نارسايىهاى قرارداد منع گسترش سلاح اتمى
۱۳۸۴ مرداد ۲۵, سهشنبهروزنامهى «فرانكفورتر آلگماينه تسايتونگ» در شمارهى امروز خود طى مقالهاى تحت عنوان «حق بديهى ايران» اشاره دارد كه مورد مناقشهى اتمى ايران نشان داد كه «قرارداد منع گسترش و توليد سلاح اتمى» دچار نقصان جدى است. در اين مقاله به قلم «نيكلاس بوسه» آمده:
”مواضع طرف اروپايى در مناقشهى اتمى با ايران ناشى از انگيزههاى سياسى/امنيتى است. آلمان، بريتانيا و فرانسه كه در اين زمينه سخنگوى اروپا هستند، مىخواهند مانع از آن شوند كه ايران به تأسيسات هستهاى دست يابد كه ساخت يك سلاح هستهاى را براى اين كشور تسهيل كند. از اين رو غنىسازى اورانيوم از آن دسته از فنآورىهاست كه در كانون مشاجرات طرفين قرار دارد، فنآورى كه كاربرد دوگانه از جمله براى توليد بمب اتمى دارد. هدف اروپا اين است كه ايران را متقاعد سازد داوطلبانه از غنىسازى اورانيوم صرفنظر كند.
واقعيت اينجاست كه در بند اول مادهى ۴ قرارداد NPT كه از سال ۱۹۷۰ به اجرا گذاشته شده، آمده كه هيچيك از مفاد اين قرارداد را نبايد چنين تفسير كرد كه حق بديهى امضاكنندگان اين قرارداد ضايع شود و آن عبارت است از اينكه اين كشورها مىتوانند براى اهداف صلحآميز دست به پژوهش، توليد و كاربرد در عرصهى انرژى اتمى بزنند.
در اروپا كسى منكر آن نيست كه اين قرارداد به ايران اجازهى استفاده از فنآورى غنىسازى و يا فنآورى آب سنگين را مىدهد، و اين در حالى اين كاربردها مىتوانند در عرصهى نظامى مورد استفاده قرار گيرند.”
نويسندهى مقالهى اين روزنامه مىافزايد: ” مورد ايران در عمل نشان مىدهد كه اين قرارداد دچار نارسايىهايى است كه به هر كشورى كه آن را امضا كرده است، امكان آن را مىدهد در صورت تمايل از فنآورى هستهاى بهرهبردارى نظامى كند ... از اين رو محمد البرادعى، مدير آژانس بينالمللى مدتهاست كه خواستار آن شده كه فنآورىهاى حساسى چون غنىسازى اورانيوم و فرآورى از حيطهى اختيار و مسئوليت دولتها حذف شود و مواد سوختى مورد نياز اين كشورها بطور منطقهاى و چندجانبه تأمين گردد.”
پس از هشدارى كه گرهارد شرودر، صدراعظم آلمان نسبت به يك رويكرد نظامى در قبال ايران داد، بايد گفت كه جرج بوش تاكنون در اين مورد ابراز نظر نكرده است، زيرا كه اين هشدار خطاب به جرج بوش بود كه گفته بود كه يك گزينهى نظامى عليه ايران به هيچوجه منتفى نيست. روزنامهى «تاگس اشپيگل» در مقالهاى به نقل از «شان مككورمك»، سخنگوى وزارت امور خارجهى آمريكا مىنويسد كه دولت آمريكا در حال بررسى همهجانبهى يك راه حل ديپلماتيك است. اين روزنامه مىافزايد:
”از ديد ديپلماتها، كارشناسان و افراد مطلع از آنچه پشت پرده مىگذرد، تهديدات بوش در واقع يك نوع سخنورى بيش نيست. وضعيت غير از وضعيت عراق پيش از جنگ است. موضوع يك حملهى زمينى اصلا مطرح نيست. از آنگذشته در منطقه به هيچ وجه يك بسيج نظامى عليه تهران مشاهده نمىشود.
در مورد حملهى هوايى با هدف جلوگيرى از يك برنامهى اتمى هر چند كه يك سابقهى تاريخى دارد و آن حملهى هوايى اسرائيل به عراق در سال ۱۹۸۱ بوده، ولى حمله به ايران ريسك بالايى خواهد داشت. كارشناسان معتقدند كه نهادهاى اطلاعاتى از محل دقيق تأسيسات هستهاى اطلاعات كافى و موثق در اختيار ندارند. اينكه بتوان از طريق يك حملهى هوايى مانع از برنامههاى ايران شد، امكانش بسيار ضعيف است. از سوى ديگر رويكرد حملهى نظامى مىتواند براى آمريكا هزينهى سياسى عظيمى در پى داشته باشد و مىتواند جامعهى ايران را بيشتر متحد كرده و اميد فروپاشى از درون رژيم روحانيون در ايران را نقش برآب كند.”