آموزش رواداری از گلستان گوته
۱۳۹۶ اردیبهشت ۷, پنجشنبهبنيادگرايی دينی مسأله امروز نيست. بیگمان از هنگامی كه كيش و آيين پديد آمده، بنيادگرايی هم وجود داشته است. چه بسيارند كسانی كه باور خود را تنها حقيقت جهان پنداشته و ديگران را به هيچ انگاشته يا با ايشان به ستيز برخاستهاند.
در روزگاری كه بنيادگرايی و بيدادگری هممعنی شده و میروند كه جهانی را به ويرانی كشند، توجه به نابغهها و فرهنگسازانی كه تعامل فرهنگی را پيشه خود ساخته و گامهای موثری در اين راه برداشتهاند، ارزش و جايگاه ويژهای پيدا میكند.
یوهان ولفگانگ فون گوته، نويسنده برجسته و سراينده يگانه آلمانی با آفرينش منظومه "ديوان غربی ـ شرقی"، نگاهی ادبی ـ اجتماعی به فرهنگ خاورزمين انداخته و به گونه تأثيرگذاری به تعامل فرهنگی پرداخته است.
به تازگی در ستون فرهنگی روزنامه معتبر "فرانكفورتِر آلگِماينه" FAZ سرودهای از منظومه "ديوان غربی ـ شرقی" با عنوان "طلسمها" يا "وردها" مطرح شده تا بار ديگر بر اهميت رواداری و تعامل فرهنگی در ميان فرهيختگان تأكيد شود.
نويسنده ستون فرهنگی میگويد:
«وردها سروده ديوانی است كه در آن گوته به عنوان مسافر، رهسپار شرق میشود تا اين سرزمين را بشناسد و به خوانندگان خود بشناساند. در اين ميان، شرق مفهومی كلی است اما هسته اصلی آن را سرزمينهای عربی ـ اسلامی و پيامبر اسلام تشكيل میدهد».
گوته پيش از آن هم به منظور آشنايی با شرق، شعرهايی در وصف پيامبر اسلام و حافظ گفته بود. شاعر آلمانی اگرچه میداند كه بيگانگی به خاطر تفاوتهای زبانی و فرهنگی از ميان نخواهد رفت، اما میكوشد كه از راه تعامل اين فرهنگها را به يكديگر نزديك كند.
در اين ميان گوته برخورد اسلام و مسيحيت با يكديگر را از چالشهای اصلی اين تعامل مینامد.
اين چالش و برخورد از دوره روشنگری مطرح شده بود. برای نمونه در نمايشنامه "ناتان حكيم" اثر ماندگار لِسينگ، Lessing ناتان به دنبال پاسخ درست سلطان صلاحالدين میگردد كه میگويد:
«از كيشها يك دين فقط، برحق تواند بود و بس؟».
گوته در ديوان خود به ويژه در سروده "وردها" با سپاس از خدای يگانه همه باورها و آيينها را به زير يك پرچم میآورد و در كنار يكديگر قرار میدهد.
زندگی در گرو تنفس
سروده "وردها" پنج بند دارد كه هر كدام را میتوان به ورد و دعايی تعبير كرد كه همگان با باورهای گوناگون میتوانند بخوانند.
گوته در آغاز با ترجمه شعرگونهای از آيه ۱۴۲ سوره بقره آغاز میكند:
«خاور و باختر شمال و جنوب
زيرِ دستانِ صلحِ دادارند».
گوته به عمد از "دادار" و نه از "الله" سخن میگويد تا آيينی را بر آيين ديگر برتری ندهد. او همزمان از "دستانِ صلح" میگويد و به اين ترتيب تلويحا به جنگهايی كه در زمان خلق اثر، اروپا را فرا گرفته بود اشاره میكند و آگاهانه همگان را به صلح فرا میخواند. در سال ۱۸۱۴ ناپلئون بناپارت به مصر تاخته و جنگهای اروپايی را به خاورزمين هم كشانده بود.
بند آخر منظومه "وردها" از اهميت ويژهای برخوردار است. گوته در اينجا از سعدی وام میگيرد و مايه زندگی انسان يعنی تنفس را مضمون اثر میسازد تا با تأكيد بر اهميت آن بر همانندی انسانها به هر باوری كه باشند، انگشت گذارد.
چون به باور نويسنده ستون فرهنگی روزنامه "فرانكفورتِر آلگِماينه"، معمولا ما به امر مسلم تنفس آگاه نيستيم، گوته میخواهد با شعر خود ما را به اين امر مهم آگاه سازد. گوته با وزن شعر و قرار دادن واژههای منظم مؤكد و نامؤكد، تنفس را در آهنگ و ساختار شعر هم دخالت میدهد.
بیگمان همگان بر اين باور نيستند كه تنفس نعمتی خدادادی است و زندگی و تنفس در دست آفريدگار است اما باورمندان به اين امر، میتوانند عليرغم باورهای متفاوت و متضاد، سروده گوته را ورد خود بدانند، به ويژه كه گوته اگرچه در سرودن اين شعر، از گلستان سعدی وام گرفته، ولی بر خلاف او "گبر و ترسا" را "دشمنان" خدا نمینامد و هواداران آيينهای الهی را يكپارچه و همنوا میشناسد و میشناساند.
ترجمه آزاد "وردها" يا "طلسمها":
خاور و باختر شمال و جنوب
زيرِ دستانِ صلحِ دادارند
دادگر نامی از اسامی او
تا مگر شكر او به جای آرند.
چون خطا میروم خداوندا،
رهنمايم به راه راست تويی
آن كه در شعر و كارهای دگر
بنده را نور و رهگشاست تويی.
گرچه فكرم برونی و خاكی است،
چه غمی تا بود غنای درون
تن خاكی اگر اسير غبار
جان به پرواز در فضای درون.
او به هر دم دو نعمتت داده
دم فرو بردن و برآوردن
اين يكی زندگی و تازگی است
آن دگر از گزند دربردن.
پس خدا را هميشه شكر گذار
چه زمانی كه از غمی رستی
چه زمانی كه مشكلی داری
چه زمانی كه شادمان هستی.