«محاکمه»ی کافکا؛ ۸۵ سالگی یک معمای جذاب
۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه«محاکمه»، «قصر» و «آمریکا» سه رمان ناتمامی هستند که انتشار آنها مدیون عهدشکنی دوست و وصی فرانتس کافکا، ماکس برود است. او قرار بود، مطابق وصیت کافکا، این سه اثر و باقی دستنوشتههای نویسنده را بسوزاند و از میان ببرد.
انتشار این سه کتاب کافکا را در جایگاه مهمترین رماننویسان قرن بیستم قرار دادند. «محاکمه» در نظر بسیاری از منتقدان از دو کتاب دیگر شاخصتر است، و در هر حال پرحاشیهتر بوده. این حاشیهها تا همین امسال، که ۸۵ سال از چاپ اول کتاب میگذرد، ادامه یافته است
نظم ناشناختهی کافکا
نوشتن محاکمه تابستان ۱۹۱۴، ده سال پیش از مرگ کافکا آغاز شد. این دوران در زندگی شخصی نویسنده و در حیات اجتماعی و سیاسی اروپا، دورانی پرتلاطم بود.
ناتمام ماندن رمانهای کافکا را نمیشود به ناتوانی نویسنده در ریختن طرحی برای پایان آنها دانست. دستکم در مورد محاکمه مشخص شده که کافکا ابتدا فصلهای اول و آخر این کتاب را نوشته و بعد به نوشتن بخشهای میانی پرداخته است.
کافکا کتاب خود را طی چند ماه، تا ژانویه ۱۹۱۵، در یک دفترچه نوشت، اما آنگونه که محققان معتقدند، نگارش فصلهای مختلف به لحاظ زمانی پشت سر هم انجام نشده است. او ظاهرا چند سال بعد بخشهای مختلف را از دفتر جدا کرد، به آنها نظمی دیگر داد و هر بخش را در یک پاکت گذاشت.
تفکیک رمان به ترتیبی که در سال ۱۹۲۵ منتشر شد کار ماکس برود بوده، که با انتشار محاکمه و دیگر اثار به جا مانده از دوستش شهرت جهانی او را سبب شد. گرچه کافکا این کتاب را کامل نمیدانست و آن را برای انتشار آماده و ویرایش نهایی نکرد، ماکس برود آن را رمانی کامل میخواند.
روایتهای مختلف از یک اثر
سالهاست که در مورد فصلبندی محاکمه میان کافکاشناسان اختلاف وجود دارد. ماکس برود در زمان حیات خود دو ویرایش جدید (۱۹۳۵ و ۱۹۴۶) از محاکمه منتشر کرد. او در نسخه دوم بخشهایی به کتاب افزوده و عبارتهایی را که کافکا در دستنوشتهها خط زده بود نیز به متن اصلی ضمیمه کرده است. انتشارات فیشر در سال ۱۹۹۰ یک چاپ انتقادی از تمام آثار کافکا را زیر نظر جی بورن به بازار عرضه کرد. در این ویرایش فصل بندی محاکمه با آنچه ماکس برود تنظیم کرده، اندکی تفاوت دارد.
در سال ۱۹۹۷ نیز رونالد رویس با همکاری پتر اشتنگله یک چاپ انتقادی تاریخی از اثار کافکا تدوین کردند. در این نسخه محاکمه نه به عنوان یک رمان کامل که به عنوان بخشهای مجزایی، همانطور که کافکا تفکیک کرده، منتشر شده است. در این چاپ مقابل هر صفحهی حروفچینی شده تصویری از نسخهی دستنویس نیز قرار دارد. ویراستاران، برخلاف ماکس برود، از تغییر و تصحیح عبارتهایی که کافکا چند بار خط زده خودداری کردهاند.
دانشگاه مستقل آمریکای لاتینی (در کلمبیا) در سال ۲۰۰۵ نسخهی جدیدی از محاکمه منتشر کرده که فصل بندی آن بر اساس یکی از تئوریهای موجود تنظیم شده است. بنابر این تئوری کافکا رمان خود را با نگاه به «جنایات و مکافات» داستایوفسکی نوشته و فصل بندی آن نیز میتواند بر الگوی فصل بندی این رمان درستتر باشد.
ویرایشهای دیگری نیز از این اثر وجود دارد. در یکی از این روایتها رمان بر مبنای محتوا به دو بخش اصلی تقسیم شده است. در بخش نخست سرنوشت قهرمان داستان را دیگران رقم میزنند و در دومین قسمت، او در تلاش است سرنوشت خود را شخصا تعیین کند.
اثری رازآمیز
کافکا یهودیزادهای بود که اعتقادات مذهبی سفت و سختی نداشت. برخی منابع از نزدیکی او به نگرشهای عرفانی یهودی در سالهای پایان عمرش سخن گفتهاند. ظاهرا این تمایلات از زمان آشنایی او با دورا دیامانت، آخرین معشوقهاش، افزایش یافته است.
دورا در نامهای به ماکس برود ادعا میکند که کافکا بارها از تمایل خود برای مهاجرت به اسرائیل حرف زده است. رد چنین تمایلی را در بعضی از نامهها و یادداشتهای او میتوان یافت؛ آنجا که از افزایش یهودیستیزی در اروپا ابراز نگرانی میکند. این نگرانیها نزدیکترین دوست او ماکس برود را واداشت که به اسرائیل مهاجرت کند.
اغلب کافکاشناسان معتقدند، او بر خلاف ماکس برود یهودی معتقدی نبوده، گرچه اعتقادات مذهبی، سرنوشت تاریخی یهودیان و پرسش در مورد «حس گناه» که در محاکمه نیز برجسته است، اغلب با آموزههای دینی یهودیان ارتباط داده میشود. فضای آثار کافکا، به ویژه در محاکمه، چنان رازآمیز و وهمآلود است که امکان تفسیرهای مختلف، گوناگون و بعضا متناقض را به خواننده میدهد.
تفسیرهای گوناگون از «محاکمه»
محاکمه حکایت یوزف ک. است که ظاهرا به خاطر جرمی که نکرده دادگاهی میشود. در گذر ماجراهایی که بیشتر به کابوس و مالیخولیا شبیهاند یوزف محکوم میشود و خودش نیز گناه نکرده را میپذیرد.
تفسیرهای موجود از این اثر بسیار فراوان و متنوعاند؛ برخی معتقدند در وجود و سرگذشت یوزف ک. آشفتگی زندگی انسان مدرن را میتوان دریافت؛ برخی موضوع احساس گناه نکردهی قهرمان داستان و مصیبتهایی که به دنبال آن بر سرش میاید را با سرنوشت تاریخی یهودیان قابل قیاس میگیرند که در موارد بسیاری از جمله در قرن بیستم به جرم گناهی مرتکب نشده مجازات شدهاند.
کسانی محاکمه را بازتاب زندگی و تجربههای شخصی نویسنده فهم میکنند و عدهای آن را اثری روانکاوانه تفسیر کردهاند. تحلیلگرانی که جنبههایی سیاسی و جامعه شناسانهی محاکمه را برجستهتر میبینند نیز کم نیستند. عدهای نیز معتقدند محاکمه اثری چند وجهی است و محدود کردن آن به یک تفسیر به نادیده گرفتن ابعاد گوناگونش منجر میشود.
کافکای آنارشیست؟
کافکا که در رشتهی حقوق تحصیل کرده بود، بخش عمده فعالیت کاری خود را در شرکت بیمهی حوادث کارگری گذراند. او در این مدت ایمنی محیط کار را با جدیت بررسی میکرد، به کارگاهها و کارخانهها سر میکشید و حتا ابداعها و پیشنهادهایی برای بهبود وضعیت کارگران ارائه کرد.
او همچنین در برنامهها و نشستهای سندیکالیستهای آنارشیست شرکت میکرد. از یادداشتهای روزانه و نامههای او پیداست که آثار آنارشیستها را مطالعه کرده. کافکا به جنبش سوسیالیستی تمایل داشت و سرمایهداری را سیستمی میدانست که همهی جنبههای روحی و مادی زندگی انسانها را به وابستگی و اسارت میکشاند.
با این همه کافکا را نمیتوان فعال سیاسی خواند. او بیش از هر چیز با دنیای درونی خودش درگیر بود و به رغم نزدیکی با جنبش کارگری بیشتر شاهدی ساکت بود که راه فهم جهان و پیچیدگیهای انسان را درون خودش میجست.
او معتقد بود جنبش کارگری به خیال خود در خیابانها قدرتش را به رخ میکشد، اما در واقعیت این سیاستمداران و پشت میز نشینها هستند که سرنخ را در دست دارند و از کارگران به عنوان نردبان رسیدن به قدرت سوء استفاده میکنند. انتقاد کافکا به قدرت دولتی و هزارتوی بوروکراسی، از جمله نکاتی است که آنارشیستها آن را نشانهی نزدیکی او به این تفکر میدانند.
دستنوشتهی ۲ میلیون دلاری «محاکمه»
در مورد سبک نگارش و شیوهی داستاننویسی نیز در مورد کافکا حرفها و نظرهای متفاوتی بیان میشود. زبان کافکا زبانی بسیار ساده، شفاف و روان است. این سادگی اما از سختگیری نویسنده حاصل شده. کافکا را میتوان نویسندهای وسواسی خواند. کاری که او با دستنوشتهی محاکمه کرد و درخواست از میان بردن نوشتههای منتشر نشدهاش میتواند گویای همین وسواسها باشد.
تحلیلگران البته دلایل متفاوت دیگری برای این رفتار برشمردهاند و آن را مترادف جهانی اسرارآمیز میدانند که در ذهن کافکا میگذشته و در آثارش تبلور یافته است. به هر تقدیر خواستهی او به اجرا درنیامد تا دنیای ادبیات صاحب یکی از تاویلپذیرترین نویسندگان مدرن باشد.
ماکس برود در سال ۱۹۳۹ به اسرائیل مهاجرت کرد و تمام دستنوشتههای باقیمانده از کافکا را نیز با خود برد. پس از مرگ برود، ۱۹۶۸، دستنویس نامهها و آثار کافکا در اختیار منشی او استر هوفه قرار گرفت. او سال ۲۰۰۷ در ۱۰۱ سالگی درگذشت و اسناد باقیمانده از ماکس برود، از جمله دستنوشتههای کافکا را برای دو دخترش، افا هوفه و روتی، به ارث گذاشت.
نسخهی دستنویس محاکمه نوامبر ۱۹۸۸ در لندن به حراج گذاشته شد. آرشیو ادبیات آلمان در مارباخ با پرداخت حدود دو میلیون دلار این دستنوشته را خرید تا در «موزه ادبیات مدرن آلمان» نگهداری و به نمایش گذاشته شود. تا آن زمان دستنویس هیچ اثری با چنین قیمتی به فروش نرسیده بود. این حراج سرآغاز کشمکشی شد که هنوز به پایان نرسیده.
درخواست بازگرداندن «محاکمه» به اسرائیل
کتابخانهی ملی اسرائیل چند سالی است که خواهان بازگرداندن دستنویس محاکمه از آلمان به این کشور شده است. آلمانیها معتقدند که خرید این اثر در حراج لندن کاملا قانونی انجام شده و دلیلی برای بازپس فرستادن آن وجود ندارد.
در ماه دسامبر سال ۲۰۰۹ مسئولان کتابخانه که از همکاری وارثان منشی برود و آرشیو ادبی آلمان مایوس شده بودند رسما به دادگاهی در تلآویو شکایت بردند. این دادگاه پشت درهای بسته برگزار شده و تمام جزییات آن به خارج درز نکرده است. کتابخانهی ملی اسرائیل میگوید ماکس برود وصیت کرده اسنادی را که در اختیار داشته، پس از مرگش، به یک موسسه عمومی منتقل شود.
مجله آلمانی اشپیگل سال گذشته با انتشار مقالهای پرده از جزییات تازهای از این ماجرا برداشت. به نوشتهی اشپیگل صاحبان روزنامه هاآرتص با انگیزههای شخصی به جنجال بر سر این پرونده دامن زدهاند. صاحب کنونی این روزنامهی اسرائیلی نوهی تاجری یهودی است که در دههی بیست در آلمان مالک یک فروشگاه زنجیرهای بوده است. او ادعا میکند حقوق دستنوشتههای کافکا را از خانوادهی او خریده است.
اشپیگل همچنین گفتوگویی با افا هوفه ترتیب داد تا جریان ماوقع را از زبان او نیز نقل کند. مطابق اظهارات افا هوفه و اسنادی که منتشر شده ماکس برود در وصیتنامهی خود برای نگهداری آثارش و اسنادی که در اختیار داشت «دانشگاه عبری» یا «کتابخانه ملی» اسرائیل، را پیشنهاد میکند اما تاکید دارد که این محل میتواند یک آرشیو عمومی دیگر در اسرائیل یا خارج از این کشور نیز باشد. ظاهرا تصمیمگیری در مورد این مکان بر عهدهی منشی او استر هوفه گذاشته شده است.
آثار ناشناختهی کافکا؟
اسناد به جا مانده از ماکس برود در شش صندوق امانت در بانکهای سوئیسی و اسرائیلی نگهداری میشوند. این موضوع که چه نوشتههایی از کافکا در این صندوقهاست هنوز دقیقا مشخص نیست. کلاوس واگنباخ کافکاشناس مشهور آلمانی که آثار متعددی در مورد زندگی و کار کافکا منتشر کرده در زمان حیات ماکس برود اجازه یافت، آرشیو او را نگاه کند. او میگوید چند یادداشت منتشر نشدهی کافکا را میان آنها دیده است اما بعید میداند که اثری داستانی و نوشتهی فوقالعاده باارزشی در میان این اسناد وجود داشته باشد.
روزنامهی اسرائیلی هاآرتص از سال ۲۰۰۸ چند مقاله را به این اسناد اختصاص داد و مدعی شده در میان آنها نوشتههایی وجود دارد که انتشارشان «انقلابی در ادبیات جهان به راه خواهد انداخت.» کافکاشناسان این ادعا را اغراقآمیز میدانند. عدهای نیز این روزنامه را به جنجال آفرینی متهم میکنند.
از اواخر سال گذشته دادگاهی که کار بررسی پروندهی میراث ماکس برود را برعهده دارد، اواخر ژانویه ۲۰۱۰ موضوع بازبینی صندوقهای امانت و ارزیابی اصالت نامهای که ماکس برود در آن اموال خود را به استر هوفه بخشیده را به تشخیص کارشناسان موکول کرد.
«محاکمه» در آلمان میماند
به نوشتهی اشپیگل مقامات اسرائیلی در سال ۱۹۷۴ نیز کوشیدند از طریق دادگاه، میراث ماکس برود را از دست استر هوفه خارج کنند. این تلاش موفقیتی به دنبال نداشت و دادگاه به نفع هوفه رای داد.
همزمان با برگزاری دادگاه اخیر در تلآویو، جمعی از استادان دانشگاه و آکادمیسینهای اسرائیلی با انتشار نامهی سرگشادهای خواهان بازگرداندن دستنوشتهی محاکمه از آلمان و ماندن سایر اسناد در این کشور شدند. رئیس کتابخانه ملی اسرائیل گردن نهادن آلمانیها به این درخواست را تصحیح کردن «بیعدالتی ادامهدار تاریخی» خوانده است.
اسرائیلیها حق خود برای در اختیار داشتن میراث ماکس برود، به ویژه نوشتههای به جا مانده از کافکا را با ساکن اسرائیل بودن برود و یهودی بودن کافکا توجیه میکنند. آلمانیها میگویند کافکا نویسندهای چکتبار آلمانی زبان است و ادعای تعلق او به اسرائیل منطقی نیست. به ویژه آنکه این کشور ربع قرن پس از درگذشت کافکا تازه تاسیس شده است.
آرشیو مارباخ یکی از مدرنترین آرشیوهای جهان است که دستنوشته بیش از ۱۲۰۰ شاعر و نویسنده جهان را نگهداری میکند. این آرشیو با امکانات تکنیکی بسیار پیشرفته آثاری را که گردآورده در اختیار محققان سراسر جهان قرار میدهد. آلمانیها که دومین مجموعهی بزرگ از دستنوشتههای کافکا را تا کنون در این آرشیو جمع کردهاند، این نکته و امکان این موسسه را دلیلی منطقی برای انتقال میراث برود به این کشور معرفی میکنند.
سومین ترجمهی محاکمه به فارسی
تکلیف دستنوشتههای به جا مانده از کافکا هنوز روشن نشده است. در فاصلهی سالهای گذشته دستنوشتههایی از او، از جمله نسخهی اصلی چند داستان و تعدادی نامه به فروش گذاشته شده که منبع اغلب آنها استر هوفه گمان زده میشود. برخی از این اسناد در اختیار آرشیو مارباخ قرار گرفته و مدیر این موسسه میگوید وارث ماکس برود قصد داشت باقی آنها را نیز در اختیارشان قرار دهد. او میگوید دستکم در مورد خرید دستنویس محاکمه هیچ ابهام قانونی وجود ندارد، زیرا این اثر در یک حراجی عمومی و علنی عرضه شده است.
در حالی که در اروپا بحث بر سر دستنوشتهی محاکمه بار دیگر این کتاب را در مرکز توجه صاحبنظران و دوستداران ادبیات قرار میداد، اثر کافکا در ایران به گونهی دیگری دوباره مطرح شد. سال ۸۷ با انتشار برگردان علی اصغر حداد از محاکمه، این رمان برای سومین بار ترجمه و در اختیار فارسی زبانان قرار گرفت. این کتاب پیشتر نیز توسط جلالالدین اعلم، و حسین قلی جواهرچی به فارسی برگردانده شده بود.
" قیاس نادرست کافکا و هدایت"
در ایران بسیاری صادق هدایت را با کافکا مقایسه میکنند و میان زندگی و اثار آنها شباهتهایی قائل هستند. علاقهی هدایت به نویسندهی پراگی و تلاشی که در ترجمه و معرفی آثار او کرد ظاهرا این تلقی را تقویت میکنند.
هدایت یکی از نخستین ایرانیانی بود که آثاری از کافکا، از جمله بخشی از فصل نهم محاکمه را با عنوان قانون ترجمه و منتشر کرد. هدایت همچنین در نوشتهای با عنوان «پیام کافکا» تلاش کرد، فارسیزبانان را با این نویسنده بهتر آشنا کند.
بسیاری از منتقدان قیاس هدایت و کافکا را نادرست میدانند. محمود فلکی داستاننویس و منتقد ساکن آلمان در مقالهای زیر عنوان «هدایت و کافکا» این برداشت را نقد میکند و معتقد است تفاوتهای این دو نویسنده از وجوه اشتراکشان بسیار بیشتر و عمیقتر است. او مینویسد «هدایت در شرایطی میزید که تازه باور به یقینِ مطلق "شکاف" برمیدارد، آن هم در سطح معینی از جامعه؛ اما کافکا در شرایطی میزید که آن یقین، سدههاست که "فرو" ریخته است. کافکا انسان مدرنی است که تجربهی سکولارِ انسان ِ مدرن را پشت سر نهاده و اکنون در جستجوی هویت خویش (به عنوان یک یهودی ِ بیخدا و بیمیهن) و فردیتِ ازدست رفته ("خودِ رها" freies selbst) در مطلقگرایی خردباوری است.»
چنین رویکردی که طرح آن سابقهی زیادی در زبان فارسی ندارد و بحثهای گوناگونی که در سطح جهان در مورد کافکا میشود نشان میدهد، ۸۵ سال پس از اولین انتشار آثار مهم کافکا، او و نوشتههایش همچنان برانگیزندهی گفتگوهای تازه و جذاب و جزیی از ادبیات امروز جهان هستند.
بهزاد کشمیریپور
تحریریه: شهرام احدی