1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«زمستان» و «کارگران مشغول کارند» در جشنواره فيلم برلين

۱۳۸۴ بهمن ۲۸, جمعه

جشنواره­ی فيلم برلين (برليناله)، به روزهای پايانی خود می­رسد. طی روزهای گذشته، دو فيلم ديگر ايرانی نيز در اين جشنواره به نمايش درآمد: فيلم «زمستان است» ساخته­ی رفيع پيتز در بخش رقابت­های اصلی و فيلم «کارگران مشغول کارند» ساخته­ی مانی حقيقی در بخش «همايش» فيلمسازان جوان.

https://p.dw.com/p/A69e

رفيع پيتز فيلمساز ايرانی که تا کنون با چند فيلم در جشنواره­های بين­المللی شرکت داشته است، اين بار عنوان فيلم خود را از سروده­ی معروف مهدی اخوان­ثالث تحت عنوان «زمستان» الهام گرفته و فيلمنامه را از داستان «سفر» نوشته­ی محمود دولت­آبادی اقتباس نموده است. اگر چه شعر اخوان­ثالث تداعی کننده­ی فضای اختناق سياسی پس از کودتای ۲۸ مرداد است، اما خود فيلم روايتگر فقر و تنگدستی لايه­های حاشيه­نشين شهری و تلاش آنان برای گذران زندگی است.

مردی در جستجوی کار راهی سفر می­شود و زن جوان و دختر خردسال خود را تنها می­گذارد. ماه­ها می­گذرد بدون اينکه کوچکترين خبری از او به خانواده­اش برسد. زن برای امرار معاش در کارگاهی به خياطی می­پردازد. مرد جوان بيگانه­ای که در جستجوی کار به آن نواحی آمده است، تدريجا" به زن علاقمند می­شود. با رسيدن خبر مرگ شوهر زن جوان، راه برای پيوند ميان زن و مرد جوان هموار می­گردد و او عملا" جای شوهر زن را در خانواده­ اشغال می­کند. تا اينکه روزی شوهر زن که همه او را مرده می­پنداشتند از راه می­رسد...

فيلم رفيع پيتز به سبکی نئورئاليستی نمايانگر زندگی و مشکلات انسان­هايی است که در حاشيه­ی شهرهای بزرگ روزگار می­گذرانند. فيلمساز تلاش نموده است تا سرمای مستولی بر زندگی اين انسان­ها را از طريق تصاوير فضای سرد و زمستانی حاکم بر فيلم، به تماشاگر منتقل ­کند. رفيع پيتز برای فيلم خود از موسيقی متن حسين عليزاده و آواز محمدرضا شجريان نيز استفاده کرده است.

ديگر فيلم ايرانی نمايش داده شده در «برليناله»، فيلم «کارگران مشغول کارند» بود که به کارگردانی مانی حقيقی و برپايه­ی فيلمنامه­ای از عباس کيارستمی تهيه شده است. اين فيلم که نمونه­ای از سينمای نمادگرای ايران است، با استقبال تماشاگران روبرو شد.

چهار مرد ميانسال با سابقه­ی دوستی طولانی که می­توان آنان را نماد لايه­های مدرن و تحصيلکرده و مرفه شهری دانست، در بازگشت از اسکی و در جاده­ای کوهستانی به تخته­سنگ بزرگی در کنار جاده برمی­خورند. (اين تخته­سنگ بی­اختيار تماشاگر را به ياد «مونوليت» پرهيبتی می­اندازد که کارگردان نامی هوليوود «استانلی کيوبريک» از آن به عنوان نماد «روح مطلق» در فيلم «راز کيهان» استفاده کرده بود).

اما تخته سنگ کنار جاده را شايد بتوان نماد نيروهای ماند و تجددستيز و يا مظهر عادات و سنت­ها در جامعه­ی ايران ارزيابی کرد. دوستان به اتفاق تصميم می­گيرند آن را از کنار جاده به قعر دره سرنگون کنند. البته آنان از پيرمردی روستايی اين هشدار «حکيمانه» را می­شنوند که نسلهاست افرادی تلاش می­کنند اين سنگ را از ميان بردارند و تا کنون هيچ­کس موفق به اين کار نشده­ است. با پيوستن افراد ديگر به جمع چهارنفره، تلاشی همه جانبه­ برای فروانداختن تخته­سنگ آغاز می­گردد. اما تخته سنگ که ظاهرا" پايه­ی محکمی در زمين دارد، از جای خود تکان خوردنی نيست. حتی استفاده از اهرم و وسائل تکنيکی و زور ماشين­های سواری نيز که همگی می­توانند نماد «خرد ابزاری» محسوب گردند، برای چيرگی بر اين مانع کارساز نيست.

در جريان تلاش­های بی­ثمر اين جمع، تدريجا" رويکردها و رفتارهای روانی گوناگونی در افراد بروز می­کند: سرخوردگی، دلسردی، ناپيگيری، بيم از خطر، تقديرگرايی، خشم ويرانگر و غيره. در پايان در حالی که همه چيز حاکی از استيصال و درماندگی جمع است، صدای مهيبی به گوش می­رسد که شايد خبر از فروريزی تخته­سنگ می­دهد.

مانی حقيقی با فيلم خود، نمونه­ی موفقی از سينمای سنجشگر و انديشيده­ی ايران را عرضه نموده است. ديالوگ­های فيلم جذاب است. حقيقی توانسته بازی­های خوب و روانی از بازيگران خود بيرون بکشد، به گونه­ای که به تماشاگر اين احساس دست می­دهد که بازيگران در مقابل دوربين نه بازی، بلکه زندگی می­کنند.

مانی حقيقی در پايان فيلم، به اتفاق چند تن از همکاران و بازيگران به روی صحنه رفت و به پرسش­های تماشاگران پاسخ داد. بسياری از تماشاگران آلمانی از او به خاطر فيلم خوب و گيرايی که ساخته و از اين طريق به غنای «برليناله» افزوده است تشکر کردند. مانی حقيقی از هرگونه تفسير و تعبير فيلم خود امتناع کرد و آن را بر عهده­ی تک تک تماشاگران گذاشت.

وی خاطر نشان ساخت که در جريان گفتگوهايش با افراد مختلف به اين امر پی برده که آنان برداشت­ها و دريافت­های کاملا" متفاوتی از فيلم داشته­اند. از نظر او، کار هنری در واقع بايد به همين­گونه باشد. به گفته­ی مانی حقيقی اين فيلم در ايران نيز ميان تماشاگران بازتاب­های گوناگونی داشته است. جمعی آن را نپسنديده­اند و حتا فيلم را فاقد هرگونه محتوايی دانسته­اند و اما بر عکس، جمعی هم از آن تقدير و ستايش به عمل آورده­اند. برای مانی حقيقی مهم اين است که فيلم از دريچه­ی تنگ سياسی نگريسته نشود، بلکه بيش از هر چيز به عنوان آفريده­ای هنری مورد ارزيابی قرار گيرد.

بهرام محيی، گزارشکر صدای آلمان در برلين