فستیوال تئاتر ایرانی در کلن به مهاجرت پرداخت و سنتشکنی کرد
۱۳۹۴ آذر ۹, دوشنبهبیست ودومین فستیوال تئاتر ایرانی در شهر کلن آلمان که از عصر چهارشنبه ۲۵ نوامبر سال ۲۰۱۵ میلادی در تئاتر آرکاداش (صحنه فرهنگها) آغاز شده بود یکشنبه شب (۲۹ نوامبر) به کار خود پایان داد. برنامهها بسیار متنوع بودند و در چارچوب فستیوال در مجموع ۱۶ برنامه به اجرا درآمدند.
مجید فلاح زاده و بهرخ حسین بابایی، مدیران این فستیوال، پس از آخرین برنامه در تئاتر آرکاداش (صحنه فرهنگها) اعلام کردند که از هم اکنون تاریخ فستیوال سال آینده (۲۰۱۶) مشخص شده و این فستیوال از پانزدهم تا بیستویکم نوامبر سال ۲۰۱۶ برگزار خواهد شد.
برنامههای بیست و دومین فستیوال تئاتر ایرانی در شهر کلن از تنوع برخوردار بودند. از جمله این برنامهها نمایشهایی بودند چون "عارف نامه"، منظومهای از ایرج میرزا با بازیگری و کارگردانی شاهرخ مشکین قلم؛ "قلادهای برای یک سگ مرده"، اثر محمد چرمشیر و به کارگردانی سارا صیادی و سینا فیض، "کثافت" اثر برجسته روبرت اشنایدر به کارگردانی سعید مولا؛ "روز دروغ" نوشته و به کارگردانی یعقوب کشاورز؛ "شب شعر و رقص" به کارگردانی رضا جعفری؛ "این جرم مشترک" به کارگردانی محمدعلی بهبودی؛ "در حضور باد"، اثر بهرام بیضایی و به کارگردانی نیلوفر بیضایی، "دوزخ"، اثر ژان پل سارتر، به کارگردانی سودابه فرخنیا، فرخنده، با کانسپت سیما سید؛ "با کاروان سوخته" نوشته و به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی و "پشت صحنه یک نمایش روحوضی" نوشته و به کارگردانی منوچهر نامور آزاد.
عارفنامه
دیدگاهها در باره اجرای نمایش "عارفنامه" اثر ایرج میرزا، شاعر متجدد و بیپروا و کارگردانی و بازیگری شاهرخ مشکینقلم، بازیگر تئاتر و طراح رقص، در کنار تار و آواز فرید شفیعی نوری، در نقش عارف قزوینی، بسیار متناقض بود. بعضی از بینندگان آن را شاهکاری مسلم دانستند و بعضی دیگر اجرایی خواندند که یک رقصنده نام آور ِ ناوارد در عرصه تئاتر میتواند ارائه دهد. دلایل هر یک از آنان نیز قابل قبول به نظر میرسید.
شعر ایرج میرزا، شاعر بنام عصر مشروطیت و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی، مضمونی سیاسی، انتقادی، اجتماعی دارد. شعرش ساده و روان و دربرگیرنده واژگانی عامیانه است.
موافقان جسارت بیش از حد مشکین قلم را در اجرای این اثر ستایش میکردند و ستیز او با "زهد ریایی" را پرارزش میدانستند.
مشکینقلم خود در این باره در مصاحبهای گفته است: «پس از به روی صحنه بردن منظومه "زهره و منوچهر"،بزرگان تئاتر همچون فرخ غفاری، ایرج پزشکزاد و احمد کریمی حکاک به من گفتند با توجه به علاقه تو به ایرج میرزا و گستاخی و جسارتی که داری وظیفه تو است که عارف نامه را بهگوش مردم برسانی.»
موافقان اجرای "عارفنامه" همچنین از جنبه انتقادی این اثر در رابطه با وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعهی ایران در دوران مشروطیت سخن گفتند که "شباهت بسیاری به جامعه کنونی ایران دارد". موافقان بر این نظر بودند که ایرج میرزا چه خوب حجاب زنان را به سخره گرفته و مشکین قلم چه شهامتی در پردازش هنری آن دارد. او "با استادی به سنت ها و دگمهای اجتماعی تاخته" و "اثری بسیار پرارزش برجای گذاشته" است.
مخالفان اما بیشتر دست بر اجرای اثر گذاشته، آن را نمایش نمیخواندند. بعضی مخالفان این اثر را نه نمایش که "واریته" نامیدند که علاقمندی پرشور تماشاگران را نیز با خود همراه کرده است. آنها بر این نکته تاکید میکردند که ارتباط نمایشی ارگانیکی میان ایرج میرزا و عارف قزوینی در نمایش وجود ندارد و بازیگر نقش عارف انتخاب شده تا ایرج پس از منظومهخوانیاش "نفسی تازه" کند.
بعضی مخالفان این اثر را تنها منظومه خوانی معرفی و از حالتهای تقلیدی مشکین قلم در خواندن منظومه انتقاد میکردند. آنها از جمله میگفتند که ایرج میرزای "عارف نامه" نه با تمام عناصر صحنه، که "تنها با قلم و پیپ خود ور میرود و دیگر عناصر صحنه را به دست فراموشی میسپارد".
اما بودند مخالفانی نیز که انتقادشان شدیدتر بود و این اثر را نه نقد اجتماعی، نه تابوشکنی، که تبلیغ "پورنوگرافی"، "پدوفیلی" و "زن آزاری" میدانستند. این گروه منتقدان، عارف نامهی ایرج میرزا را اثری ادبی نمیدانستند و دیدگاههای او را انتقادی اشرافی به اوضاع ایران میخواندند.
اما تماشاگران "عارف نامه" همگی بر قدرت رقصندگی و بدن بسیار مساعد شاهرخ مشکینقلم اذعان داشتند و بازیگری او در صحنه همخوابگی با زن محجبه و همچنین در صحنه مستی بسیار جذاب توصیف کردند.
کثافت
"کثافت" یکی از آثار برجسته نمایشی شاعر، نویسنده و نمایشنامهنویس بزرگ اتریشی̨ روبرت اشنایدر است که به موضوع مهاجرت میپردازد. این اثر تاکنون بارها در صحنههای مختلف جهان به نمایش درآمده است. این بار سعید مولا با گروه صحنه کوچک فرایبورگ، کارگردانی موفقیتآمیز این نمایش را به زبان آلمانی به عهده داشت.
نمایش "کثافت" روایت زندگی یک مهاجر عرب در آلمان است؛ مهاجری که سالها در رویای زندگی در آلمان و یادگیری زبان، ادبیات و فلسفه این کشور بوده و اکنون به رغم زندگی در این کشور رویاهایش برباد رفته است.
"سعد" که به طور غیرقانونی گل سرخ میفروشد، دیگر نمیتواند از خود در مقابل دشمنیها، کنایههای تبعیضآمیز و پیشداوریهایی که هر روز علیه خارجیان میبیند، دفاع کند. سعد نقل قول از تحقیقی میکند در باره خارجیها: «خارجیها سیر و پیاز میخورند و دندانهایشان را نمیشویند. به همین دلیل است که دهانشان بدبوست و ادرارشان اسیدی.»
سعد به تدریج از شخصیت اصلیاش فاصله میگیرد و به کلیشههای رفتاری مهاجران سرخورده در این کشور نزدیک میشود.
صحنهآرایی نمایش سعید مولا ساده و بیآلایش است: گلبرگهای گل سرخ پراکنده بر سطح صحنه و مجموعهی سهتایی شمعهایی در راست، چپ و عمق صحنه. یک صندلی، یک کیف، یک سطل آب با گل سرخهایی در آن.
بازی پرقدرت سعید مولا در نقش گل سرخ فروشِ غیرقانونی به دل مینشیند و خنده، خشم، نگرانی و غصهاش همدردی تماشاگران را برمیانگیزد. حرکات او بر صحنه بسیار حساب شده است و ارتباط با تماشاگر بسیار. یکی از تماشاگران پس از پایان نمایش آن را "اجرایی جمعوجور، جذاب و صمیمی" خواند.
در حضور باد
"در حضور باد" اثر بهرام بیضایی و به کارگردانی نیلوفر بیضایی، روز شنبه (۲۸ نوامبر) به روی صحنه آمد. بهرام بیضایی این نمایش را با ساختاری قوی در دهه ۱۳۴۰ در ژانر تئاتر آبزورد نوشته است. جهان آشفته است و سه نفر به بحث نشستهاند تا مقصر اصلی آشفتگیهای جهان را بیابند.
یکی از این سه میانجی شده و هر یک با برتربینی سعی میکند خود را انساندوستتر از دیگران نشان دهد. فاصله حرف و عمل بسیار است و دروغ و ریا بر سراسر نمایش حاکم.
بیضایی در "در حضور باد" ساختار دادگاه و انسانهای ماشینی رباتشده را به سخره میگیرد: "بیایید پند بگیریم ... بیایید نطق کنیم ... بیایید در باره فواید آشتی صحبت کنیم ... بیایید بشریت را ادامه دهیم."
نیلوفر بیضایی با قدرت از سه بازیگر توانایش (بهرخ بابایی، منوچهر رادین و فرهنگ کسرایی) بهره برده است. آنها توانستهاند با قدرت از پس نقش برآیند و این فضای آبزورد را به زیبایی خلق کنند. صحنه آرایی ساده اتاق نیز با چند میله بر جذابیت نمایش میافزاید.