۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه
به باور متخصصان حدود یک درصد از جمعیت هر کشوری به لکنت زبان مبتلاست؛ عارضهای که در سنین بین ۳ تا ۶ سالگی بروز میکند و قابل درمان نیست. حدود ۶۰ تا ۸۰ درصد کودکان پس از چند سال بر این عارضه غلبه میکنند؛ به برخی دیگر اما باید راههای "همزیستی" با لکنت زبان را آموخت.
تکرار صداها، هجاها یا واژهها از نشانههای کلاسیک لکنت زبان هستند. کشیدن واژهها هم نشانه دیگر این عارضه است. گاهی هم زبان فرد مبتلا بهطور کامل بند میآید. فرد مبتلا در چنین حالتی هر چه به خود فشار میآورد، هیچ واژه یا صدایی از دهان او خارج نمیشود؛ با وجود اینکه دقیقا میداند چه میخواهد بگوید، گویی واژهها علاقهای به اداشدن ندارند.
بسیاری از مبتلایان به لکنت زبان با مشکلات روانی دست به گریبان هستند؛ خود را از جمع کنار میکشند یا از برخی از واژهها یا قرار گرفتن در برخی از موقعیتها میپرهیزند. این افراد گاهی جرأت انجام کارهایی همچون خرید بلیت، تلفنزدن یا آدرس پرسیدن که برای دیگران روزمره هستند، را هم انجام ندارند.
پژوهشها و مطالعات
اینکه عامل پیدایش لکنت زبان چیست یا کدام اختلالها و سازوکارها به تشدید این عارضه میانجامند همچنان در دست بررسی هستند. از حدود ۱۵ سال پیش تصویربرداری پزشکی هم به کمک پژوهشگران آمده است. امآرآی از جمله فرایندهای پراستفاده در بررسی عوامل دخیل در بروز لکنت زبان است. در این روش از ساختار مغز تصویربرداری میشود.
به گفته پژوهشگران آلمانی، در بررسی تصاویر امآرآی مبتلایانِ بالغ به نظر میرسد که بخش پیشانی نیمکره چپ مغز دارای اختلالات ظریفی است. پژوهشگران همچنین میدانند که بخشهای مربوط به سخن گفتن در مغز یا اعصابی که در این بخشها وجود دارند در افراد دارای لکنت زبان اندکی متفاوت هستند.
سلولها در تصاویر مغزی افراد مورد آزمایش دیده میشوند اما ظاهرا ارتباط بین آنها مختل است یا این ارتباط در مبتلایان به لکنت زبان سادهتر از افراد سالم مختل میشود. این اختلالات میتوانند مثلا هدایت دقیق عضلاتی را دستخوش تغییر کند که مسئول روان سخنگفتن هستند.
نقش عوامل موروثی
لکنت زبان میتواند ریشههای عصبی یا روانی داشته باشد. به همین دلیل است که مبتلایان در شرایط پرفشار بدتر صحبت میکنند. عوامل ژنتیکی هم بیتأثیر نیستند. بر اساس پژوهشها، این عوامل میتوانند در سهچهارم مبتلایان نقشآفرین بوده باشند.
شخصیتهای مشهوری همچون جرج برنارد شاو (نویسنده انگلیسی)، آیزاک نیوتن (فیزیکدان انگلیسی)، بروس ویلیس (هنرپیشه آمریکایی) یا ارسطو (فیسلوف یونان باستان) هم با درجههای مختلف این عارضه دست و پنجه نرم کرده یا میکنند.
در سالهای اخیر روشهای بدیل به یاری مبتلایان به لکنت زبان آمدهاند که بیشتر در خدمت تقویت اعتماد به نفس افراد هستند. گفتاردرمانی یا عضویت در گروههای همیار از جمله این راهحلها هستند.
اعضای گروههای همیار زیر نظر روانشناسان و گفتاردرمانگران با راهحلهای نظری و عملی میآموزند که روانتر صحبت کنند. یکی از راهحلها برگردان جملهها به صورتی است که ادای آن برای فرد مبتلا سادهتر باشد. مبتلایان بدین طریق در واقع از "واژههای ترسآور" پرهیز میکنند و کلماتی را بر زبان میرانند که ادای آنها بار روانی خاصی برای فرد مبتلا ندارد.
یکی دیگر از روشهای درمانی این است که فرد مبتلا تغییر خفیفی در لحن و آهنگ کلام خود ایجاد میکند. تغییر در زیر و بم تا حدودی "دستاندازهای کلامی" را میپوشاند.
روش دیگر "بهینهسازی لکنتزبان" است؛ به این ترتیب که فرد مبتلا سعی میکند هر جا که به مانع کلامی برمیخورد، از روی آن به آرامی و به صورت کنترلشده بپرد. یکی از مبتکران این روش جمله معروفی دارد: «ما در مورد داشتن یا نداشتن لکنت زبان بیاختیاریم اما میتوانیم انتخاب کنیم که با لکنت خود چه رفتاری کنیم».
آوازخواندن بهجای سخنگفتن؟
در هنگام لکنت یک نیمکره مغز تلاش میکند کمبودهای نیمکره دیگر را جبران کند. پژوهشگران میدانند که آوازخواندن بیشتر در نیمکره راست مغز مدیریت میشود و سخنگفتن بیشتر در نیمکره چپ مغز. تقریبا تمام مبتلایان به لکنت زبان مشکلی در آوازخواندن ندارند.
جالب اینکه برداشتن لحن خواندن از کلامِ یک ترانه، اختلالی در ادای درست واژهها ایجاد نمیکند. شاید بدین ترتیب بتوان واژهها و جملههایی که بار روانی خاصی دارند و مانع سخنگفتن روان میشوند را در قالب ترانهی بدون لحن و آهنگ تکرار کرد و از بار روانی آنها کاست.