سردار بختیار
۱۳۹۹ مهر ۳, پنجشنبهمریم بختیاری در خانواده مبارز و سرشناسی زیست و پرورش یافت.
پدرش خان بود و پس از آموزش سوارکاری، تیراندازی و خواندن و نوشتن به دخترش، واژه "بیبی" دختر شاه یا خان را به نامش افزود:
"وقتی سرگذشت زنان بزرگ تاریخ را میخواندم میگفتم من باید یک روز مثل اینها ملکه شوم و کاری برای کشورم بکنم".
۱۵ ساله بود که برایش همسری ۲۰ سال بزرگتر از خودش اختیار کردند. از آن همسر سه فرزند کوچک داشت که کشته شد و او به خانه پدری بازگشت.
۲۴ ساله بود که باز او را به همسری مرد دیگری درآوردند.
این بار چون همسرش مانع راه او در پشتیبانی از آزادیخواهان میشد، بیپروایی کرد و پس از ۶ سال زندگی مشترک از او جدا شد، به اصفهان رفت و خانهاش را پایگاه مشروطهخواهان و پناهگاه شخصیتهای مبارزی مانند محمد مصدق و علیاکبر دهخدا کرد. همانجا بود که دهخدا نخستین یادداشتهای لغتنامهاش را آغازید.
او با اینکه سواد اندکی داشت، خاطراتش را از کودکی تا آغاز انقلاب مشروطه نوشته که با وجود نارساییهای املایی و انشایی، از آثار ماندگار نبرد بختیاریها علیه خودکامگی و نیروهای روس و انگلیس به شمار میآید به ویژه که همه چیز را بیپرده و ساده و با احساس بیان کرده است:
"امیدوارم خدا فرصت بدهد بنده که یک زن ایرانی و از ایل بختیاری میباشم روزنامه خاطرات خود را ساده و مختصر بنویسم. ... وجود سلطان برای یک مملکت یعنی چه؟ پولی از تمام مملکت به نام مالیات میگیرند و دست او میدهند که مملکت را اداره کند. پس سلطان نوکر ملت میباشد، اما بدبختانه بعضی از ملتهای دنیا عموما و ملت ایران خصوصا سلطان را آیت خدا میدانند و خدا را بنده او".
او در فتح تهران توسط مشروطهخواهان نقش برجستهای داشت و در جنگ جهانی اول از نفوذ و سرمایه مالی خانوادگیاش بهره برد و هنگی از سواران بختیاری ساخت و در نبرد با قشون روس و انگلیس و رهایی بخشهایی از ایران، کمکهای بزرگی کرد و آوازهاش به عنوان "سردار مریم" پیچید، هرچند برای رهایی از چنگال روس و انگلیس به پشتیبانی از امپراتوری آلمان پرداخت.
او تا سه سال پس از اعدام پسرش علیمردانخان، در دوره رضاشاه زنده بود و تا آخر عمر سیاه پوشید.
بیبی مریم بختیاری در ۶۳ سالگی در اصفهان درگذشت.