نویسنده "قصههای من و بابام" و همکاری با نازیها
۱۳۹۳ فروردین ۲۰, چهارشنبه
یک پدر سیبیلوی مهربان به همراه پسر کوچک و تخساش همهجا با هماند و دوتایی ماجراهای جالب و خندهداری را رقم میزنند. این پدر و پسر دوستداشتنی شخصیتهای اصلی کتاب مصور سیاه و سفیدی به قلم اریش ازر، تصویرگر آلمانی، هستند که در ایران با نام "قصههای من و بابام" منتشر و روانه بازار شد.
خیلی از بچههای ایرانی که حالا به سنین بزرگسالی رسیدهاند، برای نخستین بار در سالهای ناآرام جنگ ایران و عراق بود که "قصههای من و بابام" را در دست گرفتند و با ماجراهایی که این پدر و پسر میآفرینند، یا دستهگلهایی که به آب میدادند، همراه شدند، لذت بردند و خندیدند.
این کتاب در اصل تنها دربرگیرنده نقاشیهای سیاه و سفید بود اما ایرج جهانشاهی، مترجم فقید، برای هر مجموعه تصویر داستانی نوشت و در سال ۱۳۶۱ کتاب را به همراه این شرحها به دست چاپ داد. این گونه بود که بچههای ایرانی نیز همراه با کودکان سراسر جهان خواننده کتابی پرطرفدار شدند که در آلمانی با نام "پدر و پسر" شناخته میشود. این کتاب در ایران تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
ممنوعیت فعالیت
اریش ازر که با نام مستعار ای.او. پلاوئن (e.o.plauen) فعالیت میکرد، شهرتش را با انتشار "قصههای من و بابام" به دست آورد. در فاصله دسامبر ۱۹۳۴ و دسامبر ۱۹۳۷ نزدیک به ۱۵۷ طرح از داستانهای پدر و پسر به طور هفتگی در مجله مصور برلین (BIZ) منتشر شدند. این داستانها به سرعت به موفقیت رسیدند و با استقبال مخاطبان روبرو شدند.
هر چند "پدر و پسر" نام ازر را بر سر زبانها انداخت اما ازر پیش از خلق این تصاویر، برای مجله سوسیال دمکرات "Vorwärts" که مجلهای منتقد نازیها بود، کاریکاتور میکشید.
او همچنین تصویرگری کتابهای شعر دوست نویسندهاش، اریش کستنر را انجام داده بود؛ کتابهایی که در جریان کتابسوزی نازیها در روز ۱۰ مه ۱۹۳۳ همراه با آثار دیگر نویسندگان "نامحبوب" نازیها، به شعلههای آتش سپرده و به خاکستر تبدیل شد.
به این ترتیب اریش ازر، تصویرگری که موضوعات سیاسی را دستمایه کارش قرار داده بود، در دوران آلمان نازی از فعالیت منع شد.
اجبار برای انتخاب نام مستعار
با کمک چند تن از دوستان ازر در نهایت موفق شد تا از یوزف گوبلز، وزیر رایش برای تبلیغات و پروپاگاندا، مجوز کار دریافت کند. این مجوز البته محدود به انجام تصویرگریهای غیرسیاسی میشد و ازر اجازه نداشت آثارش را به نام اصلی خود منتشر کند.
همین ممنوعیت نیز موجب شد تا او نام مستعار ای.او. پلاوئن را برای خود انتخاب کند که ترکیبی از حروف اول نام و نام خانوادگی به اضافه نام شهر زادگاهش پلاوئن بود.
در همان زمان نیز بود که داستانهای پدر و پسر در مجله BIZ به موفقیتی چشمگیر رسیدند و به صورت کتاب چاپ شدند. حالا دیگر پدر سیبیلوی گرد و چاق به همراه پسرک لاغر و شیطانش، اینقدر به شهرت رسیده بودند که از تصاویرشان برای تبلیغ سیگار و فیلتر قهوهجوش استفاده میشد و حتی عروسکهایشان نیز به بازار آمدند.
در آن زمان نازیها نیز از محبوبیت پدر و پسر برای تبلیغ سازمانی بهره بردند که برای کمک به "هموطنان نیازمند" راه انداخته بودند.
علیرغم این موضوع، پدر و پسر به هیچوجه تصویرگر انسانهای آرمانی، منظم، سرباز و گوش به فرمان نبودند که نازیها میپسندیدند و در ذهن میپروراندند. بر عکس ازر به دور از ایدهآلهای نازیها دو نسل متفاوت (پدر و پسری) را به تصویر میکشید که رابطهای پرمحبت و دلسوزانه با یکدیگر داشتند که بسیار از روح زمانه به دور بود.
خودکشی یک روز پیش از اجرای حکم
در مارس ۲۰۱۴ برای نخستین بار کتابی در مورد زندگی و آثار اریش ازر با نام "اریش ازر− سرنوشت یک هنرمند آلمانی" از سوی انتشارات Südverlag که حقوق اولیه داستانهای پدر و پسر را در اختیار دارد، منتشر شد.
الکه شولتسه نویسنده این زندگینامه، در این کتاب تصویری از مردی را ترسیم میکند که با ناسیونال سوسیالیستها و جنگ مخالف است، اما با این حال اجازه کار برای روزنامه تبلیغاتی نازیها با نام "Das Reich" را داشته و از موفقیتش لذت میبرده است.
خانم شولتسه به دویچهوله میگوید: «اریش ازر به وضوح بر این باور بوده که میتواند با مصالحه از دوران نازیها جان سالم به در ببرد، اما این را دستکم گرفته بود که مجبور به پرداخت چه هزینهای خواهد شد.»
ازر از سال ۱۹۴۰ به طور منظم برای این مجله تبلیغاتی تصویر میکشید. در این تصاویر از آن روح انساندوستانهای که در نقاشیهای پدر و پسر دیده میشد، خبری نبود. با این همه در زندگی شخصی از انتقادش نسبت به هیتلر و جنگ کم نمیشود. در مارس ۱۹۴۴ یکی از همسایگان، خبرچینی اریش ازر را نزد پلیس مخفی نازیها، گشتاپو، میکند و ازر همراه با دوستش اریش کناف بازداشت میشود.
الکه شولتسه میگوید: «ازر میبایست از پیامدهای حرفهایی که میزد، آگاه میبود. اینکه چرا با این حال چنین رفتار بیپروایانهای داشته، مشخص نیست.»
ازر به اتهام خیانت به کشور و همراهی با دشمن به اعدام محکوم میشود. او یک روز پیش از اجرای حکم، در ۶ آوریل ۱۹۴۴ در سلولش دست به خودکشی میزند.
محبوبیتی فرا قارهای
ماریگارد، همسر و کریستیان، پسر اریش ازر که در سال ۱۹۳۱ به دنیا آمده بود، در آن زمان در جنوب آلمان زندگی میکردند. آنها پس از اتمام جنگ در ایالت بادن وورتمبرگ باقی میمانند.
پس از سال ۱۹۴۵ داستانهای پدر و پسر مجددا به دست چاپ سپرده میشوند. تازه در ماه مارس ۲۰۱۴ این داستانها از سوی انتشارات Südverlag برای نخستین بار به صورت رنگی روانه بازار میشوند.
به گفته خانم شولتسه، نویسنده بیوگرافی اریش ازر، پس از جنگ جهانی دوم داستانهای پدر و پسر در آمریکای مرکزی و لاتین محبوبیت مییابد. او میگوید: «در چین این داستانها در دهه ۱۹۳۰ میلادی تجدیدچاپ شدند و تا به امروز نیز محبوبترین کتاب مصور هستند؛ البته بعد از آلمان. بسیاری از بازدیدکنندگان موزه اریش ازر در شهر پلاوئن گردشگران چینی هستند.»
کریستیان ازر، تنها فرزند به جای مانده از اریش ازر، بعدها تمامی متعلقات پدرش را در جهت تأسیس بنیاد یادبود او اهدا میکند. زمانی که او در سال ۲۰۰۱ چشم از جهان فرو میبندد، در کنار پدرش در شهر پلاوئن به خاک سپرده میشود.
بیوگرافی اریش ازر بار دیگر نشان میدهد که درست کردن دستهبندی مجرمان، قربانیان و شرکای جرم در شرایط تهدیدآمیز زندگی، درست همانند شرایطی که در آلمان نازی وجود داشت تا چه اندازه دشوار است.