گشت و گذاری در وبلاگستان: توقیف روزنامه هممیهن
۱۳۸۶ تیر ۱۷, یکشنبههنوز چند صباحی از انتشار روزنامهی هممیهن نگذشته بود که دادگاه رأی به توقیف این روزنامهی نوپا داد و روزنامهی هممیهن به سردبیری محمد قوچانی پس از ۴۲ شماره انتشار توقیف شد. غلامحسین کرباسچی، مدیر مسئول روزنامه در گفتو گویی با خبرگزاری ایسنا دربارهی توقیف روزنامه گفت: « گفتهاند که مراحل دادرسی اشکال داشته است بنابر این روزنامه نباید منتشر شود.»
روزنامه هم میهن سه سال پیش نیز توقیف شده بود که در سال گذشته پس از برگزاری دادگاه در نهایت حکم به رفع توقیف آن داده شد. پس از رفع توقیف این روزنامه ، ۴۲ شماره از این روزنامه منتشر شد. این در حالی است که وکیل روزنامه محمود علیزاده طباطبایی، ایرادهای دادستانی تهران را دربارهی دلایل توقیف موقت این روزنامه دارای مبنای قانونی نمیداند. ردپای توقیف "هممیهن" را در وبلاگستان دنبال کردهایم:
نه امیدی چه امیدی به خدا حیف امید
« خبر را بلند میخوانم و همهی بچهها میخکوب میشوند! هر کسی مشغول کاری بود اما الان همه ایستادهاند و از صحت منبع میپرسند! ...هنوز روزنامه را نگرفتهام. به دکهای میروم و از دهانم در میرود خبرش! روزنامه فروش میگوید " ۲تا هم از روی زمین به من بده ببینیم چی شده"! به خانه که میرسم روزنامه را با عجله ورق میزنم که موضوع را بفهمم. اما با خودم میگویم دلیلش را خود سردبیر هم نمیتواند پیدا کند! حق داشتم! دلیل نه مطلبی است و نه کاریکاتور یا عکسی! دلیل فقط بودن است! خبر را که از روی اینترنت میخوانی یک کلمه (تو را توجیح) میکند! مرتضوی! کلمهی مرتضوی دلیل کافی برای بستن روزنامه است. اصولا در این دوره و زمانه ماندن یک روزنامه فقط به شرایطی از وضعیت ستارگان و قرص ماه بستگی دارد! یک اراده کافیست! دلیل را میدهیم منشی تا یک چیزی برایش درآورد! ...هممیهن دیگر با هممیهن نیست. اما این شاید اصلا اهمیت نداشته باشد. مهم نیت است! سانسور را سانسور میکنند!» (سمیک)
« امیدی ندارم، خیلی وقت است که ناامیدم. به آنهایی فکر میکنم که خندههای از ته دل ساعتی پیش بچهها را به این اشک و نالهها تبدیل کردند اما خودشان اکنون فارغالبال در حال قهقهه زدناند.....» ( بوی خاک)
« همه آمده اند تا تسلیت بگویند، از شرق ، سرمایه ، اعتماد ملی ، اما کسی چه می داند فردا شاید روز عزای همه کسانی که امروز به تسلیت آمده اند باشد. نفس ایلنا که از هم اکنون به شماره افتاده و ضربان اعتماد ملی هم می گویند که تند می زند. » (مسیح علینژاد)
« هر روز صبحم را با او شروع می کردم. اصلا بهانه من برای خروج از خانه بود. دوباره با روزنامه خوانی آشتی کرده بودم... دلزده از روزنامه های کسل کننده این روزها... جام جم ... کیهان... اطلاعات.... همشهری و خیلی های دیگر ! وقتی اولین بار خبر توقیفش رادیدم. انگار برایم مرگ عزیزی بود ... بس ناگوار... » ( اتوپیا)
« دیگر هم میهن نداریم... روزنامه دوست داشتنی ام ... دلم تنگ می شود برای کرکری هایی که باشگاه روشنفکران و احزاب برای هم می خواندند و گفته های روح وجواب های رضا ،برای محمدرضا و اقتراح های حزبی اش ،برای فرید با آن خنده های از ته دل و صفحه ای که کلی ذوق داشت منتشرش کند، برای مریم که هر روز باهم به دنبال سوژه برای صفحه بودیم. .... دلم برای همه اشان تنگ می شود. اما چه اهمیتی دارد که امشب این همه دل تنگ شوند ...» (روز مرگیها)
« هم ما و هم میهن در بند. جریده ای که این روزها روی دکه های روزنامه فروشی دلبری می کرد و نایاب شده بود. هم میهن گرچه از جنس جامعه و نشاط و توس و عصر آزدگان و حتی شرق بود اما طعم و مزه ی دیگری داشت. یک نوع پختگی و تعادل همراه با جسارت قابل تقدیر در بیان نظرات انتقادی به حکومت. شاید همین شرایط بود که هم میهن را تبدیل به تهدید کرد. ... به هر حال، فردا روزی بدون هم میهن است، روزی که این روزنامه و شاید بخشی از وجود برخی از ما در بند می شود اما مهم تر از اینها ، مهم تر از ما و هم میهن، میهن مان است که می ماند به انتظار روزهای بهتر.»( جمهور)
هممیهن ذبح شد
«"هم میهن" به بهانه اشکالات موجود در دادگاه رفع توقیفاش، از سوی سردار دادگری -سعید مرتضوی- توقیف گردید.آن هم با استناداتی که در نوع خود بدیع و منحصر به فرد است. "هم میهن" ذبح شد! به راحتی آب خوردن. به راحتی ۱۰۸ نشریه ای که قبلا در یک چشم برهم زدنی ذبح گردید و هیچ سرانجامی برایشان شکل نگرفت... نه دادگاهی تشکیل شد و نه مرجعی حاضر به پاسخگویی. ...» (اتوپیا)
"اتوپیا" در ادامهی نوشتهی خود با نام "ذبح هم میهن و دورخیز جدی محافظه کاران برای فتح دوباره ارکان نظام!"
توقیف روزنامهی "هم میهن" را ادامهی "پروژههای تخریبی علیه اصلاحطلبان" میداند و مینویسد: « این امر بی گمان آغاز دورخیز کامیابان دوپینگی "سوم تیر" برای فتح دوباره ارکان مجلس و ریاست جمهوری در انتخابات آتی است. این را از این جهت می گویم که طیف محافظه کار و تمامیت طلب بخوبی می داند که پیروزیهای گذشته را به آسانی بدست نیاورده است. "خون دلها" خوردهاند! ... در این وانفسای حق خوری و ستم، تنها راه ممکن برای ستمدیدگان، شکایت بردن به درگاه خداست. آقایان! کمی یواش تر! حتی به نام خدا هم مجاز به دست درازی در حقوق بندگان خدا نیستید.»
استراتژی جدید محافظهکاران و تعبیر خواب یکی از نزدیکان جنتی
"راز نو" هم توقیف هم میهن را پیامی روشن درباره نتایج انتخابات آینده ارزیابی میکند و توقیف روزنامه را پیام آشکار "استراتژی نیروهای درون حاکمیت برای انتخابات هشتمین دوره مجلس" میداند و مینویسد: « لغو امتیاز مشارکت و توقیف هم میهن در کمتر از بیست و چهار ساعت پیام بسیار روشنی برای جریان اصلاحات و گروه های اصلاح طلبی درون کشور درباره تحولات سیاسی ماههای آینده ایران دارد . متاسفانه تمامی شواهد امر حاکی از آن است که نیروهای درون حاکمیت و حامیان جریان حاکم ، شمشیرها را برای شرکت در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی از رو بسته اند و امکان ایجاد حتی شرایط حداقلی نیز برای انتخابات سال جاری محتمل به نظر نمی رسد . شاید خواب راننده تاکسی ای که به یکی از نزدیکان آقای جنتی – دبیر شورای نگهبان - گفته بود که مادرش در خواب به او گفته است که باید در انتخابات به احمدی نژاد رأی بدهد ، دیروز و امروز با توقیف روزنامه " غلامحسین کرباسچی " دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی و لغو امتیاز روزنامه " محمد رضا خاتمی " دبیر کل سابق جبهه مشارکت اسلامی تعبیر شد .»
برای نویسندهی " دلنوشتههای یک روزنامهنگار"، که معتقد است توقیف روزنامه هم میهن در فضای مطبوعات امروز ایران امری "کاملا قابل پیش بینی" بوده هم باور توقیف روزنامه دشوار است: « هنوز شوق و ذوق دوستان از انتشار روزنامه ای متفاوت با شرق فروکش نکرده بود که همه در سوگ هم میهن نشستند. توقیف روزنامه با هر تفکر و اندیشه ای کاری غلط است و امیدوارم روزی برسد که "امنیت" شاخصه اصلی کار در مطبوعات کشورمان باشد.»
"آماتور" توقیف یک روزنامهی دیگر را بیارتباط با انگ "کودتای خزنده در مطبوعات" نمیداند و در این باره مینویسد: « یادت میاد که یکی گفته بود کودتای خزنده در مطبوعات. حتمن راپورتچی های قلم بدست کودتاچی هم شدن. کودتا به زور قلم و نوشتن. خدا هم میهن را هم بیامرزد. یکی دیگر به گورستان روزنامه ها پیوست. مشارکت دیروز خبرش رسید که لغو امتیاز شده است حالا نوبت به بقیه هم می رسه. آسیاب به نوبت. این ها را شما به حساب مهرورزی دولت احمدی نژاد بگذارید. به حساب حکومت عدالت گستر. به حساب نشاط سیاسی و به حساب هر چیز دیگر که خودتان فکر می کنید. عزیز من هم میهن هم توقیف شد و کودتا متوقف.کی گفته دانستن حق مردمه. کی گفته همه حق دارند بدانند. کی گفتی جریان آزاد اطلاعات. کی گفته که روزجهانی قلم نزدیکه؟ »
« کافه هنوز پا برجاست؛اما هم میهن نه! نوبت ما کی فرا خواهد رسید. علی الحساب فعلآ خیلی ها بیکار شدند. علی الحساب عادت کرده ایم به اس ام اس های شوم. علی الحساب خسته شده ایم از خبر های بد. علی الحساب برای خودم، همه دوستان و همکارانم در روزنامه متاسفم.» (کافه تیتر)
امید به فرداهایی بهتر
« هممیهن نمرد ؛ ما نمیمیریم. باز هم مرگ دیگری فرا رسید و این بار هم دیدگانمان اشک آلود و دلمان پر از نفرت شد. چنان خشمی را در برابرم در چشمان همکاران دیدم که این بار نه مرگ روزنامه خود بلکه مرگ پیامبران مرگ را دیدم. دیدم که آنان خواهند مرد. اگر دیروز آنان خواب و رویا می دیدند و ما می شنیدیم. امروز ما آینده را دیدیم؛ آینده سفید برای ما و سیاه و تیره برای آنان. آنان که مرگ را در گلبرگهای شکوفا می پاشند. امروز مرگ آنان را میبینم نه مرگ هممیهن...قوچانی چند روز پیش میگفت که اگر توقیف شویم دیگر ادامه نمیدهم، اما امروز مرا در آغوش گرفت و به من امید داد. امیدی که باعث شد بگویم ما نمیمیریم...» (آذر)
سیگار سالم و واژهی ناسالم
« ای دکه های مطبوعاتی
از این پس، جای روزنامه، فقط سیگار بفروشید!
سیگار،
هم گران تر است،
هم برگشتی ندارد،
هم هرگز کسی شما را به خاطر دودی که به مردم فرو می دهید،
مجازات نخواهد کرد.» (وارش)
در وبلاگخوانی این هفته به وبلاگهای زیرین استناد کردهایم: