گراف فن اشتافنبرگ؛ یک "خائن" یا یک "ابر انسان"؟
۱۳۸۶ تیر ۲۸, پنجشنبهسوفی بشتولزهایم، (Sophie Bechtolsheim) نوهی گراف فن اشتافنبرگ و دختر فرانس لودویگ گراف اشتافنبرگ است که در سال ۱۹۶۸ به دنیا آمده. او تحصیلات خود را در رشتههای تاریخ و علوم ارتباطات در سال ۱۹۹۵ در شهرهای درسدن و مونیخ به پایان رساند و در حال حاضر به عنوان روزنامهنگار با نشریات آلمانی، از جمله "زود دویچه تسایتونگ" همکاری میکند. با او به مناسبت سالروز "جنبش مقاومت آلمان" و فیلمی که در این رابطه با بازی هنرپیشه امریکایی تام کروز در دست تهیه است، گفتگویی انجام دادهایم که در زیر میخوانید:
دویچه وله: تفاوت بین سباستین کخ، هنرپیشهی آلمانی و تام کروز، هنرپیشهی آمریکایی چیست؟ چرا دومی در نقش گراف فن اشتافنبرگ اجازه ندارد، در محلی که این سرهنگ به جرم سوء قصد علیه هیتلر تیرباران شد، بازی کند، ولی اولی، بدون هیچ مشکلی در سال ۲۰۰۴، در نقش او ظاهر و در همان مکان تاریخی تیرباران شد؟
سوفی بشتولزهایم: پرسش اول شما را تنها میتوان خیلی سوپژکتیو پاسخ داد. سباستین کخ، هنرپیشهای فوقالعاده است. او در نقش اشتافنبرگ حتی کسانی را هم که پدر بزرگ مرا میشناختند، به تحسین واداشت، به ویژه مادر بزرگم را. این فیلم سه سال پیش، به مناسبت سالروز ۲۰ ژوئیه به نمایش در آمد. تام کروز، یک هنرپیشهی بینالمللی است. او بهخاطر معروفیت جهانیش، توجه سینماروهای دنیا را برمیانگیزد. در بارهی این که آیا کروز موفق میشود، نقشش را قابل قبول بازی کند، وقتی که فیلم روی پردهی سینما بیاید، میتوانیم قضاوت کنیم.
در رابطه با بخش دوم پرسش شما، من نمیتوانم چیزی بگویم. برای من تنها این مهم است که روشن کنم در این رابطه، "آزادی مذهب" که خیلیها ادعا میکنند، به خطر نمیافتد. وقتی یک اداره به عنوان مرجع مسئول، اجازهی فیلمبرداری در محلی را ندهد، به معنای محدود کردن آزادی مذهب نیست. ... این باید حق مسلم مسئولان باشد که اجازهی فیلمبرداری بدهند یا ندهند. همانطور که همه میدانند، طی یک فیلمبرداری، همه چیز متوقف میشود. در اردوگاههای کار اجباری پیشین، عمارتهای یادبودی هست که امروزه به طورکلی، فیلمبرداری در آنها ممنوع است. نه به اینخاطر که میخواهند، به آزادی هنر خدشه وارد کنند، بلکه به دلیل حفظ حرمت مکان، به دلایل واقعبینانه، و تا اندازهای، به این خاطر که میخواهند از افتادن در این تنگنا اجتناب کنند که بعدها پس از صدور اجازه، مسئولیت خوبی یا بدی محصول کار را نداشته باشند.
پتر اشتاین باخ، رئیس "بنیاد حفظ بناهای یادبود مقاومت آلمان"، به دلیل رعایت "حرمت مکان"، اجازهی فیلمبرداری در مجموعهی ساختمانی بندلربلاک را نداده است. در تاریخ یا در عرصهی هنر حق تقدم با "آزادی مذهب" است یا حفظ "حرمت مکان"؟ آیا میشود این دو مقوله را با هم مقایسه کرد؟
معلوم است که اصول اساسی آزادی عقیده و آزادی مذهب ارجحیت دارند، هر چند که این دو معنا را نباید در برابر هم گذاشت. همانطور که گفتم، کسی نمیخواهد مانع آن شود که تام کروز در نقش اشتافنبرگ بازی کند. در حاشیه میخواهم بگویم که ممنوعیت فیلمبرداری در بندلربلوک، نگرانی مسئولین را از این که بعداً مورد موآخذه قرار بگیرند، منعکس میکند. و این امری است که در آلمان خیلی رایج است. مثل این میماند که فرض کنید، یک هنرپیشه که با گروههای دست راستی در تماس است، بخواهد نقش یک شخصیت معاصر را در مکانی بازی کند که یک ادارهی کشوری مسئول آن است... .
به نظر شما آلمان چه "شهرتی" دارد که به گفتهی کارگردان آلمانی، فلوریان هنکل فن دونرسمارک، باید با بازی تام کروز در نقش گراف فن اشتافنبرگ، به اعتبار این شهرت افزوده شود؟
دونرسمارک حق دارد، وقتی که میگوید، یک فیلم هالیوودی با یک هنرپیشهی سرشناس، فروش بیشتری دارد و تماشاگران بیشتری را جلب میکند تا فیلمی که هنرپیشهی معروفی در آن بازی نکند. این حرف، ولی چیز تازهای نیست. شهرت آلمان که دونرسمارک در اینجا میخواهد به اعتبارش بیفزاید، این است که دنیا تصویر مثبتی از آلمان داشتهباشد، حالا میخواهد از طریق "جام جهانی فوتبال" باشد یا هنرپیشهی معروفی مثل تام کروز که در نقش یک مبارز آلمانی بازی میکند.
بهنظر شما گراف فن اشتافنبرگ چه کسی بود؟ یک خائن، آن طور که پس از جنگ دوم جهانی میگفتند یا یک "ابر انسان"، آن طور که دونرسمارک، امروز میگوید.
پس از جنگ جهانی دوم هم اکثریت آلمانیها از گروه مبارزان ۲۰ ژوئیه به عنوان "خائنان به وطن" یاد میکردند. ولی این مردانی که با سوء قصد و برنامهی براندازی هیتلر، زندگیشان را به خطر انداختند، میدانستند که در جامعهی آلمان آن زمان جایگاهی ندارند و میدانستند که در تاریخ از آنها به عنوان "خائنان به وطن" یاد خواهد شد. آنها بر خلاف روح زمان عمل کردند، چون در غیر این صورت احساس میکردند به سرزمین، به قربانیان ناسیونال سوسیالیسم و به باورهای خود، خیانت کردهاند.
در مورد واژهی "ابر انسان"! از کجا این واژه آمده، من نمیدانم! ولی کلمهای به کلی بیربط است. تنها میتوانم اینطوری توضیح بدهم که درست کردن "قهرمان" با منطق یک انسان روشنفکر جور در نمیآید. "ابر انسان" ممکن است این معنی را بدهد که اشتافنبرگ تنها کسی بود که فرای دیگران قرار داشت، که مسلماً این طور نبود.
تنها این واقعیت که افسران زیادی از "گروههای مقاومت نظامی" چندین بار کوشیدند، هیتلر را از بین ببرند، خود نشاندهندهی این است که چنین حرفی درست نیست. اینکه اشتافنبرگ با آن همه نقص عضو (او دست راست و یک چشمش و همچنین دو انگشت دست چپش را در جنگ از دست داده بود)، میبایست برنامهی سوء قصد به جان هیتلر را به اجرا درآورد، به این خاطر بود که او تنها کسی بود که میتوانست در جلساتی که هیتلر حضور داشت، شرکت کند. اگر تلاشهایی که تا آن وقت صورت گرفته بود، به ثمر مینشست، آن وقت نامهایی مثل ترسکوف، (Tresckow) شلابرندورف، ،(Schlabrendorff)کلایست، (Kleist) یا گرسدورف، (Gersdorff) نیز در تاریخ ثبت میشد... .
با وجود این برای این افسران مهم بود که به جهان نشان دهند که آلمان، تنها عبارت از هیتلر و ناسیونال سوسیالیستها نیست. اشتافنبرگ هم، مثل دیگر همرزمانش، از گوشت و پوست ساخته شده بود و خانواده، آموزش و شرایط سیاسی تأثیر خود را بر او گذاشته اند. اشتافنبرگ، نیمه خدا نبود.
ویژگی کسانی که در این مقاومت شرکت داشتند، در این است که آنها توانستند بر ترسشان غلبه کنند و مسئولیتی که به عهدهشان گذاشته شده بود، بپذیرند و با وجود ساخت استبدادیای که در آن هنگام عمل میکرد، روحیهی آزادیخواهانهی خود را حفظ کنند، یا آن را دوباره به دست آورند.