«هدف احمدینژاد: جذب آرای خاموش نه پاسداشت قانون اساسی»
۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه
«رئیس جمهور باید بتواند بر تمام دستگاههای حکومتی نظارت داشته باشد» این گفته اخیر احمدینژاد است. استناد او نیز به اصل ۱۱۳ قانون اساسی است اما گویا فراموش کرده که همین اصل قانون اساسی استثنایی دارد با این عنوان: «به جز اموری که به رهبری مربوط میشود».
همین استثنا بود که هیأت نظارت بر قانون اساسی در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی را به بنبست کشانید. حالا محمود احمدینژاد قصد کرده راه خاتمی را ادمه دهد اما نگاهها چندان خوشبینانه نیست.
مرتضی کاظمیان تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس معتقد است این سخنان احمدینژاد بیشتر شعار تبلیغاتی است تا دغدغه پاسداشت قانون اساسی. به عقیدهی وی تاریخ مصرف احمدینژاد تمام شده و او سعی میکند با اینگونه اظهارات در فضای اجتماعی و سیاسی ایران برای خودش وجههای بخرد.
بشنوید: گفت و گو با مرتضی کاظمیان
دویچهوله: آقای کاظمیان! محمود احمدینژاد طی سخنانی خبر از تشکیل هیأتی داده که قرار است نظارت بر حسن اجرای قانون اساسی را زیر نظر رئیس جمهورعهدهدار باشد؛ در حقیقت همان هیأتی که آقای خاتمی برای اولین بار آن را تشکیل داده بود. ولی عدهای میگویند بعد از تغییر قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ اصولا رئیس جمهور مجاز نیست که بر سه قوه نظارت کند. نظر شما در این مورد چیست؟
مرتضی کاظمیان: طبق قانون اساسی رئیس جمهور برای نظارت بر اجرای قانون اساسی سوگند خورده و موظف است که حقوق شهروندان را پیگیر باشد و ادا کند. اما همچنان که در قانون اساسی بهخصوص در اصل ۱۰۲ آمده، دایره اختیارات رهبر جمهوری اسلامی آنچنان وسیع است که طبیعتاً در خیلی از حوزهها ازجمله به طور مشخص در حوزهی قوه قضاییه، سازمان صدا و سیما، نیروهای انتظامی و نظامی، شورای نگهبان و مواردی از این دست اساساً امکان ورود رئیس جمهور وجود ندارد. یعنی این تناقضاتیست که در قانون اساسی ما وجود دارد.
صرف نظر از بحث حقوقی، چه قدر این بیانات آقای احمدینژاد را دغدغهی قانونمندی او میدانید و چه قدر آن را به مسائل دیگر و مسائل حاشیهای مرتبط میدانید؟
صرفنظر از این بحث حقوقی من فکر میکنم که اساساً در مورد آنچه آقای احمدینژاد بیان کرده بایستی از دیدگاه کاملاً متفاوتی به این قضیه نگاه شود که با رویکرد آقای خاتمی در زمان تشکیل هیأت نظارت بر قانون اساسی فرق دارد. به عقیدهی من اساساً نقطه عزیمت دموکراتیکی در این سخنان احمدینژاد وجود ندارد و او دغدغهی این که بخواهد حقوق شهروندان را ادا کند یا از جوهرهی قانون اساسی پاسداری کند را ندارد. چنانکه آقای خاتمی داشت و اینجا بحثهای سیاسی و پروژههای متفاوتی مطرح است.
آقای احمدینژاد در سخنانش گفته که هیچ کس در جامعه بالاتر از قانون اساسی نیست و این را برخی از ناظران یکجور زورآزمایی در برابر قدرت رهبر توصیف کردهاند. به نظر شما آیا چنین است؟
طبیعتاً آقای احمدینژاد تلاش میکند از خودش یک موقعیت متفاوتی در ساختار قدرت ارائه کند و نیروهایی را که در لایههای پیرامونی جامعه، اقشار نابرخوردار حامی او هستند یا کسانی که به هر علت جذب شعارها و ادبیات او شدهاند، حفظ کند و تاکید کند برای این که در حاکمیت جمهوری اسلامی واجد اختیارات و قدرت پتانسیلی است و البته عرض اندام کند در برابر رویکردهایی که از سوی رهبر جمهوری اسلامی ابراز میشود.
ولی در واقع امر آقای احمدینژاد فاقد حمایت اجتماعی معنیدار است و هم این که اساساً در حاکمیت جمهوری اسلامی مجموعه نیروهایی که ایشان را پشتیبانی میکنند به عقیدهی من چنان واجد قدرت نیستند که آقای احمدینژاد بتواند پروژههای خودش را پیش ببرد. بنابراین به نظر من این شعارها حداکثر یک مانور تبلیغاتی آن هم در آستانهی انتخابات باقی خواهد ماند.
به انتخابات اشاره کردید، با توجه به نزدیک بودن انتخابات مجلس فکر میکنید این سخنان احمدینژاد چه قدر کارکرد انتخاباتی دارد؟
به عقیدهی من آنچه ایشان ابراز کرده در این مقطع باید از زاویه همین رقابتهای انتخاباتی تحلیل شود، حداقل در شرایط موجود. بعد از شش سال ریاست جمهوری احمدینژاد، تازه حالا ایشان دغدغهی نظارت بر قانون اساسی را پیدا کرده، آن هم در حالی که مکرر از طرف نهادهای حقوق بشری و شخصیتهای دموکراسیخواه در ایران بر رفتارهای غیرقانونی ایشان تأکید شده. حالا در مقطع انتخابات مجلس نهم با توجه به شدت گرفتن منازعه بین باند احمدینژاد- مشایی و جریانهای رقیب این سخنان مطرح میشود. البته باید تأکید کنم که همهی جریانهای اصولگرا اعم از راست سنتی یا محافظهکاران و یا راست افراطی خودشان را به صراحت متکی و مبتنی بر رهبر جمهوری اسلامی میدانند و طبیعتاً اینها همه به نوعی منتقد و نقاد رویکردهای آقای مشایی و احمدینژاد هستند.
اینجا در این مورد مشخص آقای احمدینژاد تلاش میکند برای خودش، برای آن جریانی که در انتخابات هنوز معلوم نشده که قرار است دقیقاً با چه تابلویی حضور پیدا کند، یک هژمونی یا یک جایگاه سیاسی خاص تعریف کند و ای بسا بتواند با این مانورها، با این جذابیتی که ایجاد میکند و قدرت نماییای که ازخودش و بضاعتهای خودش میکند، آرای بیشتری را به سوی نامزدهای طیف احمدینژادـ مشایی سوق دهد.
و چه قدر فکر میکنید در این راستا میتواند موفق باشد؟ گفته میشود که در صحنهی سیاست ایران آن گروهی موفق خواهد بود که بتواند رأی تودهی خاموش را در انتخابات جذب کند. آیا این سخنان آقای احمدینژاد از آن میزان از جذابیت برخوردار هست که بتواند رأی این تودهی خاموش را جذب کند؟
واقعاً داوری در این مورد به عقیدهی من خیلی دشوار است. چون در حوادث بعد از انتخابات سال ۸۸ و سرکوبهای متعاقب آن، مرکز ثقل انتقادات و اعتراضات متوجه رأس هرم سیاسی در ایران، یعنی رهبر جمهوری اسلامی شد و احمدینژاد از نظر انتقادی به حاشیه رفت اما این به این معنا نیست که آقای احمدینژاد واجد محبوبیت و جذابیت است. بخصوص طبقهی متوسط شهری به عقیدهی من با ادبیات ایشان، با شعارها و با وعدههایش تعیین تکلیف کرده و احمدینژاد بههرحال چهرهی جذابی برای طبقهی متوسط شهری نیست.
اما در میان پایگاههای سنتی جریان راست و رأی دهندگانی که به طور سنتی حامی حاکمیت سیاسی موجود در ایران هستد یا لایههای فرودست و طیفهای نابرخوردار جامعه، ممکن است که این قدرت نماییها یا این جلوهگریها تأثیراتی داشته باشد. ولی من همچنان گمان میکنم اگر آقای احمدینژاد این آرا را به طرف نامزدهای خودش سوق دهد، بیشتر نتیجهی ریخت و پاشها و کمکها و وعدههای مالیـ اقتصادیـ معیشتی است که داده میشود و نه این شعارهای سیاسی. زیرا اساساً این دست شعارها دغدغهی طیفهای نابرخوردار یا بخشهای فرودست جامعه نیست. تورم و بحرانهای اقتصادی و ناامنیهای معیشتی و بیکاری چنان بر فضای زیست اجتماعی ایران سیطره انداخته که مردم بیشتر این دغدغه را دارند. بخصوص کسانی از لایههای فرودست و اقشار و دهکهای پایین جامعه که ممکن است در انتخابات مشارکت کنند.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: فرید وحیدی