”آفسايد” تنها در تماشاى بازى؟
۱۳۸۴ اسفند ۱۲, جمعهبراين فوتبال تنها موضوع مردها و پسرها بود و زنان دختران زياد ”درباغ” اين حرفها نبودند. نسل جديد اين را پشت سرگذاشته اما زياد هم جلو نرفته. علاقه بيشتر دخترها فقط به تماشاى بازى محدود ميشود و به خود ورزش هنوز علاقه چندانى نشان نميدهند. چرا؟ گفتگويى با پرستو دوكوهكى
دویچه وله: پرستو، آیا فوتبال خودش یک مخرج مشترک دخترها و پسرهای جوان نیست به نظر تو؟ منظورم این است که همین مسئله بیشتر به همدیگر نزدیکشان نمیکند، وصلشان نمیکند؟
پرستو: چرا، خوب. من هم فکر میکنم اینجوری هست. مثل موسیقی، فیلم و تفریحهای دیگر. دیدن فوتبال هم یکجوری به نظرم نزدیک کردن دخترها و پسرهاست و یکجوری نشان میدهد که تفریحها و علائقشان یک کمی بهم نزدیکتر هست توی بعضی از حوزها و اینجوری نیست که خیلی خط کشی شده باشد که مثلا این علاقمندی کاملا دخترانه است و آن یکی پسرانه.
دویچهوله: قبلا از این خبرها نبود که دخترها هم وارد فوتبال و یا مسایل يه اصطلاح مردانه بشوند. درصد دخترهایی که اهل سرکشیدن توی این باغها هستند چقدر هست؟
پرستو: من فکر میکنم اتفاقا خیلی زیاد است. نمیدانم بخاطر آموزش یا بخاطر پررنگ شدن رسانههاست! یا بخاطر وجود اینترنت و تلویزیون و ماهواره توی زندگی مردم! نمی دانم دقیقا علتش چی هست، ولی، ما همه می شنویم که مثلا وقتی در صدر اخبار جهانی که فلان بازیکنان فوتبال با فلان مقدار پول منتقل شده به باشگاهی معروف، خوب، جذباش میشوی، میخواهی بدانی موضوع چی بوده و چرا اینقدر مهم است و وقتی یواش یواش اینجور چیزها تکرار میشود، خوب، توی زندگی همهی ما اثر میگذارد و باعث میشود علاقمند بشوی. این یک بخش است. یک بخش دیگرش هم مثلا توی این چندسال اخیر دوبار کشور ما توانسته به جام جهانی برود و خوب، این خیلی مهم است. فکر میکنم برای همهی کشورهای دنیا این موضوع اهمیت دارد. چون وقتی وارد آن فضای بینالمللی میشوی، تا حدودی اهمیت و ارزش تیم بالا میرود. خوب، فوتبال هم که برای مردم خیلی مهم هست و یک چنین چیزهایی باعث میشود علاقمندی بیشتر بشود. بازیکنانهای ما هم، بعد از آن جام جهانی ۹۸، بیشتر به دنیا شناخته شدهاند و عدهای از بازیکنانها وارد باشگاههای جهانی شدند. در نتیجه، من فکر میکنم خیلی طبیعیست بیشترشدن علاقمندی کلا جوانها، حالا چه دخترها چه پسرها.
دویچهوله: خوب، این فقط جنبهی تماشاگری دارد یا جنبهی فمینیستی دارد، اینکه ما هم زنایم و حق تماشا داریم یا اینکه از این فراتر میرود و واقعا ورزش جایی توی زندگی دخترهای جوان دارد؟
پرستو: آن بخش فمینیستیاش ممکن است برای خیلیها پررنگ باشد، از جمله من. من برایم خیلی مهم است که به همهی آزادی و حقوقی که دارم برسم، حتا مدتی هم هست که دارم توی این زمینه کار میکنم. ولی فکر نمیکنم که همه فقط آمدهاند و خواستهاند داد و فریاد بزنند و خواستشان هم فقط همین بود که بروند توی استادیوم. برداشت من و بچههایی که پریروز برابر در استادیوم جمع شدند این بود که همهشان عشق فوتبال بودند، عشق دیدن فوتبالیستها از نزدیک، عشق حضور توی استادیوم. یعنی فکر میکنم همان پلهی اولیست که شما میگویید، یکجور شوق و ذوق برای فوتبال محض، یکجور شوق و ذوق تماشاچی بودن محض بود. مثلا، اینها بچههایی بودند که روزنامهی سیاسی نمیخواندند یا روزنامههای عمومی را کمتر میخواندند، اما همهیشان روزنامهی ورزشی خوانده بودند و همه اطلاعاتشان از آنجا میآمد.
دویچهوله: من میخواستم سوال کنم که فکر نمیکنی خود اهمیت ندادن به ورزش برای دخترها و اینکه خود دخترها نمیدانند چه اندازه این برای روحیه و سلامتیشان و قدرت جسمی و فکریشان مهم است. این یک بخش از فمینیست نیست به نظر تو و فکر نمیکنی باید ترویج بشود؟
پرستو: چرا! موضوع خیلی مهمی هست، ولی می دانید، خیلی جنبههای مختلفی دارد فعالیتهای زنان توی ایران، یعنی باید داشته باشد و یکی از شاخصهای مهماش هم میتواند ورزش زنان باشد که هست و خانمها بیتوجه نیستند. برای اینکه اولویت دادن به خواستهای زنان و چیزهایی که برای زنان لازم است یکمقداری سخت است. مثلا، میان کارآفرینی برای زنان و شاغل کردنشان و داشتن حق طلاق که اینهمه زندگیهای سختی را نگذارنند یا مسایل خانواده و نمیدانم… میدانید هزارتا موضوع مختلف هست که میان اینها رفتن به استادیوم برای خیلی از زنها مسخره میآید، یعنی اصلا خیلیهاشان حمایت هم نمیکنند و میگویند نه این مشکل ما نیست و مسخره میکنند. اما من فکر میکنم همهی اینها از ریز و درشت مشکلات ما زنهاست که باید خرد خرد به آنها پرداخت.
دویچهوله: خیلی دلم میخواست بدانم برخورد پسرها با این مسئله چه جوری بوده، يا پدر و مادرها چی میگویند؟
پرستو: پریروز که جمع شده بودیم جلوی در استادیوم خیلی بیشتر از این ۴۵ نفر بودیم، تقریبا نزدیک به ۷۰ نفر بودیم. یک عده دخترها که با مادرهایشان آمده بودند و اینها با اولین تشر نیروهای انتظامی پراکنده شدند و به اصرار مادرها و پدرهاشان برگشتند و خیلی زود جا را خالی کردند. میخواهم بگویم، این محافظهکاری که توی پدر و مادرها یا توی نسل قبل هست فکر میکنم بخاطر تجربهی از سرگذراندن انقلاب و جنگ و درگیریهای این تیپیست که هنوز آنها حاضر نیستند بچه هایشان با نیروهای انتظامی و امنیتی درگیر بشوند. این از برخورد پدر و مادرها. ولی آنجا ما دو دسته از پسرها را دیدیم که از جلوی ما رد میشدند، حالا بهرعلتی، و میدیدند اعتراض ما را و برخورد بسیار جالبی بود. همهیشان تعجب میکردند و میگفتند، وای شماها چقدر باحالید. آمدید اعتراض میکنید که حقتان را بگیرید و ما هم پشتتان هستیم و از این حرفها. یک برخورد دیگری هم این بود که بابا بیخیال! ضعیفه را چه به آمدن توی استادیوم، که این خیلی کمررنگتر بود و چیزی که ما بیشتر دیدیم پسرهای جوانی بودند که همهشان میخواستند حمایت بکنند از این حرکت.