1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

نامۀ سرگشادۀ نرگس محمدی به محمود احمدی‌نژاد

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه
https://p.dw.com/p/KkLJ

جناب آقای دکتر احمدی نژاد

با سلام و احترام

اینجانب نرگس محمدی، همسر تقی رحمانی و مادر دو فرزند خردسال سه ساله ام. اکنون در کانون مدافعان حقوق بشر که به شکل غیر قانونی دفتر آن بسته شده است و نیز در شورای ملی صلح فعالیت می کنم. از تاریخ 1/7/1380 نیز بعد از بسته شدن فله ای مطبوعات، تا تاریخ 28/8/1388 در شرکت بازرسی مهندسی ایران در گروه های تخصصی بازرسی صنعتی و معدنی و بازرسی آسانسور با داشتن حکم استخدامی خدمت کرده ام و در تاریخ 28/8/1388 از محل کار اخراج شدم. این رزومه کوتاهی از زن 36 ساله ایرانی است.

اما بد نیست بدانید که حکم اخراج من سیری امنیتی طی کرد تا بالاخره ابلاغ شد. در خرداد ماه 1387 و در هنگام بازگشتم از نشست کاری مدافعان حقوق بشر و مسولان و کارشناسان سازمان ملل متحد در وین، وزرات اطلاعات دولت جنابعالی ، من را احضار کرده مورد بازجویی قرار دادند. در تاریخ 18/2/1388 نیز که عازم گواتمالا برای شرکت در نشست زنان بودم ، به شکل غیر قانونی ممنوع الخروج شدم. این در حالی است که محکومیتی نداشتم و حتی تا کنون به عنوان متهم هم به دادگاه فرا خوانده نشده ام. به هر حال باسبورت من توسط ماموران ریاست جمهوری مستقر در فرودگاه ضبط شد و من از آن تاریخ باسبوت هم ندارم. به همین دلیل مجددا در خدمت ماموران وزارت اطلاعات بودم و در این جلسه به صراحت از من خواسته شد که از شورای ملی صلح و کانون مدافعان حقوق بشر استعفا نمایم و تهدید شدم که در غیر این صورت محرو میت های بیشتری در انتظارم خواهد بود.

در تاریخ 28 خرداد ماه یعنی شش روز بعد از انتخابات اخیر یکی از مامورینی که در جلسات حضور داشتند طی تماس تلفنی اظهار داشتند که چنانچه کوچکترین تحرکی داشته باشم و از تهران خارج نشوم به همراه هر دو فرزند کوچکم بازداشت خواهم شد. بعد از آن و در جلسه ای دیگر ماموران وزارت اطلاعات به عنوان آخرین اخطار اعلام نمودند که در صورتیکه از کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح و هر گونه ارتباطی با خانم عبادی برنده جایزه صلح نوبل کناره گیری نکنم ، از کار اخراج و بازداشت خواهم شد.

در شهریور ماه به دلیل قبولی در یک دوره اموزشی تخصصی کاری از وزارت اطلاعات خواستم تا باسبورتم در اختیارم قرار گیرد که جواب دادند نظر وزارت نسبت به شما منفی است و نمیتوانید در این دوره شرکت کنید مگر اینکه در مورد خواسته های ما تجدید نظر کنید.

و بالاخره در 28/8/88 مدیر عامل شرکت اعلام کردند که از من خواسته شده تا شما را اخراج کنم و من شرعا و اخلاقا دلیل خواستم که از بالا گفتند تشخیص این قضیه با آنهاست. ایشان از من خواستند به عنوان آخرین فرصت با ماموران صحبت کنم تا از اخراجم صف نظر نمایند و به صراحت با جانبداری از من خواستند که از فعالیت هایم دست بردارم و خوب البته من هم نظراتم را گفتم و ایشان گفتند که موظف به اخراج من هستند.

بالاخره من همان روز و در ظرف یک ساعت از محل کار اخراج شدم. صحبت مدیر عامل با من از ساعت 3 الی 4:15 انجام شد و جالب اینجاست که علی رغم حضور من در 30/8/88 به اصرار مدیر عامل اخراج به تاریخ 2 روز قبل صادر شد.

در سطور فوق سعی کردم مختصرا شرح وضعیتی از خود ارائه کنم و اکنون می خواهم آنچه را می بندارم بازگو نمایم. به یاد دارم زمانی که به عنوان رییس جمهور بعد از دوران اصلاحات بر سر کار آمدید از مهرورزی و آوردن بهره نفت کشور بر سر سفره های ایرانیان سخن گفتید و مهرورزی مرام بزرگان است،

اما آنچه این روزهای تلخ شاهدیم امر خلاف آن یعنی کینه ورزی و خشونت ورزی در اشکال عریان وبیچیده است.

قطعا کسانی که از سالها قبل از کار و از تحصیل محروم شده اند کم نیستند و من قطره ای در این دریای طوفان زده از ظلم وجورم. زنان ومردانی که به دلیل داشتن تفکری مخالف و یا حتی متفاوت از حکومت محرومیت های سنگینی را متحمل شده و خود و خانواده هایشان قربانیان این خشونت بی حد و مرز شده اند. از این حیث باید زبان در کام کشم و شرم نمایم تا از آنچه بر خود رفته سخن گویم اما از این حیث که باید از حقوق اساسی مان بگوییم و بنویسیم و سکوت نکنیم تا روزی در این سرزمین بلاکش نیز حق داشتن کار و حق تحصیل جزء حقوق انسانی به شمار آید نه امتیاز و وسیله ای برای تهدید انسانها توسط حکومت ها باید گفت و نوشت.

و از این منظر به خود به خود اجازه دادم تا بگویم به کدامین گناه فرزندان خردسال من باید قربانیان کینه ورزی این دولت قرار گیرند؟

پدر این کودکان 15 سال زندان این حکومت را تحمل کرده و هنوز یک فعال مدنی و سیاسی و قانونمند است .او که در آغازین سال های جمهوری اسلامی به دلیل بازداشت های متوالی محروم از تحصیل در رشته تاریخ در دانشگاه تبریز شد، به دلیل زندانهای طولانی هرگز موفق به اشتغال نشد و عملا همواره از داشتن شغل محروم بود. شاید گفتن از چنین وضعیتی سخت نباشد ، اما اینگونه زیستن و از هر حقی در این سرزمین بی سامان محروم بودن بسیار دشوار است.

و اما من. فردی که در هیچ دادگاهی مجرم شناخته نشدم و فقط و فقط یک فعال حقوق بشر و صلح طلبم، اکنون باید به خواست وزارت اطلاعات که باید حافظ امنیت ما شهروندان باشد، قدم در راه محرومیت های متوالی گذارم .

آیا فعالیت حقوق بشری و تلاش برای صلح گناهی نابخشوندی است که حتی حق داشتن نانی برای خوردن هم نباید داشته باشیم؟

آیا حکومتی که مدعی حکومت علی است میداند که علی هرگز حق هیچ مخالفی را از بیت المال قطع نکرد؟ این در حالی است که فعالیت من در حوزه حقوق بشر است که تلاش ما در کانون بر این مبناست که وضعیت حقوق بشر در ایران را در حد توان خود بهبود بخشیم و نیک مستحضرید که مصلحان در هر جامعه ای مورد تکریم وتحسین اند نه مستوجب تحقیر و تهدید.

آیا فعالیت ما در کانون برای التیام اندکی ازآلام خانواده های مظلوم زندانیان، این چنین خشم حکومت را موجب شده یا تلاش ما برای تحقق صلح و مقابله با هر خشونتی در شورای ملی صلح این چنین بر صاحبان قدرت گران آمده است؟

حال سوال اینجاست که که مهرورزی شما که وعده بیش از 4 سالتان است شامل چه کسانی میشود؟ آیا فقط شامل مدار بسته حلقه زده بر گردتان است و لاغیر؟

آیا تصور نمی کنید که این رفتار با هموطنان خود از هر گروه و مرامی که باشند، ظلمی بزرگ و نابخشودنی در نزد ملت بزرگ ایران وتاریخ این سرزمین خواهد بود؟ آیا بریدن نان از گلوی کودکان معصوم و بی گناه ما نمایشی از مهرورزی این دولت و سندی برای اثبات حکومت علی وار این نظام است؟

آیا درآمد باد آورده نفت فقط متعلق به آقازاده ها و نورچشمی های حکومت است و سایر کودکان جامعه سهمی از آن ندارند؟ حتی کوکان مادران و بدرانی که سالها به این جامعه خدمت کرده اند و از طریق کار وتلاش در گوشه ای از این مرز و بوم به رشد ، بیشرفت و آبادانی کشور یاری می رسانند؟

این حقیر 8 سال در عرصه بازرسی مهندسی صنعت در ایران و در بروژه های ملی چون بارس جنوبی در حد توان تلاش و خدمت کردم که تقدیر نامه های این خدمات نیز در برونده ام محفوظ است ، اما چون اوامر وزارت اطلاعات دولت جنابعالی را نبذیرفتم ، علی رغم رضایت مدیر بارسی از عملکرد حرفه ایم ظرف یک ساعت اخراج شدم. حتی یک ماه هم به من فرصت داده نشد تا حداقل به دنبال کاری دیگر باشم .

آیا تصور نمی کنید که چنین رفتاری با هموطنانتان نه فقط خارج از قواعد قانونی بلکه به دور از جوانمردی ،اخلاق و انسانیت است و حال آنکه ایرانیان به جوانمرد و شرافتمندی شهره اند؟

در خاتمه در شرایطی که میتوانم آزادانه بیاندیشم و بنویسم و عقیده ام را به دور از شکنجه اعلام نمایم و البته ملاک هم فقط همین است و بس، باور دارم که کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح ،نهادهای مدنی و قانونمند در کشور ایران هستند که کارنامه قابل قبولی در نزد ملت سرفراز ایران دارندو همکاری و خدمت به آنها افتخار بزرگی برایم می باشدهمچنین خانم عبادی برنده جایزه نوبل فردی ملی و زنی شجاع و بشر دوست است که در راه تحقق صلح و حقوق بشر در چهان تلاش می کند و همکاری با صلح طلبان جهان نه تنها امری مذموم نیست که امری با ارزش است و صلح و حقوق بشر در مقابل جنگ و خشونت از آرمان های بزرگ تاریخ بشریت است که قطعا بیشتر تلاش خواهم نمود.

نرگس محمدی

7/9/1388