نقض حق تكخوانى براى زنان در ايران
۱۳۸۴ اسفند ۱۷, چهارشنبهخانم گيسو شاكرى، خواهش مىكنم برای ما توضیحی دربارهی ترانه ”كارزار“ بدهید؟
گیسو شاکری: این ترانه، همانطور که گفتید، نامش «کارزار» است. در تدارک راهپیمایی ۸ مارس که بودیم، یکروز با خانم مينا اسدی نشسته بودیم که پرندهای به پنجره نوک زد و پرواز کرد و خانم اسدی گفت: ”از پشت دریچههای بسته / دیدیم پرنده پر زد و رفت.“ بعد شروع کردیم به صحبت کردن راجع به این مسئله، كه کاری برای «کارزار» شد و حاصل این شعر، فردای آنروز، این بود که شعری ساخته شده بود، که من دلم خواست آن را بخوانم. با آقای محمد شمس تماس گرفتم. ایشان در پاریس بودند. با وجود بیماری قبول کردند که بیایند. چون ما تصمیم گرفته بودیم که این کار را به مردم ایران هدیه کنیم و این کار در عرض ۵ روز آماده شد بنام «کارزار».
برای نمآهنگ این ترانه چه کسی زحمت کشیده؟
گیسو شاکری: زحمت نمآهنگ بسیار زیبا و اثرگذار این کار را هم یکی از دوستان بسیار خوب، آقای پویه کشیده و انجام دادند که بسیار از ایشان سپاسگزاریم.
خانم شاکری، کمی از خودتان برای ما بگویید، چندسال است که آواز میخوانید؟
گیسو شاکری: مدت زیادی است که آواز میخوانم. از جوانی میخواندم، ولی بطور مشخص و تعلیمیافته از سال ۱۳۶۰ شروع کردم. من نزد استاد ناصرپور تعلیم دیدم و موسیقی اصیل ایرانی میخواندم و بعد از اینکه از ایران خارج شدم به کشور سوئد آمدم و اولین کنسرتام را در سال ۱۹۸۸ در سوئد اجرا کردم که بعد از آن هم همینطور ادامه داشته است تا اکنون.
چه سالی از ایران خارج شدید؟
گیسو شاکری: بین سالهای ۸۷ـ ۱۹۸۶ از ایران خارج شدم، اما سال ۱۹۸۸ بود که به سوئد رسیدم.
در ایران توانسته بودید برنامهای اجرا کنید؟
گیسو شاکری: البته در ایران تا قبل از انقلاب دوستانی بودند که تمایل داشتند من این کار را آنجا انجام بدهم، اما من آن فضا را برای خواندن دوست نداشتم، یعنی با معیارهای من جور درنمیآمد. چون در همان زمان هم فضای موسیقی ما یک فضای مردسالار بود. گرچه کل جامعه یک بینش مردسالار داشت، اما در بخش موسیقی شما میباید يا تن میدادید به آنچه آهنگساز یا شاعر برایت در نظر میگرفت یا به کمپانیها و در نهايت بايد به مهرهای برای تجارت تبديل میشدی. خوب، من این کار را دوست نداشتم. البته بودند خوانندههایی که توانستند خودشان را حفظ کنند و وارد این بازار نشوند، اما برای من که تازه میخواستم وارد آن بازار بشوم تا حدی مشکل بود و اصلا آن بازار را قبول نداشتم. بعد از انقلاب هم که دیگر اصلا نمیشد خانمها بخوانند و من تعلیم میدیدیم تا اینکه از ایران خارج شدم.
خواندن برای شما چه معنایی دارد، چه جایگاهی را در زندگیتان دارد؟
گیسو شاکری: یکی از دلایلی که من هیچوقت بعنوان یک آوازخوان حرفهای وارد کار نشدم این بود که هنر را یک شکل دیگری می بینم. فکر میکنم هدف هنر چیزی جز نجات آدمها و نجات جهان نیست و ما میتوانیم تغییر بنیادی داشته باشیم. بنابراین فکر کردم که از صدای خودم در همین راه استفاده کنم. بعضی وقتها دوستانم به من میگویند، مثلا وقتی ظرف میشوری یا کار خانه میکنی، آواز هم میخوانی. نه، من این کار را اصلا نمیکنم. وقتی قرار است در روز دو سه ساعتی تمرین بکنم، بعنوان کار، بعنوان تمرین موسیقی مینشینم، کارم را میکنم و بلند میشوم. ولی اینکه موقع ظرف شستن تمرین بکنم، این کار را نمیکنم، چون فکر میکنم کار مهمیست و باید برایش تمرکز داشتم و برای بیرون از خودم هم كه هست به همین اندازه برایش ارزش قائلم که فکر میکنم باید در یک جهت درستی بکارش ببرم. و وقتی یک شعری را میخوانم، با اینکه اول از همه خودم باید از کارم راضی باشم، ولی وقتی اثرش را روی دیگران میبینم آن من را خیلی خوشحال میکند.
مشاهده میکنید یا واقفاید به انرژیای که آوازخواندن در دیگران ایجاد میکند؟
گیسو شاکری: حتما اینطور هست. اینجا توضیحی بدهم، من معمولا شعرهایم را خودم انتخاب میکنم و در ساختن آهنگهایم شرکت میکنم. فکر میکنم وقتی آدم صداقت داشته باشد و آگاهانه انتخاب بکند... چون کار من یک کار تجاری نیست. کار تجاری میرود توی یک مقوله دیگری. شما یک کاری میکنید که بهرحال مردم را به وجدی از نوع دیگری بیاورید. آنهم در جای خودش زیباست و کار خودش را میکند. اما وقتی من در یک سالنی برنامه اجرا میکنم و میبینم حرفی که میزنم حرف دل همان آدمهاییست که آنجا نشستهاند و انرژیای که آنها به من میدهند مرا به همان اندازه به وجد میآورد، گویا نشستهام و فرد دیگری دارد این اشعار را برای من میخواند.
وقتی به این فکر میکنید که سالهاست در ايران تكخوانى زنان ممنوع است چه احساسی میکنید؟
گیسو شاکری: خیلی غمانگیز است، خیلی خیلی غمانگیز است. درست است که در دوران قبل هم زنها مقام درستی در موسیقی ما نداشتند، بجز تعداد معدودی که آن تعداد معدود هم در رنج و فلاکت و بدبختی زندگی کردند، ولی در دوران بعد از انقلاب این ظلم واقعا به حد نهایت رسید. خیلی غمانگیز است که شما بعنوان یک انسان نتوانی صدایت دربیاید و برای همه بخوانی. دوستی از من میپرسید، اگر توی ایران میماندی، یعنی امکان ماندنت در ایران بود و پناه به تبعید نمیبردی آیا برای زنها میخواندی. نه، من نمیخواندم. ترجیح میدادم باز ساکت باشم، برای اینکه به من توهین میشد كه فکر بكنم که به من فقط اجازه میدهند برای تعداد خاصی آواز بخوانم. در حقیقت این مثل یک حرکت نژادپرستانه میماند، اینکه آدمها را از هم جدا کنی و اصلا تحمل و تصورش واقعا برایم عذابآور است. ولی، خوب، این را هم میفهمم که همه نمیتوانند مثل من فکر بکنند و واقعا یک عدهای هم هستند که با چنگ و دندان در تلاشند که راهی پیدا بکنند که میبینم خیلی ها موفق به اینکار شدند و من امیدوارم که بزودی بتوانند همه برای همه بخوانند، بدون هیچ محدودیتی.
اگر بخواهید برای کسی توضیح بدهید که آوازخواندن یک حق انسانیست که در ایران از زنها گرفته شده، این را چگونه برایش توضیح میدهید؟
گیسو شاکری: فقط آواز خواندن نیست که حقش از زنها گرفته شده است. یک بینش و یک نظام مردسالارانه هر حقی را از زن، بعنوان یک انسان، میگیرد. زن تا آنجایی حق دارد که بعنوان خانهدار توی خانه بماند، یا اگر سر کار هم میرود زیاد دخالت توی مسایل دیگر نکند. برود سر کارش و بیاید، ولی مادر خوبی باشد، خوب ظرفهایش را بشوید، خانهاش را تمیز کند و بچهاش را بزرگ بکند. در حقیقت زن حق دیگری ندارد و اگر هم دارد، در چهارچوب همان بینش و نظام مردسالارانه است. فقط با همکاری و همیاری خود زنهاست که در درجهی اول بدانند حق و حقوقشان چیست و بعد با کمک دیگران تمام این حقوق را بدست بیاورند. به نظر من زنان هیچ حقی ندارند و نه فقط حق خواندن، بلکه حقهاى مهمتری را ندارند. حق عاشق شدن ندارند و حق دوستداشتن. شما وقتی حق ندارید آزادانه کسی را دوست داشته باشید، چه جوری میتوانید بخوانید.
در رابطه با خواندن اشاره کردید به اینکه زنها باید بتوانند برای همه بخوانند و اینکه احیانا اگر به شما بگویند فقط برای زنها بخوانید، شما قبول نمیکنید. پس دراینجا از مردها هم حقی ضایع شده!
گیسو شاکری: بله. از خیلی از مردها هم این حق گرفته شده که بتوانند به صدای یک انسان دیگری گوش بدهند که از جنس خودشان نیست. یک انسان دیگری دارد میخواند، من چرا نباید به صدایش گوش بدهم. بله، دقیقا شما درست میگویید. اما از آنجایی که کل جامعه یک بینش مردسالار دارد، اگر مردها اعتراض بکنند و بروند مقابل آن سالن كنسرت و بگویند، چرا ما نمیتوانیم برویم تو. منتها وقتی یک تفکری حاکم است، آن تفکر پخش میشود و بنوعی شاید آنها هم فکر میکنند که خوب، حالا نخوانند برای مردها چی میشه!
خانم گیسو شاکری، بسیار سپاسگزارم که در مصاحبه با ما شرکت کردید و امیدوارم در آینده کارهای جدیدی باز از شما ببینیم.