در این مورد نمونهی درخشانی در ذهن دارم كه ذكر آن خالی از لطف نیست. در سال ۱۹۵۴ دختر ِ جوان فرانسوی با رمانی كم حجم در دست به دفتر انتشارات ژولیار در پاریس میرود و كتاب خود را به دست مدیر انتشارات میدهد. مدیر انتشارات توجه چندانی به كتاب نمیكند. اما ویراستار بر حسب وظیفه و دقتی كه دارد، كتاب را تا آخر میخواند و به مدیر انتشارات اصرار میكند تا آن را به چاپ برساند. بالاخره پس از كشمكش بسیار رمان به چاپ میرسد. رمان "سلام بر غم"، نوشته فرانسواز ساگان، یكی از پر فروشترین آثار ادبیات جهان است و با وجود پنج دهه و اندی كه از چاپ آن میگذرد، هنوز استقبال از این كتاب ادامه دارد و میلیونها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. این مثال را آوردم تا لزوم یك تحریریه قوی و حضور مهرههای كتابشناس در نزد ناشران ایرانی را یادآوری كنم. وظیفه ناشر ِ خوب كشف استعدادهای ناب ِ ادبی است.
این مترجمان جدیدی که پا به میدان ترجمه گذاشتهاند، از چه پشتوانهی تجربی برخوردارند؟
مترجمانی كه در حوزه ادبیات آلمانی در ایران فعالیت میكنند را به چند گروه و رده سنی میشود تقسیم كرد. در اینجا و قبل از پاسخ به این سوال میخواهم از زندهیاد «هوشنگ ِ طاهری» یاد كنم كه بیشك پیشگام ِ فرهیختهی ترجمه ادبیات آلمانی به زبان فارسی بود. هوشنگ طاهری در عمر كوتاه خود، داستانهای كوتاه فراوانی از نویسندگان ِ معاصر آلمانی به فارسی ترجمه و منتشر كرد.
نسل ِ اول مترجمان زبان آلمانی در اواخر دوران قاجار و خصوصاً در دوران پهلوی اول، در اوج فعالیت فرهنگی بودند. افرادی نظیر: بزرگ علوی، حسین كاظمزاده ایرانشهر، دكتر محمدباقر هوشیار و سید حسن تقیزاده.
در نسل ِِ مترجمانی كه اوج فعالیتشان دهههای ۳۰ تا ۶۰ خورشیدی است. پس از هوشنگ طاهری باید از دکتر محمد عاصمی، دكتر تورج رهنما، سروش حبیبی، کیکاووس جهانداری، فرامرز بهزاد و در نسل بعد از آن باید از علی اصغر حداد، محمود حدادی، سید محمود حسینیزاد، خسرو ناقد، كامران جمالی، محمد اشعری و جاهد جهانشاهی یاد كرد. در نسل اندكی جوانتر، نامهایی چون علی عبدالهی، رضا نجفی، پریسا رضایی، شهروز رشید، ناصر حسینیمهر، سعید فیروزآبادی، علی غضنفری، امید مهرگان و سهراب برازش برمیخوریم. افرادی كه نام بردیم از مترجمان فرهیختهای هستند كه از توشهی زبانی مناسبی چه در زبان آلمانی و از آن مهمتر در زبان مادری (فارسی) برخوردارند.
اصولاً انتخاب این آثار چگونه صورت میگیرد؟ مترجم به ناشر پیشنهاد کتابی را میدهد یا برعکس؟ نرخ دستمزد ترجمه تغییری کرده است؟
انتخاب آثار ادبی در نزد ناشران ِ ایرانی به دو صورت انجام میگیرد. یا ناشر به مترجم پیشنهاد ترجمه كتابی را میدهد كه دراین صورت ناشر متعهد است تا متن ِ اصلی كتاب و زمان ِ كافی دراختیار مترجم قرار دهد. یا صورت دوم كه بیشتر شایع است، این كه مترجمی از كتابی خوشش آمده و آن را به ناشر پیشنهاد میكند و ناشر نیز در صورت صلاحدید آن كتاب را منتشر میكند.
نرخ دستمزد ترجمه در ایران نسبت به بسیاری از كشورهای جهان، وضعیت مطلوب و مناسبتری دارد. چرا كه مترجمان در ایران درصدی بین ۷ تا ۱۵ و گاه بیشتر، از قیمت ِ پشت ِ جلد كتاب را با احتساب به تیراژ و در هر چاپ دریافت میكنند. و این در حالی است كه در غالب كشورهای جهان كه از صنعت نشر پیشرفتهای نیز برخوردارند، مترجم تنها بر اساس شیوهی كلمهشماری حقالترجمه خود را یكبار برای همیشه دریافت میكند و بهاصطلاح حق چاپ ترجمهی خود را به ناشر میفروشد. اما نكتهای كه در این میان وجود دارد، از آنجا كه صنعت نشر كتاب در ایران از پیشینهی ضعیف مالی رنج میبرد، طبیعتاً دستاندركاران نشر از كارمندان انتشارات و كارگران ِ چاپخانهها گرفته تا اهل قلم (مترجمان و نویسندگان) از این آسیب و رنج صدمه میبینند. خصوصاً افرادی كه تنها ممر درآمدشان از طریق اتكاء به بدنه ضعیف ِ اقتصادی نشر در ایران است از این رو من مشكل اصلی و اساسی را نه در كمبود دستمزد اهل قلم بلكه در ضعف ِ ساختاری اقتصاد نشر در ایران میدانم.
برخورد رسانهها و نقدنویسان ادبی با برگردان کتابهای تازهی آلمانی چیست؟
احتمالاً منظورتان از رسانهها مطبوعات (روزنامهها و مجلات غیردولتی) در ایران است. چرا كه در صدا و سیمای ایران حركتی در جهت معرفی و پشتیبانی از آثار ممتاز ادبیات جهان دیده نمیشود (مگر در مواردی استثنایی) و این در حالی است كه شیفتگی ِ فراوانی نسبت به ادبیات غرب وجود دارد و اگر در رسانههای دولتی برنامههایی در این زمینه وجود داشت، بیگمان كمك فراوان به اشاعه كتابخوانی و فرهنگ در این كشور صورت میگرفت.
چاپ نقدها و مرورهای كتاب در روزنامههای ِایران تأثیر حیرتانگیزی بر فروش و استقبال مردم از این آثار دارد. چرا كه غالبِ كتابخوانهای حرفهای ما با توجه به كثرت عناوین چاپ شده، دچار سردرگمی در انتخاب كتاب مناسب میشوند. و این وظیفه منتقدان ِ ادبی را كه در رسانهها مشغول (نقد زدن) هستند را بسیار خطیر و سنگین میكند. و این تنها در صورتی ثمربخش است كه فضای باندبازی حاكم بر مطبوعات و سرویسهای ادبی روزنامههای ایران اصلاح شود.
از نظر دقت در ترجمه و معرفی و گسترش وفادارانهی این ادبیات، چه اقداماتی میشود؟
بحث ِ دقت در ترجمه و ارائه ترجمهی مناسب و دقیق از متن اصلی یكی از نكات ِ برجستهای است كه متاسفانه نزذ غالب ناشران ایران مغفول مانده است. چرا كه تصور میكنند همین كه یك مترجم كه از اسم و رسمی هم برخوردار است، كتابی را ترجمه كرد، دیگر نیاز به كنترل ِ ترجمه این فرد نیست و این در حالی است كه برخی ناشران ِ معتبر و حرفهای در ایران در تیم تحریریه خود افرادی را دارند كه مسلط به زبانهای خارجی هستند و میتوانند گافهای مترجمان ِ حرفهای و آماتور را پیدا كنند و یادمان نرود كه مترجمان بزرگ نیز، گاه گافهای بزرگ میدهند. از این رو معتقدم كه ناشران نباید مطلقاً مرعوب ِ نامها شوند و باید حتماً بادقت و وسواس ترجمههایی را كه به تحریریه آنها میرسد، بررسی و ضعفهای ترجمه را بدون ذرهای اغماض به مترجم متذكر شوند. تنها از این راه خوانندگان میتوانند ترجمههای خوب و امین را مطالعه كنند.
مراجع سانسور با این آثار چگونه برخورد میکنند؟
بحث سانسور و ممیزی كتاب در ایران به تعبیر شاعر " یكی داستان است پُر آب ِ چشم "، و حرف ِ امروز و دیروز نیست و اساساً در بطن فرهنگِ ایرانی حذف و سانسور ریشههای ژرفی دارد. اما در فضای فعلی ِ وزارت ارشاد كه نسبت به ادبیات ِ داستانی به شدت سختگیری میشود، ادبیات معاصر آلمان با علم به این كه از عناصر اروتیك كمتری برخوردار است، شانس ِ بیشتری برای دریافت مجوز از این وزارتخانه دارد.
آرش نقیبیان، كارشناس نشر كتاب و منتقد ادبیات جهان، متولد ۱۳۵۵ است. او از سال ۱۳۷۶ همكاری خود را با نشریات معتبر ادبی مانند، آدینه، گلستانه، بخارا، كلك، شوكران و روزنامههای شرق، هممیهن، اعتماد و... آغاز كرد. نقیبیان همچنین در حوزه همكاری با ناشران ایرانی در مقام كارشناس كتاب تا امروز با انتشارات مرغ آمین، نشر باغ، نشر ثالث، بخش همكاریهای فرهنگی سفارت فرانسه، انتشارات مروارید و انتشارات كاروان همكاری داشته است. از آرش نقیبیان ترجمه دو كتاب از ژاك پرهور و فرانسواز ساگان در دست انتشار است.