انقلابها رویدادهای مهم جهان در سه قرن اخیر هستند که بسیاری از نهادها، رویهها و ارزشهای سیاسی کنونی در عرصه بینالمللی محصول آنها هستند. بدون بروز طوفانی انقلاب شالودههای حکمرانی و ارزشهای سیاسی در جهان امروز شکل نمیگرفتند. مشارکت برابر سیاسی، حقوق شهروندی، تامین اجتماعی، چرخش قدرت دستاوردهایی هستند که از کریدور انقلابها وارد دنیای سیاست و حکمرانی شدند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
انقللاب در معنای شیوه عمل کلان سیاسی در مواجه با حکومتهای ناکارامد، استبدادی و تمامیتخواه، امور مقدس و یا منفی نیستند بلکه با توجه به شرایط میتوانند در جاهایی مفید باشند و در شرایطی مضر. به عبارت دیگر انقلاب در معنای سیاسی بار ارزشی ندارد. انقلاب مبتنی بر بسیج تودههای ناراضی با اتکا به چارچوب نظری شالودهشکنانه و نوین جهت انحلال نهادهای موجود و جایگزینی نهادهای کارآمد حاکمیت جدید است. تصویر دوگانهای که ازانقلابها داده شده است، اعتبار ندارد؛ چه آنهایی که انقلاب را «بزرگترین دستاورد بشری ، سرشار از قدرت خلاق انسانی ،تجلی آرمان ها و دروازه ورود بشر به سعادت جاوید» معرفی کردند و نه آنهایی که انقلاب را مرادف با «تباهی، خشونت صرف، شورش فرومایگان وانفجار جنون بشری» دانستهاند.
بر خلاف تصور غالب وجه تمایز انقلاب و اصلاح بر استفاده و یا نفی خشونت نیست. در انقلاب نهادهای پایهای و قانون اساسی حکومت عوض می شود در حالی که در اصلاح و یا رفرم آنها ثابت می مانند و تغییرات در سطوح روبنایی، قوانین پایین دستی و رفتار حاکمان حاص میشود. به عبارت دیگر در این زمینه آشفتگی مفهومی وجود دارد. خشونت در انقلاب کلاسیک نفی نمیشود اما کاربست آن اصالت و قطعیت نیز ندارد و در اصل تابع واکنش حکومتهای مستقر در چگونگی واکنش به خواست تغییر است. برخی از حرکتهای اصلاحی (رفرمیستی) همراه با خشونت بودهاند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
تحولات در دهههای گذشته بخصوص بعد از دهه شصت میلادی باعث ظهور گونه جدیدی از انقلابها (آرام؛ مدنی، مخملی، رنگین) شد که بر خلاف انقلابهای کلاسیک بر استفاده از مشی خشونتپرهیز تاکید دارند. در پارادیم جدید هر حرکتی که منجر شود که نیروهای حاشیه و محذوف به متن بیایند و تغییری بنیادین در ساختار سیاسی ایجاد شود، در خور اطلاق عنوان انقلاب است. همچنین پس از پیروزی جنبش لغو آپارتاید در آفریقای جنوبی که آشکارا جنبشی انقلابی بود، تلقی جدید تحت عنوان «انقلاب بر مبنای مذاکره» نیز پا به منصه ظهور گذاشت که رهبران انقلاب به پشتوانه فشار اجتماعی نیروهای اجتماعی حامی توانستند از طریق مذاکره با نخبگان حکومت موجود اهداف انقلابی مورد نظر را به پیش برده و آنها را وادار به پذیرش تغییرات ساختاری و واگذاری بی خشونت قدرت کنند.
بزرگترین درسی که از تحولات نظری و عملی پیرامون پدیده انقلاب میتوان گرفت، وداع با بینش ایدهآلیستی و یوتوپیایی از انقلاب است که بر اساس آن تصور میشد که گذشته مالامال از سیاهی و تباهی است؛ ماشین انقلاب باید از نقطه صفر آغاز کند و دنیا و انسان طراز نوین خلق کند. در چارچوب این بینش گسست از هر چیزی که بوی گذشته را میدهد ضروری بوده و تصور میشود که دانش و ایمان نیروهای انقلابی به آنان چنان قدرتی می دهد که بر نقص مطلق و خطاپذیری فهم بشری فائق شوند و نسخهای ابدی برای انسانها بپیچند که با ایستادن بر فراز قله ایدئولوژی انقلابی میتوان ارابه تاریخ را در مسیری بازگشتناپذیر به سمت مدینه فاضله راند. در نگاه قائلان، نظم انقلابی اکسیری است که میتواند به سرعت و به یک باره همه مشکلات را از بین برده و دنیا را بهشت کند. لذا در نگاه مدافعان قرائت یوتوپیایی از انقلاب همه باید خود را فدای اهداف انقلابی کنند که داعیهدار ادعایهای بزرگی چون "تغییر جهان" و "به ارمغان آوردن سریع عدالت ، آزادی و صلح برای همه است".
انقلاب در این مفهوم در زمانه کنونی به حاشیه رفته و تنها در حوزه سیاست به عنوان یک روش مبارزه سیاسی موضوعیت و کاربرد دارد آن هم وقتی بین وضع موجود و وضع مطلوب بنبست پدیدار شده است. در مقابل نگاه ایدهآلیستی و فلسفی به انقلاب رویکرد تکامل (evolution) تدریجی وجود دارد که معتقد است دنیا در مجموع به سمت رشد حرکت میکند و در بازههای زمانی بلند مدت آهنگ صعودی دارد؛ اگر چه در مقاطعی دچار تکرار، نوسان و نزول هم میشود اما در مجموع افق پیشروی جهان مثبت است و به سمت روشنایی است. مشکلات دنیا و مصائب آن اموری نیستند که به یک باره قابل حل شدن باشند. در ثانی عاجز بودن بشر از فهم مطلق همه مسائل و نسبی بودن ادراک او در پرتو زمان به او اجازه نمیدهد تا نسخههای ابدی و دگرگونناپذیر بپیچد. از این رو باید براساس روش سعی و خطا به تحول و رشد تدریجی نهادها ورویههای موجود پرداخت. هر کس به جای تعریف اهداف بزرگ که شدنی نیست ، گامهای کوچکی در حد توانش برای اصلاح بردارد. به جای آنکه جهان را اصلاح کند به اصلاح خودش بیندیشد . قطعا دنیایی که ساکنانش بهبود و رفع خطاهای خود را در اولویت قرار دادهاند، بیشتر از بخت اصلاح برخوردار است.
نظام جمهوری اسلامی
بنابراین در پرتو آخرین تحولات انقلاب آرام به سنخی از عمل سیاسی اتکا دارد که از هرگونه گرایش پوپولیستی و دادن وعدههای تغییرات سریع اجتناب میکند. مشکلات حکومتهای جبار اصلاحناپذیر چون جمهوریاسلامی پس از ۴۳ سال بزرگتر از آن است که بشود انها را در کوتاه مدت حل کرد. علت وجود آنها تنها نظام سیاسی موجود نیست. به عبارت دیگر تغییر ساختار سیاسی ایران ( حداقل قانون اساسی) بخشی از راه حل مشکلات ایران و اولویت زمانی است نه همه آن. مشکلات فرهنگی، آسیبهای اجتماعی، کمبود منابع، نزاعهای سیاسی غیرضروری، شکافهای اتنیکی و فرهنگی و ضعف زیر ساختهای اقتصادی دیگر عواملی هستند که در برابر توسعه ، گذار مسالمتآمیز به دموکراسی و فقرستیزی مقاومت میکنند.
درس بزرگی که میتوان از تاریخ معاصر ایران آموخت مبنا قرار دادن جنبههای مثبت و ایجابی علاوه بر غیریتسازی در همگراییها و ائتلافهای سیاسی است. در بهمن ۱۳۵۷ همه فقط میخواستند شاه برود، اما معلوم نبود دقیقا برای نظام جایگزین چه میخواستند و یا سادهاندیشانه فکر میکردند بعد از رفتن شاه و بر چیده شدن ساواک میتوانند برنامههای خود را بدون تزاحم با رهبری آیتالله خمینی جلو ببرند. ازاین رو نیروهای سیاسی انقلابی منهای استثناهایی بر سر براندازی نظام پادشاهی پهلوی اتحاد کردند و دو گانهای را تصویر کردند که «شاه چون دیو میرود و آیتالله خمینی چون فرشته وارد میشود». اما گذشت زمان نشان داد که اینچنین نشد و جمهوری اسلامی وضعیت بدتری را نسبت به گذشته در ایران برقرار نمود. در مجموع تا به امروز کارنامه حکومت فعلی از حکومت پهلوی در ابعاد سیاسی ،اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی منفیتر است.
بنابراین باید بر سر اصول ایجابی و چه باید کردها هم توافق وجود داشته باشد. انقلابهای آرام و حتی انقلابهای کلاسیک علاوه بر سویه سلبی، سویه ایجابی و نظریه و کلانباورها برای نظام جایگزین دارند. البته اشتراک در تضادها و مخالفتها نیز ضروری است ولی شرط کافی نیست. و گرنه فقط دیکتاتوری میرود و دیکتاتور دیگری میآید که به لحاظ هویتی و اجتماعی حتی عقب ماندهتر از گذشته است. امروز نباید خطای گذشته را تکرار کرد و فریفته هر آواز مخالفت با جمهوری اسلامی شد. نفس ضدیت با حکومت موجود برای هیچ فرد و گروه حقانیت و مشروعیت نمیآورد، بلکه باد دید عیار آن جریان یا فرد در میدان عمل در اعتقاد به موازین حقوق بشری، دموکراسی وحاکمیت ملی، نگاه دانشبنیان در حکمرانی، رعایت اصول اخلاقی و مدنی و رواداری، پایبندی به منافع ملی و سرزمینی ایران و توانایی در عمل به وعدهها وشعارها چیست.
مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.