فاطمه حقیقتجو: اعدامهای ۶۷ اولویت اصلاحطلبان نبود
۱۳۸۶ شهریور ۲, جمعهفاطمه حقیقتجو از چهرههای برجسته جناح اصلاحطلب در مجلس ششم بود که اکنون در آمریکا زندگی میکند.
دویچه وله: تا به امروز روایات بسیاری از بازماندگان اعدامهای سال ۶۷ منتشر شدهاست. اما جز روایت أیتالله منتظری روایت دیگری از درون حکومت وجود ندارد. برای روشن شدن ابعاد فاجعه باید زوایای دیگر این کشتار نیز روشن شوند. شما به عنوان فردی که نسل دوم حاکمیت به شمار میآیید، چه چیزهایی شنیدید؟ به عبارتی خبر اعدامها را کی شنیدید؟ بیان خبر چگونه بود؟ در مجموع در درون دستگاه چه بازتابی داشت؟
فاطمه حقیقتجو: من بازتاب اعدامها را در ساختار حکومتی آن زمان نمیدانم . آن سالها من ۱۹ ساله بودم و اولین سال تدریسم در مدرسه بود. همسرِ یکی از همکارانم جزو لیست اعدامشدگان بود و من به یاد دارم که جز من کس دیگری حتی به او تسلیت هم نگفت. منظورم از گفتن موضوع این است، که در آن زمان حتی بین مردم جو سنگینی حاکم بود. در واقع این جو پیآمد حمله مجاهدین (عملیاتِ فروغ جاویدان) بود، که در فاصلهی کوتاهی از آن زمان اتفاق افتاد و یادآور ترورهایِ تلخِ خیابانی بود. اما نکته قابل توجه، تعداد نا مشخص کشتهشدگان است. حتی قائم مقام رهبری در آن زمان، آیتالله منتظری، رقم دقیق این کشتار را نمیداند. همچنین این مسئله که دادگاهی برگزار نشدهاست و محکومین حتی وکیل هم نداشتهاند. اینکه یک گروه سه نفره تصمیم بگیرند، که مبنا بر اعدام است مگر آنکه پیش از آن کسی توبه کند. یعنی کسی که توبه نکرده اعدام شده، ولو اینکه، توزیع کننده روزنامهی مربوط به مجاهدین بوده باشد. این موضوع واقعاً ناعادلانه و تلخ است.
البته اعدامها منحصر به نیروهای مجاهدین نبودهاست. بخش بزرگی از نیروهای چپ نیز در اعدامهای سال ۶۷ جان باختند.
بله درست است. من هم منظورم همین بود. این یک کشتار فلهای بوده است. انسانهایی را بدون دادگاه محاکمه کردند. حتی کسانی که حکمهای مشخصی داشتند هم در لیست اعدامیها قرار گرفتند. به نظر من هر موضوعی را باید در متن زمانی و موقعیتی آن بررسی کرد. حقیقتاً جز تعداد اندکی چون آیتالله منتظری، مابقی که عدهی زیادی نیز بودند، در ساختار حکومت سکوت کردند و یا حتی دفاع کردند. حتی جوی حاکم بودهاست، که سالهای بعد از آن هم نمیشده روی این موضوع حرف زد.
به عنوان نسل دوم حاکمیت، آیا هرگز اعدامهای سال ۶۷ دغدغه شما و دیگر نیروهای اصلاحطلب آن زمان بود؟
حقیقت این است، که نه به عنوان دغدغه اصلی. زیرا در آن زمان به قدری مسائل سیاسی روز پیچیده بود و ما محتاج ائتلاف و همفکری در باره آن مسئله بودیم، که در مورد مسئله چالش برانگیزی چون اعدامهای سال ۶۷ نمیشد، سخنی گفت. دلیل عمده آن این بود، که فرمان اصلی این اعدامها توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی صادر شده بود و بسیاری از گروههای اصلاحطلب از حامیان بنیانگذار بودند. آنها میخواستند حداقل با سکوت از کنار این ماجرا رد شوند. زیرا فکر میکردند، مطرح کردن این مسئله به بحث رهبری و بنیانگذار کشیده میشود. من در یک سخنرانی خصوصی در جمع کوچکی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان، نکتهای را در خصوصِ اعدامها طرح کردم، که با واکنش بسیاری مواجه شد. موضوع سخنرانی من بحث مربوط به بازداشت دانشجویان ۱۸ تیر (سال ۷۸) و اعترافگیریها و روشهای غیر انسانی و غیر اسلامیِ نهادهای امنیتی بود.
من در این سخنرانی تنها اشاره کوچکی کردم، که این افراد همانهایی هستند، که دستشان به قتلهای سال ۱۳۶۷ آلودهاست. بسیاری از اعدامشدگان بیگناه بودند و دستشان به خون آلوده نبوده است. من شخصاً به هیچ عنوان از فردی که به خاک کشورم حمله کند و حتی مردم عادی را بکشد دفاع نمیکنم و فکر میکنم، مجازات سنگینی در قبال همچنین فردی باید وجود داشته باشد. اما بسیار تفاوت است میان کسی که، صرفاً یک روزنامه بخش میکرده و یا هوادار سازمانی بوده است. ولو اینکه آن سازمان مسلح بوده باشد. اینکه تمام این افراد با هم اعدام شوند را من قبول نداشتم و در آن سخنرانی بیشتر بر این جنبه تأکید میکردم. اما بلافاصله با واکنش روبرو شدم.
شما بسیار بر حمله مجاهدین تأکید میکنید و یا روی مشی مسلحانه سازمانها دست میگذارید. آیا این میتواند توجیهی برای صدور حکم فرمان دستهجمعی باشد؟ دیگر گروههای سیاسی، که پیرو مشی مسلحانه نبودند چهطور؟
ببینید، من میگویم، برای کسی که اقدام مسلحانه نکردهاست، کسی را نکشته است و دستش به خون آلوده نیست نباید حکم اعدام صادر میشد. اما حتی کسی هم که دستش به خون آلوده است، باید در یک دادگاه عادلانه با وکیل محاکمه میشد. هرچند هنوز هم نیروهای سیاسی ما از دادگاه عادلانه و وکیل برخوردار نیستند و این مسئله یک معضل جدی محسوب میشود.
شما در بخشی از صحبتهایتان، درگیری با مسائل روز آن زمان و همچنین خطوط قرمز را دلیل عدم بررسی و تحقیق درباره اعدامهای سال ۶۷ دانستید. آیا فکر نمیکنید شکستن خطوط قرمز و عدم سکوت در این مورد، میتوانست عامل بازدارنده اتفاقات اخیر باشد. منظورم شکنجه و فشارهای گستردهای است که، بنابر آنچه در رسانههای گروهی انتشار مییاید، امروز بر دگراندیشان اعمال میشود؟
ببینید، هر کس در قدرت قرار میگیرد کاستی زیاد دارد. در این هیچ تردیدی نیست. اما هر سیاستمداری، اولویتگذاریهایی دارد و برطبق اولویتهایش عمل میکند. من صادقانه میگویم، در دوره اصلاحات اولویت ما این نبود. زیرا ما اگر وارد این موضوع میشدیم، دیگر اولویتهایی که در آن زمان برای اصلاحطلبان مطرح بود با مانع مواجه میشد. مثلاً در آن زمان ما میخواستیم قوهقضاییه را پاسخگو کنیم و اگر وارد این مسئله میشدیم، زمینه شکاف بین نیروهای سیاسی فراهم میشد و کمترین قدرت مانوری برای ما در مجلس نمیگذاشت. هر چند که ما بدون ورود به موضوع اعدامها بازهم موفق به پاسخگو کردن قوهقضاییه نشدیم. یا اولویت دیگر ما آزادی عمل بیشتر برای روزنامهها بود. من هنوز هم فکر میکنم، این که روزنامهها آزادی عمل داشته باشند، به هر مسئله دیگری اولویت دارد. چراکه این مطبوعات هستند که باید به چنین موضوعاتی بپردازند.
در هر حال هر فرد یا گروه سیاسی توجیهی برای عملش دارد. اینکه نسل بعد یا جوانان این توجیه را قبول میکنند یا نه، نکته دوم است. هرچند من معتقدم بالاخره باید به خواستهای مردم توجه کرد، اما ما برای مجلس ششم (مجلس اصلاحات) خواستهایی را مطرح کردیم و با آن خواستها رأی آوردیم. مسلماً اولویتمان هم این بود، که آن خواستها را پیگیری کنیم. هرچند بخش بزرگی از آن خواستها محقق نشد. تمام اینها به این معنا نیست، که این کار قبیح نبوده و نباید پیگیری میشدهاست.من فقط میگویم، در اولویت کار ما نبود.من هنوز معتقدم در آنزمان ما نباید این موضوع را مطرح میکردیم. اما امروز وقتش است. چرا که کسانی که در رأس قدرت هستند، همانهایی اند، که دستشان به خون اعدامهای ۶۷ آلوده است.
مصاحبهگر: شکوفه منتظری
--------------
* این مصاحبه در سال ۲۰۰۷ انجام گرفته و به مناسبت سیامین سالگرد اعدام زندانیان سیاسی بازنشر میشود.