یادی از جمشید شیبانی، فیلمساز و ترانهپرداز
۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبهاو برای ادامهی تحصیل به آمریکا رفت و در آن جا به کار تهیه فیلم و بازیگری و نوشتن موسیقی متن برای فیلمها پرداخت. از او ده فیلم به یادگار باقی مانده است. جمشید شیبانی دو سال پیش در سن هشتاد و چهار سالگی در لس آنجلس درگذشت.
پیشینه موسیقی پاپ در ایران، به آغاز قرن خورشیدی جاری باز میگردد. با جواد بدیعزاده و اسماعیل مهرتاش آغاز شد و با حمید قنبری، مجید محسنی و جمشید شیبانی ادامه پیدا کرد. هر سه کار خود را با پیشپرده خوانی در صحنه تاتر آغاز و شهرتی در میان مردم کسب کرده بودند. برای حفظ شهرت هم که شده نباید درجا زد.
حمید قنبری و جمشید شیبانی، هر دو به فکر کارهای تازهتری افتادند. قنبری و شیبانی، صدای خود را در پیوند با موسیقی غربی آزمودند. بعدها هر کدام خود را نخستین پایه گذار این نوع موسیقی میدانستند.
تاریخها چندان دقیق نیستند که بدانیم چه کسی اول یا دوم بود. اما همین قدر میدانیم که حمید قنبری با ترانه لاپالمای اسپانیولی(کبوتر) در پیوند با شعر فارسی به شهرت رسید و جمشید شیبانی، با "سیمین بری". رادیو و صفحاتی که آز آن دو پخش میشد، نقش عمدهای در همه گیر شدن ترانههایشان داشتند.
جائی میان قمر و ملوک
تا دو سال پیش از میان نخستین نسل پاپخوان ایرانی تنها جمشید شیبانی در قید حیات باقی مانده بود. چند ماهی پیش از مرگ، او را در لندن دیدیم. بنیاد توس برای آخرین بازمانده نسل آغازین موسیقی پاپ، مجلس بزرگداشتی برگزار کرده بود. شیبانی جراحیهای متفاوتی را پشت سر گذاشته بود. میلهای فلزی در پا داشت. صدا را از دست داده بود، ولی قد و بالا را همچنان حفظ کرده بود. مثل همیشه شیک پوش و آراسته و خوش صورت بود.
شیبانی با همان صدای گرفته به روی سن رفت و از خاطراتش گفت. از دورانی که برای پخش برنامهاش به رادیو میرفت. نوبت ترانهخوانی این پسر جوان و خوش نیپ که محبوبیت فراوانی نیز در میان زنان داشت بین دو چهرهی شناخته شده و خوش صدای قدیمیتر بود. "قمرالملوک وزیری" و "ملوک ضرابی". ملوک ضرابی، با همان صدای ویژه و تو دماغی و هیکل چاق آن زمانی به او میگوید: شعرش را برای ما میخونی، رقصشرو با دخترهای دیگه میکنی؟ شیبانی در پاسخ میگوید: آخه خانم من چه جوری میتونم هیکل شما را بغل کنم و باهاتون برقصم!
از پزشکی تا فیلمسازی!
شیبانی اما بلند پروازتر از آن بود که به همان شهرت قناعت کند. خانواده و به ویژه مادر نیز آیندهی دیگری را برای او میخواستند. مادر مانند همه مادران آن زمانی و این زمانی، میخواست فرزندش را برای تحصیل به خارج بفرستد تا "دکتر" شود.
جنگ جهانی دوم تازه یک سالی از پایانش میگدشت. شیبانی با یک کشتی جنگی همراه با یازده ایرانی دیگر عازم نیویورک شد، تا در آنجا در رشته پزشکی تحصیل کند. در نیویورک گویا شیبانی همه نوع کاری کرد جز تحصیل پزشکی!
به دانشگاه رفت، اما سینما و فیلمسازی میخواند. با کارت خبرنگاری مجله معروف "تهران مصور" در سال ۱۹۴۷ به کانون خبرنگاران خارجی راه پیدا کرد و از همان جا با استودیوهای فیلمبرداری و هنرپیشگان معروف هالیوودی آشنا شد.
شیبانی در لندن، پیش از آن که به روی صحنه برود و فیلمها و عکسهای آن زمانیاش را نشان بدهد، هر چه از هنرپیشگان معروف هالیوود و رابطهاش با آنها میگفت، گمان میکردیم که میخواهد خودنمائی کند. اما در روی سن، خودنمائیهای خیالی ما به واقعیت پیوست.
دستاوردها
با "همفری بوگارت" در یک فیلم بازی کرده بود که نقش سرباز ترک را بر عهده داشت. با زیباترین هنرپیشههای هالیوود عکس گرفته بود و در کنارشان زندگی کرده بود. خودش میگفت که با "کیم نواک" شش ماهی به عنوان نامزد در کنار هم و در یک خانه زیستهاند. در چنین شرایطی، خیلی دیر به فکر ازدواج افتاد. دو فرزند داشت که میگفت به دلیل اختلاف سنی زیاد، آبشان با هم به یک جوی نمیرود.
اما حاصل آن فعالیتهای سینمائی در درازای سی سال (۱۹۴۶-۱۹۷۶) مشارکت در ساختن ده فیلم بود. از آن جا که از خانوادهای اهل هنر و موسیقی بر میخاست و خود را از خاندان اهل هنر میدانست، در این فیلمها نیز بیشتر به ساختن موسیقی متن پرداخته بود. آتش جنوب/ جوجه فکلی/ قانون زندگی/ طلای سفید/ مستشار جزیره و برای تو، از جمله فیلمهائی است که از او به یادگار مانده.
نوآوری شیبانی در خواندن ترانههای پاپ اما هیچگاه او را از موسیقی سنتی غافل نکرد. به موسیقی سنتی ایران عشق میورزید و ادعا میکرد که هیچ کس مانند او با گوشهها و ردیفهای این نوع موسیقی آشنائی ندارد.
شیبانی در سالهای پس از انقلاب با ایجاد انجمنی برای اشاعه موسیقی سنتی در لس آنجلس و تربیت شاگردانی برای آواز سنتی، عشق و علاقهی خود را به ریشههای سنتی خود به اثبات رساند.
الهه خوشنام
تحریریه: مصطفی ملکان