معمار آرامگاه فردوسی
۱۳۹۹ دی ۲۷, شنبهپدر حسين لرزاده معمار بود:
"خانه مسكونی ما در كوچه قلمستان از محلات طراز اول شهر بود و رجال آن زمان در آنجا سكونت داشتند".
هفت ساله بود كه او را به مكتبخانه فرستادند:
"مدرسه در آن زمان كم و مسافتها طولانی بود. نوبت دبيرستان كه شد، رفتم مدرسه سلطانی، سر پل اميربهادر. اميربهادر از اعيان محله بود و سردار جنگ.
۱۶ - ۱۷ ساله كه شدم، مادرم مخالف بود اما پدرم پيشنهاد كرده بود و من شبها مشغول مشق معماری شدم".
سپس او را نزد استاد تابلوساز فرستادند: "مايل به تحصيل در مدرسه كمالالملک بودم، اما به هر صورت به دفتر كار نقاشباشی روانه شدم".
پدرش هم در خانه تدريس معماری داشت و او هم در اين درسها شركت میکرد.
۲۰ ساله بود كه كنار مسجد مجدالدوله در حسنآباد تهران "نقاشخانه حسين لرزاده" را گشود و به طراحی و ساخت سردر ايرانی بانک شاهی (بانك تجارت كنوني) و سردر مدرسه دارالفنون پرداخت و اين طرحها و ساختها را چنان با اصل بنا درآميخته كه نمیتوان سردرها را از كل بنا جدا فرض كرد:
"پس از طرح و اجرای سقف و سردر بانک، مهندس انگليسی میخواست مرا برای ادامه تحصيل به انگلستان ببرد كه مادرم راضی نشد و مهندس با زبان بیزبانی گفت "هنوز بچه ننه" هستم".
۲۶ ساله بود كه با همكاری خوشنويس نامدار عمادالكتاب نوشتههای آرامگاه فردوسی را تهيه كرد:
"تمام خطوط و اشعار تابلوها را با خط زيبايی نوشت و به من كه در آن ايام سی ساله بودم فرمود: من نمیتوانم روی داربست بروم. به ايشان پيشنهاد كردم كه عين نوشتهها را روی سنگها "گرته" كرده و شروع به حكاكی شود و شما هم از پايين با دوربين كنترل كنيد".
كار آرامگاه فردوسی ۴ سال طول كشيد:
"به شمسی شد اتمام آرامگه
هزار و سه صد از پی اش، سيزده".
۲۸ ساله بود كه مدال فردوسی را از دست محمدعلی فروغی نخست وزير وقت گرفت و سرپرستی امور باستانشناسی آنجا را هم به او سپردند.
كاخ مرمر، مسجد اعظم قم و حرمهای عتبات در عراق از ديگر آثار او هستند.
از او جز كتاب سه جلدی "احيای هنرهای از ياد رفته" و "خاطرات از انقلاب تا انقلاب"، مجموعه اشعاری هم به جا مانده است:
"خوشنويسی و شعر و معماری
طرحهای بديع و حجاری
طاقهای مقرنس و آويز
نيست كمتر ز شغل بازاری
هرچه باشد كساد رسم هنر
باز بهتر بود ز بيكاری".
حسين لرزاده در ۹۸ سالگی در زادگاهش درگذشت.