1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
ادبیات و کتابایران

نیاز "عشقی تاریک" در فریاد خاموش لورکا

اسد سیف
۱۴۰۳ مرداد ۲۳, سه‌شنبه

"دیوان تاماریت" و "غزلواره‌های عشق تاریک" در شمار آن دسته از شعرهای لورکا هستند که برای نخستین‌بار به فارسی برگردانده شده‌اند؛ شعرهایی که شاعر در آنها از احساس جنسی خود می‌گوید. نگاه اسد سیف، منتقد ادبی، به این کتاب.

https://p.dw.com/p/4jPoR
فدریکو گارسیا لورکا
فدریکو گارسیا لورکا در شعرهای "دیوان تاماریت" و "غزلواره‌های عشق تاریک" از احساسات جنسی خود سخن می‌گویدعکس: picture-alliance/akg-images

فدریکو گارسیا لورکا مشهورتر از آن است که از زندگی شخصی او چیزی گفته شود. "دیوان تاماریت" و "غزلواره‌های عشق تاریک" اما درست با آن بخش از هستی او در رابطه است که در ایران در سایه قرار دارد. در این شعرها لورکا از احساس جنسی خویش می‌سراید، راز هم‌جنس‌خواهی خود را به گل و گیاه، به طبیعت و پدیده‌های آن گره می‌زند تا از آن نمادی بسازد برای بیان احساسی که در آن سال‌ها در شمار تابوها بود در اسپانیا و سرکوب می‌شد. این عشق به عنوان احساسی طبیعی، قصد دارد در تاریکی حاکم شکوفا شود، ببالد و جان گیرد. جامعه اما آن را برنمی‌تابد. از نگاه دین گناه است و از دید جامعه فساد.

لورکا و عشق تاریک

این اشعار چند سال پس از قتل شاعر به دست فاشیست‌ها، در آگوست ۱۹۳۶ منتشر شد. در این شکی نیست که زمزمه‌های هم‌جنسگرا بودنش نیز در این جنایت نقش داشته است. لورکا در این اشعار از "من" خویش می‌گوید؛ از نیاز به بازگویی احساس خود در آزادی، و ترس و هراس عمیق از آشکار شدن آن. و این سبب شده تا اروتیسم حاکم بر این شعرها سراسر در نمادهایی خود را بازیابند که فهم آن در آن سال‌ها اندکی دشوار بود. او مجبور بود حضور معشوق را در پس رنگ‌ها و گل‌ها بپوشاند، از "بلبل مجروح عشق میان لب‌ها" بگوید و از "عطر ماگنولیای تاریک تن" تا کسی به راز "جنگل زخم‌های تازه" و "حضور ترسناک" عشقی ناخوشایند پی نبرد.

"عشق تاریک" در این شعرها چیزی نیست جز فریاد رسای کسی که نمی‌تواند از احساس طبیعی خود سخن بگوید: «بگذر از لجاجت سنگی‌ام/ همدرد باش و بگذر از جدال/ من از عشقم/ طبیعی‌ام/ و این منم» و این‌جاست که عشق با ناامیدی درمی‌آمیزد، خطرناک می‌شود، امکان حضور در جامعه نمی‌یابد، در سینه شاعر "خفته" می‌ماند. شور جنسی در "صدای آتشین یخ" منجمد می‌شود و لذت با هراس شعله‌ور می‌شود تا در سوت "پاسبان شب" بمیرد.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

لورکا در این شعرها که سراسر زندگی‌ست، بارها آرزو می‌کند در رهایی از رنج‌های زمینی بمیرد. راستی را این چه زندگی‌ست که فکر و احساست تابو شوند و بوی مرگ دهند. با این "کودک تاریک" زندگی چه باید کرد: «آسمان و زمین بر دست‌هایم زنجیر می‌بافتند/ آسمان و زمین بر زخم‌هایم شلاق می‌زدند». جامعه نمی‌خواهد صدای نعره او را که: «لعنتی‌ها من زندگی شخصی خودم را می‌خواهم»، بشنود. او پیش از آنکه با رگبار گلوله فاشیست‌ها، با تنی غرق در خون، بر زمین بغلتد، در افکار عمومی جامعه، در نگاه همان‌هایی که «جسم تو را می‌خواهند و جان کندن مرا»، مرده بود.

جایگاه لورکا در شعر جهان

لورکا از جمله شاعرانی‌ست که بر قله شعر قرن بیستم جهان قرار دارد. در عرصه‌های موسیقی، تئاتر، نقاشی، هنرپیشگی، هنر آفرید. با تنی رنجور و غمگین، اسیر افکار جامعه‌ای سنتی و مردسالار بود. در طرفداری از زحمتکشان و ستمدیدگان، در راه دستیابی جامعه به عدالت اجتماعی مبارزه می‌کرد. باید سال‌ها از مرگ دلخراش او می‌گذشت تا اسپانیا به این فرزند غمگین خویش افتخار کند.

Buch-Cover I Diwan des Tamarit, Sonette der dunklen Liebe
عکس: Payam Publications

لورکا شاعری نوآور بود. با هم‌آمیزی شعر کلاسیک اسپانیا با شعر مدرن، تحولی در شعر پدید آورد. اندلس در شعرهای لورکا جانی دیگر به خود می‌گیرد. عناصری از سنت‌های بومی در آثار او به شکل مدرن بازآفرین می‌شوند. کولی‌ها و موسیقی فلامنکو، پا به پای ترانه‌های عامیانه و اسطوره‌های بومی در شعرهایش رختی نو بر تن می‌کنند. انسان، عشق، عدالت اجتماعی در آثار لورکا با زبان و احساسی ناب، بُعدی جهانی به خود می‌گیرد و همین سبب شده تا از او شخصیتی جهانی بسازد. نمی‌توان تأثیر لورکا را بر بسیاری از شاعران و نویسندگان در جهان نادیده گرفت. سبک و توانایی او در آفرینش تصاویری زنده و ملموس از موقعیت‌های انسان، میراث اوست برای نسل‌های بعد تا به کشف جهانی دیگر در شعر موفق گردند. در این شکی نیست که مقاومت او در برابر فاشیست‌ها، در نماد شدن شخصیت او نیز نقش داشته است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در اشعار لورکا عشق‌های ناکام، همچون عشق‌های خودش، همیشه به تراژدی تبدیل می‌شوند، و این‌ها با احساسی ناب بیان می‌گردند. او این زبان شاعرانه را در بیان این احساس‌ها در نمایشنامه‌نویسی نیز به کار گرفت و آن را با تکنیک‌های سورئالیستی در هم آمیخت تا از واقعیت و خیال جهانی دیگر خلق کند و این برایش موفقیت به همراه داشت.

برگردان فارسی اشعار لورکا

علی فرداد که خود شاعری‌ست خوش‌ذوق، شعرهای این دو دفتر را با وسواسی کم‌نظیر از آلمانی و در مقایسه با متن اسپانیایی به فارسی برگردانده است. اسماعیل خویی در ستایش شعرهای لورکا با برگردان فرداد یادآور می‌شود که با خواندن آن‌ها با لورکای دیگری نیز آشنا شده که پیش از این در زبان فارسی حضور نداشت. به گفته او، همه از عاشقانه‌های لورکا می‌گویند، بی‌آنکه جنس این عشق را بشناسند: «شخصیت لورکا دانسته و نادانسته در ترجمه‌های فارسی او پس زده می‌شود... انگار می‌خواهد پنهان بماند از دیگران. علت این چگونگی هم البته همجنسگرا بودن لورکاست و سرنوشت خون‌آلودی که این نازنین داشت.»

علی فرداد در نظر دارد به همین شکل، دیگر کتاب‌های شعر لورکا را به فارسی برگرداند. در این راستا نخست این مجموعه را که دربرگیرنده آخرین شعرهای این شاعر است و کمتر به فارسی ترجمه شده، برگزیده است. این اثر را انتشارات "گوته و حافظ" (پیام) در ۱۳۷ صفحه در آلمان منتشر کرده است.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

پرتره فدریکو گارسیا لورکا در هورتا سن ویسنته در گرانادا
پرتره فدریکو گارسیا لورکا در هورتا سن ویسنته در گراناداعکس: DW/S. Leidel
اسد سیف نویسنده و منتقد ادبی ساکن آلمان