سینمای عطوفت و مهربانی · نقدی بر «آواز گنجشکها»، آخرین ساخته مجید مجیدی
۱۳۸۶ بهمن ۲۴, چهارشنبه
سینمای مجید مجیدی، آنچنان که در فیلمهای پیشین این سینماگر، مانند «بچههای آسمان» و «باران» نیز دیدهایم، سینمای عطوفت و مهربانی آدمهای پایین جامعه است. انسانهای ضعیف و محروم آرزوهای بزرگ دارند، اما در برابر شکستها و ناکامیها، صبر و شکیبایی را از دست نمیدهند. آنها با وجود زندگی محقر و ساده، نیروی درونی بالایی دارند، که آنها را از گزند سختیها و ناملایمات حفظ میکند.
کریم، قهرمان فیلم «آواز گنجشکها» با همسر و سه فرزندش، زندگی آرام و ساده ای دارد. او در عین فقر و نداری، با حیثیت و آبرو زندگی میکند. کریم ظرف چند روز با مصائبی روبرو میشود، که زندگی کوچک و ساده ی او را زیر و رو میکند. نخست، سمعک دختر بزرگ او خراب میشود، که برای تعمیر آن به سرمایه ی هنگفتی نیاز دارد که تأمین آن از توان او بیرون است. سپس کار خود را از دست میدهد و ناچار است در جستجوی روزی خود و خانواده اش به شهر آشفته و بی ترحم تهران برود و سرانجام با افتادن از بلندی، با بدن مجروح و آسیب دیده به بستر بیماری میافتد.
کریم در اثر بیماری، که از حرکت و کار ناتوان مانده، خلوت و فراقتی دارد که او را به کشف روحیات و روابط درونی خود و خانواده اش قادر میسازد. او تا که پیش از آن بنا به شرایط و ساختارهای آشنای خانواده ی ایرانی، رابطه ای نابرابر و سلطه جویانه با همسر و اعضای خانواده داشت، در بیکاری و ناتوانی، به نیروها و ظرفیتهای یکایک آنها پی میبرد.
همسرش که زنی ساده و خانه دار است، میتواند با کشت و کار معاش خانواده را تأمین کند و زندگی را بخوبی پیش ببرد. دخترش که عملا معلول است، کمک و دستیار مادر میشود. پسرش که آرزو دارد میلیونر شود، تنها بچه ای هوسران و خیالباف نیست، بلکه میتواند در کمک به رفاه خانواده جدی و کوشا باشد.
شخصیتپردازی ظریف و دلنشین کریم شاید برجسته ترین نکته ی فیلم «آواز گنجشکها» باشد. نکتهی ظریف و جذاب این است که میان سیمای ظاهری و روحیه و اخلاقیات کریم، تضادی آشکار و توهم انگیز وجود دارد. او ظاهری کمابیش زمخت و خشن دارد، در رابطه با اطرافیانش رفتار اجتماعی و شیوه ی تربیتی او با خشونت و قلدری همراه است. اما در جریان فیلم، این رویه ی ظاهری به تدریج کنار میرود و تماشاگر با روحیه ی مهربان و گوهر شفاف مرد زحمتکشی روبرو میشود که تمام زندگی او در کمک به دیگران خلاصه میشود.
او با نجابتی عمیق، قادر به بیان یا ابراز روحیه ی مهربان خود نیست، اما جز محبت و نیکدلی با دیگران، رابطه ای ندارد. همسر و بچههای خود را عاشقانه دوست دارد و برای رفاه آنها به هر کاری دست میزند. با همسایهها و همکاران خود رئوف و مهربان است و حتی با شترمرغهایی که مسئولیت پرورش آنها را به عهده گرفته، مهربان و با محبت است.
فیلم «آواز گنجشکها»، مانند سایر فیلمهای مجید مجیدی، تا حد زیادی به حکمتها و مثلهای عامیانه، تکیه دارد، که ریشه ی آنها را میتوان در ادبیات و داستانهای کهن ایرانی یافت. در گوشههایی از فیلم میبینیم که جوانبی از این سنت پر مایه و گرانبها، به رکود و تعطیل افتاده است. اما سینماگر نشان میدهد که، سرانجام همین گنجینه ی گرانبهاست که میتواند به یاری انسانهای بینوا بیاید. کریم و اطرافیان او شاید هرگز به رفاه و نعمت نرسند، اما بی تردید میتوانند با تکیه به همین فرهنگی دیر سال، لحظاتی از خوشبختی را تجربه کنند. سنگینترین فشارهای زندگی را تحمل کنند و در عین حال انسان باقی بمانند.
علی امینی نجفی