1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

هنرمندان باید در پی تحقق خواست‌هایشان باشند • گفت‌وگو با حسین علیزاده

EK۱۳۹۳ فروردین ۲, شنبه

بسیاری امیدوارند که سال ۱۳۹۳ سال شکفته شدن دوباره هنرها و رهایی از قید و بندهای موجود باشد. حسین علیزاده، آهنگساز و نوازنده برجسته، برآورده شدن این امید را در تداوم خواست هنرمندان می‌داند.

https://p.dw.com/p/1BRS9

دویچه وله:آقای علیزاده با بازگشایی خانه سینما و وعده و وعیدهایی که تاکنون به هنرمندان داده شده، آیا امیدی برای بهبود وضعیت هنرمندان در سال نو خورشیدی دارید؟

حسین علیزاده: من معتقدم که این در درجه اول برمی‌گردد به خود هنرمندان و آن رسالتی که راجع به کار خودشان دارند. هیچ وقت و در هیچ شرایطی از آن جایگاهی که هنر را ارتقاء می‌دهد و هنرمند را در جای واقعی خودش می‌گذارد، نباید از موضع‌شان پایین بیآیند. خواسته‌‌ها باید تداوم داشته باشد. در هر صورت شرایطی که گذشته، خیلی‌موقع‌ها خیلی‌ها را خسته کرده، ولی آن چیزی که به نظر من مهم است، داشتن درک درست است از هنر و هنرمندان تا آن شرایط خوب برایشان فراهم شود. عده‌ای هستند که به این مسئله واقف‌اند و عده‌ای هم به نظر من توجه ندارند. این فضا همچنان ادامه دارد. انتظار می‌رفت که با کلید آقای روحانی فضای خوبی حداقل برای موسیقی باز شود. ولی من فکر می‌کنم که کلید آقای روحانی احتیاج به یک کلیدستان دارد که واقعاً بتوانند به موسیقی هم فکر کنند.

آن قدر مسائل جامعه پیچیده است و نیازهای مختلف وجود دارد، که متأسفانه همیشه به هنر و به‌خصوص موسیقی در درجه آخر توجه می‌شود. ولی در هر صورت این جنب و جوشی که در جامعه هست، چه از طریق مردم چه از طریق هنرمندان، فرق می‌کند با گذشته. این جنب و جوش به هر حال گفت‌وشنود هم دارد. ما انتظار داریم که یکمقداری وضع بهتر شود. هنوز متأسفانه نابسامانی‌ها هست و شرایط اجرای موسیقی و کلاً شرایطی که برای موسیقی هست، خیلی مطلوب نیست.

یعنی شما آنچه تاکنون پیش آمده را به دلیل عدم پافشاری هنرمندان روی خواست‌هایشان می‌دانید؟

اصلاً دوره‌اش فرق نمی‌کند. به نظر من همیشه باید هنرمندان صالح و کسانی که واژه هنرمند به درستی به آن‌ها اطلاق می‌شود، مدافع هنر باشند. خیلی‌موقع‌ها ما عادت کردیم که دنبال دردسر نباشیم. هر چیزی که تأیید می‌شود، همان را انجام دهیم. در حالی که اگر ما به صورت متداوم کار کنیم، حتی می‌توانیم به خیلی‌ها آموزش دهیم. خیلی‌ها هستند که با موسیقی دشمنی دیرینه ندارند، آموزش ندیده‌اند و نمی‌دانند که موسیقی یا هنر برای جامعه چقدر مفید است، چقدر می‌تواند روند مسائل را معتدل کند و مردم را باهم مهربان کند و سر ذوق بیاورد. آخر زندگی یعنی چه؟ زندگی به نظر من جز این‌ها که معنی ندارد؟ مردم باید همدیگر را دوست داشته باشند. همیشه ثابت شده که هنر این کار را در تاریخ کرده. حالا اگر کسانی هستند که نسبت به هنر بی‌مهرند، به دلیل عدم آشنایی و آگاهی‌شان نسبت به هنر است. پس این هنرمند است که در جامعه باید فعالیت و کارش را هم به مردم و هم به مسئولی که استعداد این مسئله را داشته باشد، آموزش دهد تا ما بتوانیم یک جامعه معتدل داشته باشیم.

آقای علیزاده فکر می‌کنید اگر احتمالاً هنرمندان روی خواست‌های خودشان کمی بیشتر پافشاری کنند، در سال آینده ما شاهد تکخوانی زنان هم خواهیم بود؟

نه، فکر نمی‌کنم. این زیاد به خواست هنرمندان ربط ندارد. چون سی و چند سال است که ما مرتب این را خواسته‌ایم. ولی این مسائل به نظرم در درجه اول باید از طریق مسائل شرعی حل شود. باید گفت‌وشنودی وجود داشته باشد که خُب وجود ندارد. برای اینکه یکطرفه تصمیم گرفته می‌شود. اگر این گفت‌وشنود وجود داشته باشد، به نظر من هر چیز حل‌نشدنی می‌تواند حل شود، مثل مسائل سیاسی یا آنچه که الان ورد زبان‌هاست مثل مسائل هسته‌ای. مسائل هسته‌ای هم با اینکه واقعاً اکثر مردم از این مقوله آگاهی ندارند، ولی این قدر در موردش گفته شده و شنیده شده که بالاخره یک آگاهی نسبی در جامعه به‌وجود آمده است. راه‌حل مسائل هنری و موسیقی واقعاً مشکل‌تر از مسائل هسته‌ای نیست. بالاخره هر کسی باید ذره‌ای ذوق داشته باشد. اگر نداشته باشد، می‌تواند نسبت به هنرها بی‌مهر باشد.

این گفت‌وشنود چگونه باید به‌وجود بیآید؟ با خواست هنرمندان؟

بله. بالاخره هنرمندان باید آن امکانات صنفی خودشان را داشته باشند و بدون وابستگی و مستقل، آن خواست‌ها را با گفت‌وگو مطرح کنند. چون واقعاً همیشه گفت‌وگو می‌تواند مسائل را حل کند. منتهی این گفت‌وگو باید در مکان‌های درستی اتفاق بیافتد. در واقع باید به دولت پیشنهاد بدهند، کسانی که در موسیقی فعالیت دارند یا از طریق خانه موسیقی که قرار است مسائل موسیقی و خواسته‌های هنرمندان را در جامعه حل کند. این‌ها همه هنوز همان شکل نوپای خودش را دارد و خانه موسیقی هم واقعاً آن اتوریته و آن جایگاه را هنوز ندارد که بتواند تصمیمات صنفی یا تصمیمات هنری را بگیرد تا بتواند برای هنرمندان راهگشا باشد. در درجه‌ی اول تصمیم‌گیری از طریق مراکز دولتی است. بعد هنرمندان باید بدوند و آن مسائل را اصلاح کنند و یا بخواهند در راستای منافع هنری خودشان آن را تغییر دهند. تا به‌حال در این زمینه نمی‌شود گفت موفق نبوده‌ایم، ولی خیلی بطئی و کند و خیلی با اتلاف وقت.

درست مثل مسئله‌ی هسته‌ای، بله؟

در آن من تخصصی ندارم، ولی من در مورد موسیقی همیشه به تجربه‌ی نزدیک به نیم قرن خودم نگاه می‌کنم و شاهد بوده‌ام، هر جا که هنرمندان با اعتقاد راسخ نسبت به کارشان در جامعه حضور داشته‌اند و آثاری که ارائه کرده‌اند در جامعه تأثیرگذار بوده، قطعاً موسیقی و یا هنر توانسته جایگاه درست خودش را پیدا کند. به‌هر صورت در جامعه ما این طور است که شما برای هر چیزی باید وقت زیادی بگذارید تا آن مسئله را بتوانید توضیح دهید و توجیه کنید. شما نگاه کنید در جامعه‌ی ما به‌خصوص در ارتباط با مسئله‌ی موسیقی، اگر به عقب برگردیم، می‌بینیم که سالیان سال حتی در دوره‌ای که موسیقی خیلی مشکلات خاصی نداشت، مردم این آگاهی را که الان نسبت به موسیقی دارند نداشتند. الان نگاه کنید، مردم خیلی علاقه دارند و خیلی استقبال می‌کنند و در جریانات موسیقی حضور دارند. این به‌خاطر این است که موسیقی زیاد اجرا شد. موسیقی و موسیقی‌دان حضور داشتند و مردم توانستند به نسبت ارتقاء پیدا کنند. نهایتاً در کشور هر اتفاق خوبی که بیافتد، همه از آن بهره می‌برند. الان شما فرض کنید که هوای تهران وقتی کثیف است، دیگر مردم و مسئولین ندارد. یعنی هم مسئولین از این هوا استنشاق می‌کنند و هم مردم. پس این هوا می‌تواند همه را آزار دهد. پس باید همه به فکر باشیم که درستش کنیم. اگر هنر ما آن جایگاه واقعی خودش را پیدا نکند، به نظر من به طور یکدست همه را آزار می‌دهد و در تاریخ، ملت ایران را سرشکسته می‌کند.

حسین علیزاده
حسین علیزادهعکس: Fars

به این ترتیب باید دنبال آن اعتقاد راسخ رفت.

قطعاً. صددرصد من به ایمان داشتن به کار و عشق و واقعاً تداوم داشتن در کار معتقدم.

آقای علیزاده در درازای نیم قرن فعالیت شما در عرصه موسیقی، آیا نوروزی هم بوده که خاطره‌اش همچنان در ذهن شما مانده باشد؟

هر نوروز نشان‌دهنده این است که یکسال از عمر آدم کوتاه می‌شود، ولی در عین‌حال هر سال که بگذرد، بیشتر آدم این ایام را دوست دارد. یکبار روز سیزده بدر بود که من در اتوبان چمران (پارک وی) بودم و اتفاقاً حال خیلی خوبی هم نداشتم. به دلایل مختلف. بعد فکر کردم که اگر نگاهم را از خودم بگیرم و به جامعه نگاه کنم، می‌بینم که جامعه یک شادی خاصی دارد. این سبزه‌هایی که روی ماشین‌ها گذاشته‌‌اند و با شادی و لبخندی که روی صورت همه هست، همه دارند می‌روند که با طبیعت رابطه برقرار کنند یا در دامان آن باشند. آن لحظه این شادی مردم طوری روی من اثر گذاشت که فکر کردم اگر هرکدام از این مردم مثل من بایستند کنار و احساس کنند که یک غمی در دل‌شان هست، خُب الان باید همه غمگین باشند. حتماً هم همه یک مسائلی همیشه دارند. من همین طور که نگاه می‌کردم، یواش یواش یک ملودی به ذهنم رسید. از جنب و جوش مردم یک وجدی در دل من به‌وجود آمد که در آن قطعه شما هم آن را حس می‌کنید. حالا به‌نوعی هم منِ غمگین را می‌بینید و هم منِ شاد را. من اسم این قطعه را گذاشتم «نوروز ۶۲». جالب است که من هر وقت این قطعه را می‌شنوم یا به کسی دارم یاد می‌دهم، بدون استثنا تمام آن روز و آن صحنه به‌یادم می‌آید. یعنی خاطره ۳۰ سال پیش من.

آقای علیزاده شما حتماً اهل شعر هم هستید، نه؟

شعر که نه، ولی به‌هر صورت یکجوری از زاویه موسیقی هر از گاهی قلم می‌برم، جسارت می‌کنم و کلماتی را کنار هم در مقدمه‌ای یا اگر برنامه‌ای باشد، می‌نویسم. ممکن است که به طور تخصصی اهل شعر و شاعری نباشم، ولی قطعاً شعر در ریشه‌های فرهنگی ما هست و من هم طبیعتاً با آن ارتباط خیلی نزدیکی دارم.

حسین علیزاده
حسین علیزادهعکس: Mehr

وقتی نوروز فرا می‌رسد، شما یاد شعر خاصی هم می‌افتید؟

نه، شعر به‌خصوصی نه. ولی تمام چیزهایی که از بچگی در نوروز یا در ساعت‌های به‌خصوص از رادیو شنیده‌ام را به یاد می‌آورم. صدای تیک تیک ساعت که پخش می‌شد و ثانیه به ثانیه گفته می‌شد که چند لحظه دیگر سال تحویل می‌شود. از دعا بگیرید تا شعر و ترانه بهار، تکرار همه این‌ها ، برای من خاطره‌انگیز است و تکرار یک حس خوب.

احتمالا ترانه‌های قدیمی مثل گل اومد، بهار اومد... را هم زمزمه می‌کنید؟

بله. حالا همین که شما می‌گویید. یک موقعی خانم پوران این ترانه را در دستگاه سه‌گاه خوانده بود. از بچگی من همیشه این را می‌شنیدم و یادم هست که مادرم خیلی به آن علاقه داشت و معمولاً هم قبل از عید از رادیو پخش می‌شد و مادرم شروع می‌کرد با این آهنگ خواندن. همین طوری که می‌خواند و می‌خندید، اشک شوقش هم می‌آمد و وقتی این آهنگ تمام می‌شد، دوباره مادرم شروع می‌کرد به خواندن. این، آهنگ خیلی مردمی هم هست، همیشه در ذهن همه هست، خاطره‌انگیز است. واقعاً بوی عید، بوی حتی قبل ازعید، بوی خانه‌تکانی می‌دهد، بوی غنچه‌های درخت‌ها و گل‌ها را می‌دهد.