یادی از "رهی"؛ نازک خیالی در آئینه شعر
۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه
چهل و سه سال از مرگ رهی معیری میگذرد، و نامش همچنان با غزل همراه است. او در خانوادهای اهل هنر و ادب زاده شد و نیاکانش همه مشاغل مهم دولتی را در دورههای پیشین بر عهده داشتند. نسباش به فروغی بسطامی، شاعر دورهی قاجار، میرسد. شور شعر در همان نوجوانی در او میجوشید. غلیان آن را در این شعر میبینیم که در هفده سالگی سروده شده است:
کاش امشبم آن شمع طرب میآمد/ وین روز مفارقت به شب میآمد
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست/ ای کاش که جان ما به لب میآمد
کمتر کسی است که چند بیتی از غزلهای او را در حافظه نگاه نداشته باشد. او اما زمانی به غزل روی آورد که جائی خالی برای غزل وجود نداشت. غزلهای حافظ و سعدی و دیگر شاعران کلاسیک ورد زبانها بود و فضای خالی غزل معاصر را شهریار و یکی دو تن دیگر پر کرده بودند. رهی اما زبان سعدی را برگزیده بود.
علی دشتی، نویسنده و پژوهشگر، او را چهارمین غزلسرائی میداند که در اقتفای اثر شیخ، موفق بیرون آمده است. دشتی مینویسد: «پس از "هلالی" و "فروغی بسطامی" و"معتمدالدوله نشاط " اینک رهی معیری است که به حریم استاد نزدیک شده است، ولی با این تفاوت آشکار که به حد زیاد و محسوسی، نازکخیالی غزلسرایان سبک هندی در گفتههای وی دیده میشود.»
تقلید از سبک شاعران پیشین و ترجیح یکی بر دیگری، از جمله عادات شاعران معاصر ماست. "دکتر لطفعلی صورتگر" فردوسی را میستود و "امیری فیروزکوهی" صائب را دوست داشت و بر دیگران ترجیح میداد. "وحید دستگردی" نیز نظامی را سخنسالار شاعران پارسیگوی میدانست. رهی نیز به سعدی روی آورده بود.
"محمدرضا شفیعی کدکنی" شاعر و پژوهشگر اما گرفتن مضمون شعری از قدما را با شرایطی، صرف تقلید نمیداند: «اگر شاعری مضمونی را از قدما گرفت، اگر بتواند بهتر از ایشان بیان کند مضمون از آن او خواهد شد و تنها فضل تقدمی برای قدما باقی است.»
شفیعی کدکنی در دو مثال شعری منظور خود را به وضوح بیان میکند.
امیرمعزی میگوید:
چندان که به آینه همی درنگری/ بر چهره خویشتن ز من فتنهتری
رهی میسراید:
من از دلبستگیهای تو با آئینه دانستم/ که بر دیدار طاقتسوز خود عاشقتر از مائی
اعتدالی میان دو شیوه
شفیعی کدکنی شعر رهی را یک حالت اعتدالی میان دو شیوه شهریار و امیری فیروزکوهی میداند. مرزی میان شیوه اصفهانی و عراقی. «گاه تمثیلات دقیق و اندیشههای لطیف او شعر صائب و کلیم و حزین و دیگر شاعران شیوه اصفهانی را به یاد میآورد و در همان لحظه زبان شسته و یکدست او از شاعری به شیوه عراقی سخن می گوید."
دکتر داریوش صبور، نویسنده و پژوهشگر، نیز تاثیر از قدما را در شعر رهی انکار نمی کند: «رهی نیز اگر چه بیهیچ گمان از گذشتگان تاثیر پذیرفته، ولی هیچگاه در سرودههایش استقلال اندیشه و شیوهی بیان خود را از بین نبرده و این ویژگیها همه جا در شعرش جلوهگر است.»
دکتر صبور نیز از زبان زلال و با شکوه رهی می گوید: «نمیدانم شعر روح او را شسته یا روح او شعرش را، که چنین پاکیزه و لطیف و دلنشین پرداخته شده. هر چه هست شعر رهی آئینه روشنی از سرشت پاک، عاطفه، نازک خیالی، و زبان با شکوه اوست.»
شاعری همیشه عاشق
رهی گویا همیشه عاشق بود و این عشق را در غزلهایش به راحتی میتوان دید. آنها که او را از نزدیک دیده بودند و میشناختند از ظاهر آراسته و قد و بالای بلند با چشمان سبزش میگویند، که در رفتار و گفتار همیشه ادب را رعایت میکرد. به همه محافل ادبی راه داشت و گل سرسبد انجمنها بود. در محافل خصوصی نیز همه به ویژه زنان دلباختهاش میشدند.
پای سروی جویباری گریه از حد برده بود/ های های گریه در پای توام آمد به یاد
رهی اما علاوه بر غزلهای عاشقانه طنزهای سیاسی، اجتماعی نیز میسرود. این شعرها را با امضای "زاغچه" و "شاه پریون" برای انتشار به روزنامهها و مجلههای فکاهی، سیاسی میداد.
ناگفته نماند که یکی از دلایل آشنائی مردم با رهی همین دست داشتن او در مطبوعات آن دوران بود. اگر چه دیوان او به خاطر وسواسی که در انتخاب شعرهایش داشت خیلی دیر منتشر شد، اما نشریهای نبود که شعری از او را به چاپ نرسانده باشد.
چهرهی خندان و روی گشادهی او نیز در این محبوبیت بیتاثیر نبود.
بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند/ آئینه صبحیم و غباری نپذیریم
ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم/ ما زنده به عشقیم نمردیم و نمیریم
رهی در کنار همه کارهایش ترانه هم می سرود. نخستین کنسرتی که زیر نظر داوود پیرنیا در جمع مقامات دولتی برگزار شد، ترانه معروف رهی- خالقی را به نام "آتشین لاله" عرضه میکرد. ترانهای که بعدها الهامبخش برنامه گلها شد. داوود پیرنیا و رهی معیری تا زمانی که رهی در قید حیات بود همکاری تنگاتنگی با یکدیگر در برنامه گلها داشتند.
نخستین ترانه رهی "خزان عشق" نام داشت و مشهورترین آنها "نوای نی"،" شب جدائی"، "دارم شب و روز"، "به کنارم بنشین"، "من از روز ازل"، "تنها ماندم تنها رفتی"، "آهنگ آذربایجان" و "آرزوی گمگشته".
رهی با موسیقی سنتی ایران آشنائی داشت و بر روی چند ترانه خود آهنگ نیز گذاشته بود.
رهی معیری در سن پنجاه و نه سالگی چشم از جهان فرو بست. اما در تمام دوران زندگی کوتاه خود دست از عشق و عاشقی بر نداشت.
تار و پود هستیم بر باد رفت، اما نرفت/ عاشقیها از دلم، دیوانگیها از سرم
الهه خوشنام
تحریریه: کیواندخت قهاری