چرا ايران و سوريه از حزبالله حمايت مىكنند؟
۱۳۸۵ تیر ۲۶, دوشنبهر اين حمايت چيست؟
پتر فيليپ:
حزبالله شيعه مذهب لبنان در سال ۱۹۸۲ با هدايت و حمايت ايران و سوريه تأسيس شد. حزبالله كه به معناى ”حزب خدا“ست تشكيل شد تا بتواند در مقابل اشغال جنوب لبنان توسط اسراييل كه تازه آغاز شده بود، قد علم كند.
حزبالله طى نشستى در سفارت ايران در بيروت تأسيس شد. ايران همواره تلاش داشت تا در لبنان اعمال نفوذ كند. ايران حتى اين رؤيا را در سر داشت كه در لبنان، جمهورى اسلامى دومى برپا سازد، رؤيايش جامهى عمل نپوشيد، اما در سال ۱۹۸۲ اين امكان براى جمهورى اسلامى پديد آمد كه توسط حزبالله لبنان به دشمن خود اسراييل ضربه بزند و اين شد كه ايران و سوريه تلاش كردند كه بطور سيستماتيك حزبالله را رشد داده و اعتلا بخشند.
حزبالله توسط ايران آموزش ديد و از اين كشور سلاح و پول دريافت كرد و سوريه نيز در اين امر با ايران مشاركت كرد. حزبالله ابزارى شد براى ايران و سوريه تا آن اهدافى را كه بدلايل امنيتى و غيره، خود نمىتوانستند عملى كنند، از اين طريق عملى سازند. ايران و سوريه نمىتوانستند خود بطور مستقيم در لبنان حاضر شده و به اسراييل حمله كنند، چرا كه پيامدهاى نظامى اين اقدام، خطرناك بود، پس حكم عقل ايجاب مىكرد كه اين حملات را حزبالله لبنان انجام دهد، در اينصورت گفته مىشد كه حملات بدست گروهى مشروع، شبهنظاميانى كه مقاومتى مسلحانه در پيش گرفتهاند، انجام شده است.
حتى گسترش فعاليتهاى سياسى حزبالله و ورود اين حزب به پارلمان و دولت لبنان و يا خروج اسراييل از خاك اين كشور نيز تغييرى در مسئله بوجود نياورد. حزبالله كه هنوز از هدايت و حمايت ايران برخوردار است، همچنان حامى گروههاى اسلامى فلسطينى است و همراه با آنان يك هدف را در سر مىپروراند: آزادى بيتالمقدس و يا به بيانى ديگر: نابودى اسراييل.
... و اين همان هدفى است كه حزبالله لبنان را با ايران و سوريه پيوند داده است. خالد مشعل رييس دفتر سياسى حماس در سوريه بسر مىبرد و با هر گونه تحول جديد دولت نوپاى فلسطينیها در جهت حل مسالمتآميز بحران خاور ميانه مقابله مىكند و سوريه، كه سال گذشته مجبور به خروج نيروهايش از لبنان شد، مىتواند توسط متحدش حزبالله هنوز نيز در لبنان اعمال نفوذ كند.
... و اما ايران. حماس و بخصوص حزبالله امكان دخالت ايران در درگيرى بين اسراييل و فلسطينیها را پديد مىآورند و بىسبب نيست كه درست زمانيكه فتح و حماس به توافق نزديك مىشدند، توجه ايران و سوريه به اوضاع منطقه بيشتر از پيش شد.
نخست، يك سرباز اسراييلى در نوار غزه ربوده شد، وقتى به درگيرىها دامن زده و ثابت شد كه با اين ابزار مىتوان آرامش را از بين برد و منطقه را به آشوب كشاند، دو سرباز ديگر اسراييلى در مرز اين كشور با لبنان ربوده شدند، چرا كه ايران و سوريه خواستار نابودى اسراييلاند و برقرارى گام به گام آرامش و عادى شدن اوضاع منطقه به نفع آنها نيست. برعكس، درگيرى و آشوب به نفع آنهاست، درگيرى، آتش جنگ را شعلهور نگاه مىدارد، قربانى پديد مىآورد، شكاف ميان دو طرف را عميقتر مىسازد و سازشناپذيران هر دو جبهه را تقويت مىكند.
آن كه بدنبال راه حل قهرآميز است، نمىتواند، آرامش را بپذيرد. سوريه و ايران از حزبالله استفاده كردند تا براى اسراييل دامى بسازند و اسراييل هم بىآنكه به عواقب كار فكر كند، در اين دام افتاد.