شوخی در ادیان
۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبهبه سختی میتوان نوع ویژهای از شوخیهای مختص دین یافت. حداکثر شاید بتوان جلوههایی را در این زمینه تشخیص داد. یهودیت در مقایسه با دینهای دیگر، از شوخطبعی بیشتری در طنز نسبت به خود برخوردار است. در ذنبودیسم، جنبهی پوچگرایی نیرومندتر است. اسلام خواهان آن است که شوخی در مسیر درست هدایت شود. این دین میخواهد که شوخی برخاسته از خود شوخی باشد و نه معطوف به این یا آن دین.
شوخطبعی، پادزهر بنیادگرایی
"والتر روتشیلد" خاخام ایالت شلزویگ هولشتاین آلمان، در برابر این پرسش که شوخی چه فایدهای برای ادیان دارد میگوید: «برای بیخدایان، کل دین یک شوخی است. برای کسانی که خود را با دین مشغول میکنند، بخشهایی از امور دینی به گونهای مسخره هستند. من فکر میکنم اگر آدم این شوخطبعی را نداشته باشد، از بنیادگرایی سخت و تعصب برخوردار است و این چیز خطرناکی است».
"سیلویا وتسل" نیز که بودایی است، شوخی را پادزهر بنیادگرایی میداند. به باور او، شوخطبعی، محوشدن بیش از اندازه را از میان میبرد. اگر آدم دربارهی چیزی تامل نکند و اجازه نداشته باشد تامل کند، نمیتواند دربارهی آن بخندد.
"وتسل" میافزاید: «بنابراین موضوع بر سر خندیدن نیست، بلکه بر سر رهاییای است که با خنده بیان میشود. به این معنا، موضوع به خندیدن هم مربوط میشود. استادان بودایی میدانستند اگر آدم بخندد ـ به شرطی که به آسیب دیگران نخندد ـ با موضوع فاصلهی بیشتری پیدا میکند و میتواند دقیقتر ببیند که چکار میکند».
دستاورد شوخی برای ادیان
با این همه، این پرسش هیجانانگیز باقی میماند که آیا ادیان بدون شوخی، چیزی کم دارند؟ آیا شوخطبعی و ایجاد فضایی برای خنده، با خود عناصر تازهای وارد پراتیک دینی نمیکنند که دستیابی به آنها تنها از راه عبادت ممکن نیست؟
"اووه سوارات" پروفسور مدرسهی عالی یزدانشناسی باپتیستی در این مورد محتاط است. وی میگوید: «شوخی چیزی ندارد به ایمان بیفزاید، بلکه تنها بعد ویژهای از ایمان را برجسته میکند که آدمی میتواند به کمک آن ضعفهای خود را ببیند و آماده باشد که نارسایی وضعیتها را بپذیرد».
بر خلاف وی، "مارتین کنشتگه" خطیب آکادمی کاتولیکی برلین، از شوخی و خنده طرفداری میکند. وی میگوید: «من به این جمله دلبستگی دارم که: فقط انسانهای شوخطبع واقعا انسانهای دینی هستند. به این دلیل که اگر من موفق شوم به عنوان یک مومن، از صورتبخشیهای انسانی ایمان مانند مناسک و جزمها، نیمگامی عقب بنشینم و دربارهی آنها شوخی کنم، پیوند با خدا را قطع نکردهام. من هیچ لطیفهای نمیشناسم که ایمان را به طنز یا شوخی کنایهآمیز بگیرد و طنزی دربارهی خود مناسبات انسانی با خدا نباشد».
بر این پایه میتوان گفت که شوخی، لیبرالهای دینی را از بنیادگرایان دینی جدا میکند. زیرا شوخی به امور نامعین و فضاهای میانی نیازمند است که همه چیز آن برای گفتن و اندیشیدن از پیش تعیین نشده است. ولی شوخی، افراد جدی را از کسانی جدا نمیکند که هیچ چیز مقدسی برای آنان وجود ندارد. حتا کسی که شوخی میکند، میتواند ایمانی صادقانه داشته باشد.
خدا چگونه انسانی میخواهد؟
احمد تانا که مسلمان علوی است، شوخی را در خدمت خدا میداند. وی میگوید: «آدمهایی وجود دارند که بسیار با هوش و کوشا، ولی به غایت ملالآور هستند. آنان کاملاند. ولی تودهی مردم چنین افرادی را معاشرتی و خوشایند نمیدانند. همین موضوع را میتوان به خدا انتقال داد. خدا چگونه انسانی میخواهد؟ انسانهایی که تمام وقت مشغول عبادتاند و همه کار را به درستی و نظم انجام میدهند؟ یا انسانهایی که خطاپذیرند و کمبودهای خود را دارند، ولی خوشایند هستند و دوستی با آنان مطبوع است؟ این شیوهی تفکری است که انسانهای با خصوصیات مختلف دارند و به آن معتقدند».
با استنتاجی عکس میتوان گفت: کسی که آنچنان پرشور و دوآتشه است که دیگر نمیتواند بخندد، در اعتقاد دینی خود نامطمئن است. حال هر قدر هم که میخواهد به اعتقاد تظاهر کند. شوخی یعنی از دست دادن کنترل. کسی که میخندد، دستکم برای لحظهای خود و جسم خود را زیر کنترل ندارد. گرچه این کار میتواند ترسآور باشد، ولی نخست باید اعتماد بهنفس انجام این کار را یافت، بویژه وقتی سخن از ایمان در میان است.