یازده سپتامبر ۲۰۰۱؛ "بیرون رانده شدن آمریکا از دیزنیلند"
۱۳۹۵ شهریور ۲۱, یکشنبهویلیام و میشل مکناتون آلبوم عکس قدیمیشان را ورق میزنند. خیلی از عکسها زمانی گرفته شدهاند که پسرشان جیمز که آنها او را "جیمی" صدا میزنند، هنوز با والدینش زندگی میکرد؛ زمانی که جیمی هنوز زنده بود.
در اتاق سابق جیمی ویترینی شیشهای قرار دارد که پر از مدالهای جورواجور است. ویلیام به مدالی که قلبی به رنگ بنفش است، اشاره میکند و میگوید: «این یکی باارزشترینشان است.»
این مدال که "قلب بنفش" خوانده میشود تنها به سربازانی اهدا میشود که در جنگ به شدت زخمی یا کشته میشوند. جیمی در سال ۲۰۰۵ توسط یک تکتیرانداز در عراق کشته شد.
والدین جیمی تا به حال نتوانستهاند با غم از دست دادن فرزندشان کنار بیایند. هر دوی آنها اینک بازنشسته شدهاند. ویلیام و میشل مأمور پلیس در نیویورک بودند. روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آنها سر کار بودند.
این دو نمونهای از آمریکاییهای میهنپرست، محافظهکار و مهماندوست هستند و از اینکه پس از درگذشت جیمی خیابانی در محلهشان و نیز ساختمانی در زندان گونتانامو به نام پسرشان نامگذاری شد، احساس افتخار و غرور میکنند. برای آنها و خیلی دیگر از آمریکاییها جیمی یک قهرمان است.
"مرگ به خاطر چه چیز؟"
ویلیام به هنگام ورق زدن آلبوم خانوادگی و تماشای عکسهای جیمی میپرسد: «پسر ما بهخاطر چه چیزی جانش را از دست داد؟»
او ایرادی به حمله آمریکا به عراق نمیگیرد و میگوید که پسرش سرباز بوده و سربازها باید هر چه ژنرالها دستور میدهند، اجرا کنند. چیزی که عصبانیت ویلیام را بر میانگیزد، خروج سربازان آمریکایی از عراق است.
او میگوید: «وضعیت مردم در عراق بدتر از قبل است.» و ادامه میدهد در عراق نه تنها خیلی از آمریکاییها جانشان را از دست دادند بلکه آمریکا هم به هنگام خروج سربازانش از این کشور، تجهیزات نظامی را که میلیونها دلار ارزش داشتهاند، باقی گذاشته است. ویلیام میپرسد: «برای چه؟»
کسی که باید بتواند به این پرسش پاسخ دهد دیوید پترائوس، رئیس پیشین سازمان سیا و فرمانده پیشین نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان و عراق است.
هدف بنلادن: به زانو درآوردن آمریکا از نظر مالی
رسانههای آمریکایی با ستایش از پترائوس، او را یکی از زبدهترین و مستعدترین فرماندهان نظامی دهههای اخیر در این کشور لقب دادند. پترائوس اینک در شرکت خدمات مالی "کوهلبرگ کراویس رابرتس" (KKR) مستقر در نیویورک مشغول به کار است.
پترائوس به هنگام گفتگو کاملا مسلط سخن گفته و لبخندهای دوستانه میزند. به نظر میآید که هیچچیز نمیتواند او را غافلگیر کند.
او میگوید که جنگ با تروریسم نسلهای بعدی را نیز درگیر خواهد کرد. پترائوس در میان حرفهایش در مورد جنگ از کلمه "پایدار" استفاده میکند. او با بهکار بردن این کلمه قصد دارد بگوید جنگها پیچیده و پرهزینه هستند و نیروی زیادی از آمریکاییها خواهند گرفت. اگر آمریکا میخواهد این جنگها را برای مدت طولانی ادامه بدهد، پس باید آنها مقرون به صرفه باشند.
ژنرال پترِائوس بهتر از هر کس دیگری میداند که بنلادن، مغز متفکر عملیات تروریستی یازده سپتامبر بیش از هر چیزی قصد داشت آمریکا را از نظر مالی به زانو درآورد. او میخواست ایالات متحده را تا حد ممکن درگیر جنگهای زیادی کند که در نهایت به شکست واشنگتن منجر شود.
پترائوس مطمئن است که گروه تروریستی "دولت اسلامی" در آیندهای نزدیک از پا درخواهد آمد، اما در مورد آینده سیاسی عراق چندان خوشبین نیست.
او در پایان مصاحبهاش با میودراگ زوریچ، خبرنگار دویچهوله هیچ پاسخ روشنی برای پرسش خانواده مکناتون ندارد: «پسر ما به خاطر چه چیزی جانش را از دست داد؟»
اسلامهراسی، پای ثابت تبلیغات انتخاباتی ترامپ
اسکات مورگن، روانشناس شاغل در دانشگاه "درو" واقع در نیوجرسی سالهاست که در زمینه "روانشناسی سیاسی" آمریکاییها تحقیق میکند.
به گفته وی حملات تروریستی یازده سپتامبر شوک بزرگی را به مردم آمریکا وارد کرد. آنها از آن زمان تا کنون با ترس از اینکه بار دیگر واقعهای این چنین رخ دهد، زندگی میکنند.
اسکات فاصله زمانی از فروپاشی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را سالهایی خوش میداند. او میگوید در آن سالها ایالات متحده قدرت بیچون و چرای شماره یک در جهان بود و آمریکاییها باور داشتند که "رویینتن" هستند.
اما حملات یازده سپتامبر این باور را برهم ریخت و همه چیز را تغییر داد. اسکات ادامه میدهد: «پس از یازده سپتامبر ما از دیزنیلند رانده شدیم؛ از سرزمین افسانهای که فکر میکردیم در آن هیچکس نمیتواند به ما حمله کند. جهان وحشتناک و خطر، دستشان به ما هم رسید.»
به گفته اسکات مورگن تحقیقات نشان دادهاند که حملات تروریستی بیاعتمادی آمریکاییها به مسلمانان را تشدید کرده است. از هر سه آمریکایی یک نفر باور دارد که اسلام بیش از هر دین دیگری صراحتا به استفاده از خشونت تشویق میکند. از هر دو آمریکایی نیز یک نفر بر این عقیده است که مسلمانان به روشنی و به اندازه کافی از حملات تروریستی بالقوه فاصله نمیگیرند.
دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در کارزارهای تبلیغاتی خود بارها از الفاظ نژادپرستانه، تبعیضآمیز و اسلامهراسانه استفاده کرده است.
تغییر سیاست مهاجرتی، یک زندگی ویرانشده
ابر کیواس، دختر ۲۴ ساله مسلمان ساکن بروکلین یکی از کسانی است که از این خصومتها رنج میبرد. او اعتراف میکند که ترجیح میدهد روسریهایی به رنگهای روشن سر کند، بهخصوص اگر قرار باشد به فرودگاه برود. ابر هیچ دوست ندارد مورد پرسش و پاسخ پلیس قرار بگیرد یا موجب ترس مسافران دیگر شود.
او همزمان از اینکه دائما به خاطر عقاید مذهبیاش مجبور به عذرخواهی شود، خسته شده است. ابر از دو سال پیش در انجمن اعراب آمریکایی در نیویورک کار میکند و در مدارس و کلیساها سمینارهایی در رابطه با اسلامهراسی ارائه میدهد.
واقعه ۱۱ سپتامبر زندگی ابر کیواس را از این رو به آن رو کرد. پدر او که بدون داشتن اقامت قانونی در آمریکا سکونت داشت، مجبور به ترک این کشور شد. ابر میگوید: «حدود چهار سال پس از ۱۱ سپتامبر سیاست مهاجرتی آمریکا تغییر کرد. پدر من سه سال و نیم در زندان بود. خانوادهام علیه حکم شکایت کرد و خواستار آزادی پدرم شد. پدر به اردن پس فرستاده شد. او اجازه ندارد به آمریکا سفر کند.»
ابر از آن زمان همراه با مادر و خواهرانش به تنهایی در نیویورک زندگی میکند. آنها یک بار در سال به اردن میروند تا با پدرشان دیدار کنند. در طول سال هم با اسکایپ و تلفن از حال پدر باخبر میشوند و با او در تماس هستند. اما نگهداشتن و حفظ رابطه با تلفن کار آسانی نیست.
امروز سیامین سالگرد ازدواج پدر و مادرش است. ابر میگوید تنها کاری که پدرم میتواند انجام دهد، تلفن زدن به مادرم و تبریک گفتن این روز به اوست. این وضعیت ابر را غمگین میکند: «همهاینها به خاطر یازده سپتامبر است.»
او به هنگام گفتن این جمله با دست قطرههای اشک را که روی صورتش روان شده پاک میکند..