1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آیا اینترنت به خودی خود رهایی‌بخش است؟

۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

در مورد اینترنت به صورت غلوآمیزی می‌گویند که آزادی بیان را اتوماتیک می‌کند و مانع از کنترل ذهن‌ها توسط استبداد می‌شود. از تویتر و فیس‌بوک به گونه‌ای حرف می‌زنند که انگار اینها پرچمدار آزادی‌اند. گزارشی از یک گفت‌وگو.

https://p.dw.com/p/Mt9y
عکس: AP / DW

به مجرد اینکه بحث اینترنت و نقش آن در گسترش آزادی بیان پیش کشیده می‌شود، معمولا به ایران اشاره می‌شود، آن هم به گونه‌ای که انگار این تویتر و فیس‌بوک بودند که به جوانان ایرانی درس آزادی‌خواهی دادند. در نمونه‌ی ایران می‌دانیم که تاریخ آزادی‌خواهی در این کشور با اینترنت و وبلاگ و تویتر آغاز نشده است. ولی در بحث اینترنت این موضوع به سادگی فراموش می‌شود.

روزنامه‌ی "فرانکفورتر آلگماینه" (Frankfurter Allgemeine) گفت‌وگویی میان دو کارشناس رسانه را منتشر کرده که مضمون آن انتقاد از غلوهایی است که در مورد اینترنت صورت می‌گیرد، اینکه خودبه‌خود فضا و امکانات آزادی بیان را فراهم می‌کند و گویا ذاتا علیه دیکتاتوری است.

یک طرف گفت‌وگو اوگنی موروزوف (Evgeny Morozov) است و طرف دیگر کلی شیرکی (Clay Shirky) . موروزوف از ناشران مجله‌ی Forein Policy است و وبلاگی دارد که در آن به نقش سیاسی اینترنت می‌پردازد. کلی شیرکی استاد "رسانه‌های جدید" در دانشگاه نیویورک است. یک موضوع پژوهش او پیگیری تأثیرات فرهنگی شبکه‌های اجتماعی اینترنتی است.

ماهیت واقعی گوگل و شرکا

شیرکی در آغاز گفت‌وگو از موروزوف می‌پرسد که اگر هیلاری کلینتون، وزیر خارجه‌ی آمریکا از او نظرش را در مورد استفاده از اینترنت در جهت هدفهای سیاست خارجی آمریکا جویا شود، وی چه خواهد گفت. موزروف جواب می‌دهد که خواهد گفت: "خرابکاری نکنید!" وقتی وزارت خارجه آمریکا با گوگل و تویتر و همانندهای آنها وارد اتحاد عمل شود، این تصور را ایجاد می‌کند که گویا آنها چیزی مثل "رادیوی اروپای آزاد" هستند. این امر ولی واقعیت ندارد.

موروزوف در مورد ماهیت واقعی گوگل و شرکا می‌گوید که آنها شرکت‌های تجاری‌اند، «کار اینها در درجه‌ی اول این است که پول درآورند، نه اینکه ایده‌آل‌های آمریکا را تبلیغ کنند.» موزوروف در ادامه می‌افزاید: «ما به خاطر خود آزادی پشتیبان آزادی در اینترنت هستیم. از این رو مسئله‌ی اصلی ما این است که چگونه از قدرت انکارناپذیر این شرکت‌ها به نفع خود استفاده کنیم، بدون اینکه کاری کنیم که آنها به ابزار دست سیاست خارجی آمریکا بدل شوند.»

اهمیت سیاسی فیس‌بوک

شیرکی در ادامه‌ی این گفت‌وگو صحبت را به فیس‌بوک و نقش آن در حوادث سیاسی سال گذشته در ایران می‌کشد. شیرکی می‌پرسد آیا اینکه حکومت ایران فیس‌بوک و تویتر را بست، حاکی از نقش سیاسی آنها نیست؟ موزروف جواب می‌دهد که فیس‌بوک را پیاپی بستند و باز کردند. «به نظر من چیزی در مورد نفس فیس‌بوک نمی‌گوید، فقط می‌گوید که حکومت‌گران در ایران این توان را داشتند که آن را ببندند، همچنان‌که بستند. از اینجا نمی‌توان چیزی در مورد نقش سیاسی فیس‌بوک نتیجه گرفت.»

شیرکی می‌گوید مگر بستن فیس‌بوک واکنشی در قبال افکار عمومی نیست. به نظر او حکومت‌های استبدادی به گسترش پهنه‌ی همگانی حساس هستند و از این رو در برابر امکان‌های گسترش آن می‌ایستند و شبکه‌های اجتماعی اینترنتی جزو این امکان‌ها هستند.

امکان‌های گسترش پهنه‌ی همگانی، امکان‌های مراوده میان افرادند. مراوده اما یک‌باره و بدون زمینه پدید نمی‌آید. از طرف دیگر امکان‌های مراوده خود قابل کنترل هستند. موروزوف در پاسخ به برداشت مثبت شیرکی در مورد نقش شبکه‌های اجتماعی اینترنتی بر روی این دو نکته دست می‌گذارد و می‌گوید، فراموش نباید کرد که دولت ایران از فیس‌بوک استفاده‌ی پلیسی هم می‌تواند بکند یعنی از آن می‌تواند برای شناختن جو عمومی و کنترل ارتباطات بهره برد. فیس‌بوک و نظایر آن ارتباط‌هایی را میسر می‌کنند که زمینه‌ی آن پیشتر ایجاد شده‌اند، به صورتی کند و آرام و از طریق رسانه‌هایی کند همچون کتاب.

لزوم دید همه‌جانبه و درازمدت

شیرکی می‌گوید که او این تصور را ندارد که فیس‌بوک نقش هدایت‌گری در حوادث ایران داشته است. او ولی به ماجرای "ندا" اشاره می‌کند و می‌گوید، بدون امکان‌های رسانه‌ای جدید ما آن تصاویر را از تراژدی قتل او نداشتیم.

موروزوف در پاسخ یادآور می‌شود، نباید فراموش کرد که میلیون‌ها تلفن همراه باعث نشدند که رژیم ایران نتواند جنبش اعتراضی را سرکوب کند. «و حال بنگرید که در این نه ماهه‌ی گذشته در ایران چه رخ داده است: اعتراض‌ها به نتیجه‌ای نرسیده‌اند، شکاف در درون کشور عمیق‌تر شده است. بسیاری از انسان‌ها مجبور به ترک میهن شده‌اند، بسیاری در زندان‌اند، بسیاری کشته شده‌اند. وضعیت سیاسی کشور به نظر من مأیوس‌کننده است. چیزی نمی‌بینم که امیدوارم کند، وضع بهتر خواهد شد.»

موروزوف در ادامه‌ی بحث می‌گوید، از این موضوع که در اوج اعتراضات در ایران مدام در این مورد بحث می‌شده که اینترنت چه کمکی به معترضان می‌کند، ناخرسند بوده است. به نظر او مسائل را باید در درازمدت و همه جانبه دید و این را نیز باید دید که در شبکه می‌توان ایده‌های غیردموکراتیک نیز پراکند. شبکه فقط پذیرای ایده‌های آزادی‌خواهانه نیست.

کم‌استعدادی استبداد و لزوم غلو نکردن درباره‌ی آن

موضوع دیگری که شیرکی و موروزوف به آن می‌پردازند، موضوع استعداد رژیم‌ها در استفاده از شبکه است. شیرکی می‌گوید‌، همان‌گونه که استبداد نمی‌تواند یک اقتصاد باز را سازمان دهد، در استفاده از شبکه‌ی اینترنت هم کم‌استعداد است. او ایران را مثال می‌زند که حکومت مایل است ای-میل گوگل را ببندد و چیزی به نام "ای-میل ملی" را جانشین آن کند. به نظر شیرکی این جایگزینی ناممکن است، نه فقط به دلیل سانسور، بلکه به دلیل این که توانایی مدیریت چنین کاری را ندارند.

مبنای سخن شیرکی در این مورد این باور است که رژیم‌های استبدادی نمی‌توانند مدیران اقتصادی خوبی باشند. موروزوف با غلوی که در باور شیرکی وجود دارد مخالف می‌کند و با اشاره به مثال او می‌گوید، گمان نمی‌کند که دولت ایران همه ای‌میل‌ها را به جز "ای-میل ملی" ممنوع کند. به نظر او باید در مورد چنین موضوعی، زمینه و انگیزه‌ی واقعی‌اش را در نظر گرفت. رژیم ایران با بحث "ای-میل ملی" می‌خواست استفاده‌ی تبلیغی کند و بگوید که می‌خواهد کاری کند که ای-میل‌های شهروندانش از طرف قدرت‌های خارجی کنترل نشوند.

آن روی سکه

شیرکی و موروزوف در ادامه‌ی بحثشان به آن روی سکه‌ی آزادی بیان در اینترنت می‌پردازند: اینترنت شبکه‌ای است که در آن هم افکار آزادی‌خواهانه پخش می‌شود و هم افکار استبدادی، هم ایده‌های خوب، هم چیزهای بنجل، مبتذل و مخرب.

مورزوف در این بخش هشدار می‌دهد، در اینترنت مجموعه‌ای از باورهای سطحی نیز پراکنده می‌شوند که به مبارزه‌ی واقعی اجتماعی نه تنها کمکی نمی‌کنند، بلکه آن را سست و ناتوان می‌کنند.

موروزوف در ادامه‌ی این بحث می‌گوید که وبلا‌گ‌ها را نباید نماد مبارزات ضد دیکتاتوری گرفت. نیروی اصلی تغییر در نهایت آنانی هستند که شجاعت آن را دارند پا در خیابان بگذارند. تویتر به خودی خود، پروراننده‌ی شخصیت‌های مدنی شجاع، پیگیر و عمیق نیست.

RN/SJ