لایههای ناشناختهی موسیقی بتهوون در ایران <br> گپی با نادر مشایخی
۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه
دویچه وله: شما نبوغ بتهوون را بیش از همه در چه میبینید؟
نادر مشایخی: یکی از مهمترین دستاوردهای بتهوون این بود که به ما نشان داد که میتوانیم با یک موتیو یک سمفونی درست کنیم. یعنی انتخاب از دل مصالح و مطالب موجود. بر اثر انتخاب، یک کاهش بوجود آمد که گامی بسیار مهم بود. اصلاً دگرگونی موسیقی از زمان بتهوون با این دید پدید میآید. انقلاب فرانسه نقش مهمی در شکل گرفتن این جریان داشت و همچنین سبب شد که بتهوون دست به خلق فیگورهای جدید بزند. این را از جمله میتوان در سمفونی شماره ۶ که پاستورال نام دارد، دید.
در ایران بیشتر از همه سمفونیهای بتهوون شناخته شده هستند ...
البته کنسرتهای پیانوی او هم طرفداران زیادی دارد، از جمله کنسرت سه و پنج. ولی من در رابطه با ایران میخواهم به این نکته اشاره کنم که در کشورمان، از آن جنبهی حماسی آثار بتهوون مدام برداشت میشود، یعنی اکثرا هم این اعتقاد را دارند که بتهوون یک آهنگساز حماسی بوده است. شکی نیست که حماسی، هم، بوده. ولی خب لایههای دیگر هم دارد، از جمله لایهی طنز. هر آهنگسازی میداند که طنز در موسیقی خیلی کار مشکلی است، به ویژه وقتی تصویر در کار نباشد. یعنی شما حتا موسیقی کارتون تام و جری هم اگر که آن تصویر نبود، شاید میتوانستید حدس بزنید که خب این مال یک کارتون است، ولی اگر مال کارتون نبود، آن طنزش را از دست میداد. ولی بتهوون جزو آهنگسازانی است که طنز را به بهترین نحو در موسیقیاش به کار برده است. اگر دقت کنید و در پی آن باشید، واقعاً این طنز را حس میکنید! و از این لایهها در ایران اصلا صحبتی نیست. اصلاً دقتی روی آنها نمیشود.
شما به کسانی که دوست دارند با این لایه طنز آشنا شوند، توصیه شنیدن چه قطعاتی از بتهوون را میکنید؟
به نظر من، کوارتتهای زهیاش عالیاند. اگر شما از کوارتت ۱ شروع کنید تا برسید به ۱۵، تمام این مسیر را میتوانید در آن بخوانید و حس کنید. میتوانید حس کنید که تا کدام کوارتت قبل از انقلاب فرانسه است و از کدام کوارتت بعد از انقلاب. تمام لایهها را در این پانزده کوارتت میتوانید بشنوید. بخصوص به سهتای آخر که میرسید، به همین ۱۳ و ۱۴ و ۱۵، با نوع تازهای از آهنگسازی روبهرو میشوید. دیگرنوعی نیست که از قبل میشناختید، این سه تا یک نوع جدید است. به اعتقاد من، بتهوون در این آثار حتی از سبک رومانتیسم هم فراتر رفته است.
یکی از آثاری که آن را جزو میراث فرهنگی بشریت میدانند، سمفونی شمارهی ۹ است. اولینبار بود که یک آهنگساز قطعهی کورال به سمفونی وارد کرد؟
بله، درست است، برای اولین بار بود که چنین اتفاقی افتاد. این کنسرت برای اولین بار در هوای آزاد در "میدان قهرمانان" وین اجرا شد. یکی از مهمترین بخشهای این سمفونی همان سرودهی فریدریش شیلر (سرود شادی)، شاعر آلمانی است که برایاولینبار در یک سمفونی بهصدا درآمد. از آن گذشته فرم قسمت چهارم سمفونی بتهوون، کاملا تازگی داشت، چون در آن از هر سه قسمت قبل به شکلی واضع استفاده شده. این در واقع یک کولاژ است و در آن زمان کاری کاملا جدید بود.
بتهوون این اثر ماندنی را زمانی ساخته که شنوایی خود را کاملا از دست داده بود، برای شما عجیب نیست که آهنگسازی که گوشش اصلا نمیشنود، چنین اثر خلق کند؟
چرا! این که بدون شک از عجایب است. ولی در مورد آهنگسازی میخواهم به مسئلهای اشاره کنم. یکی از نکات مهمی که پروفسور خودم به من میگفت که خیلی به من کمک کرد، آنموقعها پشت پیانو مینشستم و قطعه مینوشتم و خیلی کارم کند پیش میرفت. پرفسورم متوجه این مسئله شده بود و گفت، تو پشت پیانو قطعه مینویسی؟ گفتم، بله. گفت، نه این کار درست نیست؛ تو تا وقتی نروی پشت میز تحریر قطعه بنویسی، آهنگساز نمیشوی. به خاطر این که آهنگساز یک گوش درونی دارد. گوش بتهوون در سالهای پایانی زندگیاش یک گوش کاملا درونی است. اما با وجود این چیز عجیبی است که آهنگسازی بتواند در آن شرایط شاهکاری مثل سمفونی نهم خلق کند.
مصاحبهگر: شهرام احدی
تحریریه: بابک بهمنش