"فرد، جامعه و سلامت روان"؛ گزارشی از یک همایش
۱۳۹۶ آبان ۳, چهارشنبهششمین همایش "روانپژوهان ایرانی خارج از کشور" به همت و کوشش بنیاد زنان ایرانی در هلند (آزاده) در روزهای ۲۱ و ۲۲ اکتبر در شهر روتردام هلند برگزار شد. موضوع نشست امسال این گروه "فرد، جامعه و سلامت روان" بود.
در این همایش دو روزه که هر ساله در یکی از شهرهای اروپا برگزار میشود روانپژوهانی از آلمان، فرانسه، بلژیک، سوئیس نتایج پژوهشهای خود را با افراد شرکتکننده در همایش در میان گذاشتند.
نگاهی راهبردی به بهداشت روان و بیتفاوتی اجتماعی در ایران
دکتر حسن مکارمی، روانکاو، مشاور و پژوهشگر دانشگاه سوربن فرانسه، با رویکردی راهبردی به بهداشت روان، سخنرانی خود را با اشاره به همایش «غفلت همگانی» که در اسفند ماه ۱۳۹۲ در انستیتو روانپزشکی تهران برگزار شد، آغاز کرد که در آن آمارها حاکی از بروز فاجعهای در سطح گسترده در وضعیت بهداشت و سلامت روان جامعه ایران هستند.
او خاطرنشان کرد: «نکته اصلی این است که موضوع سلامت روان در بیشتر کشورها در الویت دوم و سوم و در منطقه خاورمیانه در الویت سوم و چهارم قرار دارد و این در حالی است که در ایران این الویت در رده هفتم در برنامهریزی و بودجه دولت قرار گرفته است.»
این روانکاو در ادامه سخنرانی خود گفت: «میانگین میزان افسردگی مزمن در جهان ۴ درصد است و در برخی کشورها این میزان پایینتر و در برخی بسیار بالاتر است. این میزان در ایران به ۱۲/۷ درصد میرسد.»
به تعبیر دکتر مکارمی ریشه این افسردگی در ایران سه واقعه بزرگ تاریخی است: «یک زخم روانی که در ۱۳۵۰ سال پیش با حمله اعراب به ایران ایجاد شد و بر اثر آن فرهنگ، باورها، سنتها و روش زندگی ایرانیان تغییر کرد. زخم روانی دوم که در پی رواج مذهب شیعه و جانشیی "سوگواری" به جای "بزرگداشت" ایجاد شده است و زخم روانی سوم ناشی از تمامی مسائل اقتصادی، اجتماعی، انسانی و فرهنگی است که در ایران امروز وجود دارد.»
او اعتیاد، کم کاری و بیتوجهی به نظام اجتماعی و ضعف در فعالیتهای اجتماعی را از پیامدهای افسردگی ناشی از این زخم روانی تعبیر کرد.
مراقبه و آگاهانه زیستن
دکتر فریده جعفری، پزشک متخصص داخلی، شناخت و رفتار درمانگر از فرانسه، با رویکردی متفاوت با دکتر مکارمی به موضوع سلامت روان پرداخت. او از تأثیرات مراقبه در درمان سرطان، بیماریهای مزمن و دردهای جسمانی و نیز استفادهای که از این روش برای کاهش فشار،کنترل احساسات و برقراری آرامش در جوامع پراسترس امروزی میشود سخن گفت.
خانم جعفری گفت: «هنگام مراقبه تمرکز بر تنفس است که در حقیقت تمرینی است برای آگاهانه زیستن در اینجا و اکنون. تنفس با تمرکز بر یکایک اعضای بدن باعث میشود رفتهرفته آرامش جای استرس را بگیرد.»
مغز و سلامت روان
مژگان کاهن، روانشناس بالینی ساکن بروکسل، از زاویهای دیگر به "سلامت روان" پرداخت. او ساختار فیزیولوژیک مغز و تاثیر محیط تربیتی بر شکلگیری روان انسان را مورد توجه قرار داد. خانم کاهن با تشریح ساختار مغز و کارکرد دو سیستم لیمبیک Limbic system (مغز احساسی) و کرتکس پیشانی Frontal cortex (مرکز استدلال و منطق) و ارتباط این دو با هم میزان توانایی کودک و افراد بزرگسال در کنترل احساسات را بررسی کرد.
او همچنین با طرح مسائلی در حوزه نوروساینس Neuroscience به تشریح و توضیح کارکرد مدارهایی پرداخت که این دو بخش را در مغز به هم مرتبط میکنند و بهتدریج و در روند رشد شکل میگیرند. مژگان کاهن گفت: «بر اساس دادههای نوروساینس علت این که کودک بر احساسات خود کنترلی ندارد این است که این مدارها در مغز او رابطه درستی برقرار نکردهاند. همچنین در افرادی که در کودکی مورد خشونت قرار میگیرند رابطه طبیعی بین بخشهای مختلف مغز برقرار نمیشود. در نتیجه این افراد در بزرگسالی قادر به کنترل احساسات خود نیستند و رفتار ضداجتماعی از خود نشان میدهند.»
توانمندیهای شخصیتی، چشم اندازی نوین در روانشناسی
دکتر فروغ جعفری که از ایران مهمان این همایش بود به رویکردی نوین در عرصه شناخت روان مبتنی بر روانشناسی مثبت، با عنوان «توانمندیهای شخصیتی» پرداخت و شناسایی این توانمندیها را به عنوان ابزاری برای دستیابی به حس موفقیت، رضایت و شادی مورد توجه قرار داد.
او با طرح اینکه در روانشناسی مثبت آنچه اهمیت دارد شناخت توانمندیها و کاربرد آنها در کار، روابط عاشقانه، روابط اجتماعی است، به این نکته اشاره کرد که در این رویکرد ارزیابی میزان توانمندیها معیاری برای تشخیص اختلالهای روانی است.
خانم جعفری توضیح داد که این توانمندیها تا حدودی ژنتیک هستند اما محیط در رشد آنها تاثیرگذار است. او به یکی از راههای شناخت این توانمندیها با عنوان " تجربه شیفتگی" Flow experience اشاره کرد و گفت: «این تجربه زمانی دریافت میشود که فرد کاری را بدون حس گذر زمان انجام میدهد، کاری که تمام توجه فرد را به خود معطوف و به اصطلاح او را در خود غرق میکند.»
سیمپتوم روانی، باورهای رایج جمعی در برابر رویکرد عملی- تحلیلی
دکتر مصطفی کاظمیان، پزشک و دستیار ارشد روانپزشکی و رواندرمانی در آلمان و سوئیس با طرح موضوع نشانگان (سیمپتوم) اختلالات روانی به نقد باورهای عمومی در خصوص اختلالات روانی، معرفی کلی رویکردهای علمی و تقسیمات سیستماتیک و چگونگی مواجهه با اختلالات روانی و شیوههای مختلف درمانی پرداخت.
او به انگارههای فرهنگی و باورهای رایج در ایران اشاره کرد که طرح تشخیص بالینی اختلال روانی را با فرد و خانوادهاش با دشواری مواجه میکند. آقای کاظمیان با ارائه تاریخچه مختصری در علم روانشناسی و روانپزشکی به توسعه و تحول این علم در گذر زمان و به وجود آمدن شاخههای گوناگون اشاره کرد. به تعبیر او "روان انسان ساختار تو در تو و پیچیدهای است که هم میتواند منشاء خلاقیت، اسطوره، علم و هنر.... و هم شر و تباهی باشد".
رضایت از زندگی
مهمان دیگر این همایش ناهید کشاورز، رواندرمانگر مشاور امور مهاجرین از کشور آلمان بود که به موضوع «رضایت از زندگی» و تعریف خوشبختی و شادی و تفاوتهای معنایی این واژهها پرداخت. او گفت که بر مبنای این تعاریف احساس شادی و خوشبختی گذرا و ناپایدار هستند و در پی واکنشهایی در مغز و ترشح هورمون دوپامین ایجاد میشوند. در حالی که حس رضایت از زندگی پایدار و ماندگار است.
به گفته خانم کشاورز «تعریفی که سازمان بهداشت جهانی از رضایت از زندگی ارائه میدهد مبتنی بر درک و آگاهی افراد از موقعیت خود در زندگی در متن فرهنگ و نظام ارزشها در محل زندگیشان و در ارتباط با اهداف، انتظارات و استانداردها و مسائل مربوط به فرد است. رضایت از زندگی با وضعیت جسمانی، سلامت روانی، روابط اجتماعی، وضعیت اقتصادی، باورها و ارزشها و سن فرد در ارتباط است.»
خانم کشاورز خاطر نشان کرد که این شکاف بین توقعات و امکانات است که باعث سرخوردگی و عدم رضایت از زندگی میشود. به تعبیر او شخصی که نسبت به خودش احساس مسئولیت داشته باشد و با مشکلاتش آگاهانه برخورد و بحرانهای زندگی را مدیریت کند توانایی بالا بردن سطح کیفی زندگی خود را دارد.
نقش نظام میانکنشی در سلامت روان
رضا کاظمزاده، روانشناس بالینی و رواندرمانگر خانواده فارغالتحصیل از دانشگاه بروکسل، به نقش نظام میانکنشی در سلامت روان پرداخت. نظام میانکنشی شیوه و قراردادهایی است که بر روابط ما حاکم است.
به تعبیر او «نقشهای اجتماعی افراد در جامعه از ارزشهای حاکم در آن جامعه و روابط میانفردی متأثر است. "شخصیت" به معنای چگونگی شکلگیری روان فرد در کودکی است و "نظام میانکنشی" سناریویی است که نقش فرد را بر اساس قراردادها در جامعه تعیین میکند. سلامت روان فرد همانقدر به شکلگیری شخصیت در کودکی بستگی دارد که به نظام میانکنشی اجتماعی که در آن زندگی میکند و یک رواندرمانگر بدون شناخت و تحلیل این دو عامل هرگز نمیتواند برداشت درستی از وضعیت بیمار خود داشته باشد.»
در دومین روز همایش روانپژوهان ایرانی در روتردام، شرکت کنندگان در چهار کارگاه مختلف به بحث و تبادل نظر پرداختند.