گروه Jazz سيمينولوجى، فرشى از رنگهاى مختلف با كلامى فارسى
۱۳۸۵ شهریور ۱۰, جمعه� گشته است.
(براي شنيدن گپ «عصر شنبه» با سمين سماواتى و همچنين چند قطعه از گروه سيمينولوجى، فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!)
سه عضو ديگه گروه سيمينولوجى كه حدود چهار سال پيش شكل گرفته، عبارتند ازKetan Bhatti، نوازنده ۲۵ ساله درامز كه در دهلى نو متولد و در آلمان بزرگ شده و از سن دوازه سالگى درامز ميزند. Ralf Schwarz كه نوازندگى كنترباس را برعهده دارد و Benedikt Jahnel كه با وجود اينكه ۲۶ سال بيشتر از عمرش نميگذرد، در بداههنوازى پيانو از تبحرى خاص برخوردار است.
نكته درخور توجه آنكه همه اعضاى سيمينولوجى با پروژه ها و گروههاى مختلفى همكارى داشته اند و اين مسئله باعث شده كه از سبكهاى مختلف تاثير بگيرند و از تجربيات متفاوتشان در كارهاى سيمينولوجى استفاده كنند. اگر چه قطعات آلبوم گروه در سبك Jazz هستند، اما رگه هايى از موسيقى كلاسيك، پاپ، راك، هيپ هاپ و همچنين عناصرى از موسيقى بومى در اين قطعات شنيده ميشود. اكثر قطعات آلبوم سيمينولوجى از خود سيمين است و در بيشتر آنها شعرهاى كلاسيك فارسى، از جمله از حافظ و خيام استفاده شده. سيمين كه در مدرسه عالى هنر در برلين در رشته آواز Jazz تحصيل كرده است، در بسيارى از قطعات از صدايش به عنوان ساز استفاده ميكند و به آنها تنوع ميبخشد.
در كنار اين رنگارنگى ملوديك بايد به تنوع و جذابيت ريتيمك قطعات نيز اشاره كرد و كم نيستند قطعات اين آلبوم كه ريتمهاى پيچيده اى دارند، از قطعه اول آلبوم Per se گرفته كه با خود آلبوم هم اسم است و با ريتم لنگ پنج چهارم شروع ميشود، تا قطعه «بيابان» كه آن هم ريتم لنگ هفت چهارم دارد.
شهرام احدى
*************
دويچهوله: پدر و مادر شما ايرانى هستند، اما خودتان در آلمان در شهر Braunschweig به دنيا آمديد. تا آنجايى كه مىدانم، شما در سن خيلى كم ياد گرفتن موسيقى را شروع كرديد. خودتان به موسيقى خيلى علاقه داشتيد يا اينكه پدر و مادرتان اصرار داشتند كه سراغ موسيقى برويد؟
سيمين سماواتى: نه من خودم به موسيقى علاقه داشتم. من وقتى بچه بودم زياد آواز مىخواندم، پدر من هم در خانه خيلى مىخواند، اما من تنها كسى هستم كه واقعا دلش مىخواست، روى موسيقى كار كند و بيشتر ياد بگيرد. من ده سالگى شروع كردم به پيانو زدن. همسايهى ما هم يك پيانو داشت، او پيانو مىزد، من هميشه گوش مىكردم و سعى مىكردم، همان چيزى را كه او مىزد، من هم بزنم. وقتى يازده ـ دوازده سالم بود، خودم يك پيانو گرفتم و شروع كردم به پيانو زدن و معلم هم گرفتم.
دويچهوله: موسيقى از چه زمانى به بخش مهمى از زندگى شما تبديل شد؟ كى تصميم گرفتيد كه بطور حرفهاى كار موسيقى بكنيد؟
سيمين سماواتى: خيلى خيلى دير، من در هانوفر در رشته موسيقى كلاسيك تحصيل كردم، اول مىخواستم، معلم بشوم، من تقريبا ۲۱ سالم بود كه براى اولين بار با موسيقى Jazz آشنا شدم. تا آن وقت من اصلا Jazz نشنيده بودم. آنجا با اين موسيقى آشنا شدم، خيلى لذت بردم، خيلى اين موسيقى را دوست دارم، من عاشق اين آزادى و چندجانبه بودن اين موسيقى هستم.
دويچهوله: شما خودتان چه سازهايى بلد هستيد ؟
سيمين سماواتى: اول در هانوفر پيانو ياد گرفتم، درامز و كمى گيتار بلدم. ولى خب بيتشر از همه آواز ميخوانم. ۴ سال هم در برلين در رشته موسيقى و آواز Jazz تحصيل كردم.
دويچهوله: شما گفتيد كه قبلا دوست داشتيد يا قصد داشتيد كه معلم بشويد، الان به عنوان معلم موسيقى فعاليت نمىكنيد؟
سيمين سماواتى: چرا، من چند تا شاگرد دارم، من هم خيلى دوست دارم معلم باشم. اول مىخواستم، معلم دبيرستان باشم، من در چند كلاس تدريس كردم، اما ديدم كه برايم خيلى سخت است، به كسى چيزى را ياد بدهم كه اصلا نمىخواهد، ياد بگيرد. اين چيزى را به من نشان داد، اينكه من كه اينقدر عاشق موسيقى هستم و نمىتوانم به زور به كسى چيزى ياد بدهم كه اصلا نمىخواهد، ياد بگيرد. دوست دارم با مردم بيشتر كار بكنم و دوست دارم به آنها چيزى نشان بدهم كه خودشان هم دوست داشته باشند، ياد بگيرند.
دويچهوله: شما تابحال با پروژهها و گروههاى مختلفى همكارى داشتيد و داريد. يكى از اين پروژهها كه شايد مهمترين پروژهى شما باشد، سيمينولوجى است كه در آن علاوه بر شما سه موزيسين ديگر هم حضور دارند. تا آنجايى كه مىدانم، اين نوازندهها كارهاى ديگرى هم مىكنند، يعنى فقط در اين گروه سيمينولوجى نيستند. اما تفاوت اين گروه با كارهاى ديگر چيست؟
سيمين سماواتى: ما همه عاشق موسيقى هستيم. موسيقى و سبكهاى مختلف در موسيقى ما هست، موسيقى كلاسيك در موسيقى ما هست، موسيقى سنتى ايرانى و ... ما در موسيقى خيلى آزاد هستيم. شعرهاى فارسى را همه اعضاى گروه دوست دارند. وقتى برايشان ترجمه مىكنم، آنها مىفهمند كه اينها خيلى پر معنى هستند.
دويچهوله: چطور شد كه اسم پروژه يا گروه را گذاشتيد سيمينولوجى؟
سيمين سماواتى: چون اسم من سيمين است.
دويچهوله: ولى پسوند logy (لوجى) معمولا براى يك علم بكار مىرود، براى رشتهاى كه آدم مىخواهد، اسرارش را كشف كند.
سيمين سماواتى: بله، خب اين رشته، رشتهاى هست كه از خودم بيرون مىآيد. خيلى از من در اين موسيقى است. يك چيزى هست كه من فكر نمىكنم كه كسى تا حالا كرده باشد. من نمىدانم كه كسى توانسته باشد، موسيقى جاز و موسيقى خودش و شعرهاى فارسى را با هم بياورد و يك چيز نو و تازهاى به وجود بياورد.
دويچهوله: اولين آلبوم سيمينولوژى در ماه آوريل سال ۲۰۰۵ منتشر شد. در مجموع، كار تهيه اين آلبوم چقدر طول كشيد؟
سيمين سماواتى: فكر مىكنم ۲۰۰۳ بود كه من اولين بار يك شعر فارسى را آورده بودم، فكر مىكنم، يك آهنگى با آن ساختم كه آن هم، همين Per se هست كه ما اسم اين سىدى را گذاشته بوديم. اين اولين آهنگ بود. پيش از آن ما اكثرا در موسيقىمان با اين شعرهاى انگليسى كار مىكرديم.
دويچهوله: چطور شد به آن كار ادامه نداديد؟ چون اينطورى مىتوانيد، شنوندههاى بيشترى را جذب كنيد.
سيمين سماواتى: مىدانم، ولى آخر من فكر مىكنم كه اين بيشتر از خودم بيرون مىآيد، اين شعرهاى فارسى، اين زبان مادرى من است، من عاشق اين زبان هستم، اين زبان يك نواى خيلى خوب و يك صداى خيلى قشنگى دارد كه واقعا من احساس مىكنم، از قلب من بيرون مىآيد.
دويچهوله: اكثر قطعات اين آلبوم ساختهى خود شماست و دقيقا هشت قطعه از ۱۰ قطعهاى كه در اين آلبوم هست، مال شماست و در اين قطعات، بداههنوازى سازهاى مختلف خيلى نقش مهمى بازى مىكنند، شما چارچوب و ساختمان اين قطعات را مىسازيد و نوازندهها تزيينش مىكنند؟
سيمين سماواتى: اكثرا اينطورى است كه من يك ملودى را مىنويسم، درواقع همان ملودى را كه من خودم مىخوانم، وى خب همه در اجرا آزاد هستند و درواقع در تنظيم موسيقى با هم كار مىكنيم تا تمام بشود.
دويچهوله: حدود ۲۰ـ۲۱سالتان بود كه با موسيقى Jazz آشنا شديد، اين به اين معنى است كه احتمالا در خانهتان به اين نوع موسيقى گوش نمىدادند. الان چطور است؟ پدر و مادرتان اين موسيقى را دوست دارند؟
سيمين سماواتى: كمى دوست دارند، ولى آنها بيشتر موسيقى پاپ را كه از راديو مىشناسند دوست دارند. بعضى وقتها هم من احساس مىكنم، ايرانىها هم اينطورى هستند كه اگر ببينند با موسيقى پاپ بيشتر پول درمىآيد، مىگويند، چرا موسيقى پاپ درست نمىكنيد. بيشتر براى من مهم است، موسيقىاى را بسازم كه از دلم بيرون بيايد و از آن لذت ببرم. من زياد نگاه نمىكنم، در كدام موسيقى بيشتر پول درمىآيد يا مردم آن را بيشتر دوست دارند. اگر هم مثلا فقط تعداد كمى به كنسرت ما بيايند ولى همان تعداد كم لذت ببرند، برايم خيلى خوشحالكننده است.
دويچهوله: در آلبوم از شعرهاى سه شاعر استفاده كرديد، بيش از همه حافظ و بعد باباطاهر و خيام، ولى معمولا شما يك بيت يا دو بيت از شعرها را ارائه مىكنيد، مثلا از حافظ يك يا دو بيت را مىگيريد. اينها را چطور انتخاب كرديد؟
سيمين سماواتى: من با كسى بنام محمود ميرزايى كار كردم، كسى هست كه نقاشى تابلو و خوشنويسى ميكند، او مىخواست، با من پروژهاى را شروع كند كه او مىخواست، من براى آن شعرهاى حافظ، همان دوبيتىهايى كه او خودش انتخاب كرد، آهنگ بسازم و من هم از شعرهايى كه او انتخاب كرد، خيلى خوشم آمد. از آنهايى كه او انتخاب كرد، من هم يك بار ديگر انتخاب كردم و سه يا چهار تا از اين دوبيتىها و بيتها را برداشتم و براى گروه خودم قطعه ساختم.
دويچهوله: تا چه اندازه بچههاى گروه راضى بودند كه شما به فارسى بخوانيد و به انگليسى نخوانيد؟
سيمين سماواتى: آنها هم خيلى خوششان آمد. زبان فارسى، زبان خيلى قشنگى هست كه آدم حتى اگر آن را نفهمد، ميتواند از آن لذت ببرد. بچه هاى گروه ما هم همنيطور. هر كدام از ما يك تيپى ديگر هستيم، ولى با هم چيزهايى مىسازيم كه هر كدام به تنهايى نمىتوانيم بسازيم.