دورنمای نزدیکی نیروهای اصلاحطلب مذهبی و سکولار • بخش سوم
۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه[ادامه از بخش دوم]
آقای مزروعی، آیا شما در میان فعالان و هواداران جنبش سبز، تلاشی برای نزدیک شدن بین نیروهای سکولار و مذهبی مشاهده میکنید؟
علی مزروعی: در داخل که سازماندهی برای این گونه تعاملها اصلاً وجود ندارد. در خارج هم وجود ندارد. ولی تقریباً میشود گفت که این به صورت غیرفیزیکی در حال انجام است، آن هم در سایهی تکنولوژی ارتباطی که امروزه در اینترنت وجود دارد. یعنی همین بحثها و گفتوگوهایی که میشود که این نیروها با همدیگر تبادل فکر و نظر میکنند.
متأسفانه این یکی از نقصهایی است که در جامعه ما وجود دارد و امیدواریم شرایط به گونهای فراهم شود که بشود یک چنین سازماندهی بهوجود آورد که این نیروهای مختلف بتوانند در کنارهم قرار گیرند و باهم گفتوگو کنند. ولی در حال حاضر میشود گفت که نه، چنین چیزی تقریباً وجود ندارد.
بشنوید: میزگرد دورنمای نزدیکی نیروهای اصلاحطلب مذهبی و سکولار
پس شاید هنوز نیاز به گفتوگو از طرف نیروهای مذهبی یا سکولار احساس نشده.
علی مزروعی: نه، این ارتباطی به احساس نیاز ندارد. ارتباط با شرایط عینی دارد که در دل آن شرایط عینی باید سازماندهی و ارتباط برقرار شود. درداخل به دلیل جو خفقان و فشار و فضای امنیتی اصلاً نیروهای مذهبی امکان ارتباط بین خودشان را هم ندارند، چه برسد بین نیروهای مذهبی و غیرمذهبی.
در خارج از ایران هم به دلیل فاصلهای که وجود دارد و این پراکندگی جغرافیایی که بین افراد است، تا حدودی مشکل است که بشود سازماندهی کرد و افراد را به لحاظ فیزیکی در کنارهم قرار داد. ولی گفتم به لحاظ مجازی خوشبختانه امروز در اینترنت این ارتباط برقرار است و تبادل نظر صورت میگیرد و خود این نشان میدهد که اگر شرایط عینی فراهم شود، فضا برای این ارتباط وجود دارد.
آقای اشکوری در مورد این بحث آخر اگر نکته ای می خواهید اضافه کنید و همچنین سخنان پایانی شما را می شنویم.
یوسفی اشکوری: من میخواهم فقط بگویم که این ضرورت گفتوگو بین همهی نیروهای فکری و نمایندگان و سخنگویان جناحهای فکری، فرهنگی و سیاسی جامعه یک ضرورت بسیار مبرم است برای پیشرفت جنبش مدنی ایران و همهی گروهها، اقوام، نمایندگان جنسیتها، فمینیستها و آنهایی که چه مرد و چه زن در این عرصه فعال هستند، مذهبیها از انواع نوگرایش یا سنتیاش، جریانهای سکولار، همهاینها به نظر من باید در یک گفتوگوی عمومی شرکت کنند و خوشبختانه از دوران اصلاحات به بعد ما گامهای مهمی در این زمینه برداشتهایم.
واقعا در همان داخل ایران هم برداشتیم. آن «خودی و غیرخودی» که دوستان دوم خردادی ما یک روزگاری داشتند، خوشبختانه بعدها از دورهی دوم دولت آقای هاشمی و خاتمی فروریخت. چون یکسری چیزها هست که همان طور که گفتم، ذهنیتها از طریق ذهنیت تغییر نمیکند و اگر بخواهم عامیانه بگویم، گاهی صابون باید به تن خود آدم بخورد، تا متوجه شود اصلاً آزادی یعنی چه، سرکوب یعنی چه و یا زندان و شکنجه یعنی چه.
مدتی با دوستمان آقای عبدالله نوری در زندان بودیم، خب ایشان بههرحال یکی ازمقامات جمهوری اسلامی بود. خود ایشان میگفت من تا زمانی که زندان نیآمده بودم، واقعاً از کنار این اوین رد میشدم و نمیدانستم زندان یعنی چه. حالا دوستان اصلاحطلب ما چون خودشان رفتند زندان، البته ما خوشحال نیستیم و متأسفیم که دوستمان زندانیاند، به نظر من متوجه میشوند که دههی شصت چه گذشته است. در گذشته بر دیگران چه گذشته.
من هم روزگاری متوجه نبودم. این را بهعنوان ایراد نمیخواهم مطرح کنم. من هم تا زندان نرفته بودم، خیلی چیزها را درک نمیکردم. همین طور خیلی از دیگر دوستان. ولی بههرحال ما، ما طیف ملیـ مذهبیها و نهضت آزادی، در طول این دوران بعد از انقلاب همواره پیشگام برداشتن این مرزها بودیم.
ازجمله مثلاً در انتخابات مجلس ششم که ما نیروهای ملیـ مذهبی خیلی فعال بودیم و ستاد داشتیم و لیست داشتیم و در تبلیغات و در انتخابات هم شرکت کردیم، علیرغم این که ۲۵ نفر از ۳۰ نفر کاندیداهای ما را رد صلاحیت کردند، ولی باز باقی ماندیم و بخشی از نیروهای دوستان جبههی مشارکت را آوردیم در فهرست خودمان و ۱۷ نفر را معرفی کردیم، آنجا به طور نمادین ما نیروهای ملیـ مذهبی، آقای فریبرز رئیس دانا، یک چهرهی شناختهشدهی چپ ایران را، بهعنوان کاندیدای خودمان معرفی کردیم.
البته بیشتر سمبولیک بود و میدانستیم که خودمان را راه نمیدهند، چه برسد به آقای رئیس دانا. ولی معرفی کردیم و میخواستم بعدها هم گامهای بعدی را برداریم که متأسفانه متوقف شد. خود دوستان اصلاحطلب ما، دوم خردادی ما، جبههی مشارکت در طول این سالها خیلی تلاش کردند که این مرزها را بردارند.
ولی همان طور که آقای مزروعی فرمودند الان در داخل عملاً امکانپذیر نیست. ولی به لحاظ ذهنی و فرهنگی دیگر این مرزها خوشبختانه دارد آب میرود و نیروها دارند بههم نزدیک میشوند و باید ترس این نیروها از همدیگر بریزد و روی آن آرمان مشترک که آزادی است و دموکراسی و حقوق بشر و امثال اینهاست، مشترک فعالیت کنند تا به مرحلهای برسیم که دیگر این دعواها به صفر یا به حداقل برسد.
متشکرم. آقای مزروعی منتشر شنیدن سخنان پایانی شما هستیم.
علی مزروعی: من در ادامهی این صحبتها میخواهم بگویم که ما بایستی توجه داشته باشیم که وقتی میگوییم شعار ایران برای همه ایرانیان را میخواهیم متحقق کنیم، باید حتی آنهایی را که به لحاظ فکری و عقیدتی مخالف ما هستند، ولی واقعیت موجود در جامعهی ما هستند، آنها را هم به رسمیت بشناسیم و با آنها وارد گفتوگو شویم.
یعنی به این صورت نباشد که ما فکر کنیم فقط باید در درون جنبش سبز گفتوگو کنیم. ما باید بتوانیم راهی پیدا کنیم با مخالفان خودمان هم گفتوگو کنیم. برای این که اگر بخواهد ایرانی ساخته شود، باید با حضور همه ایرانیان باشد. خب بخشی از این ایرانیان میتوانند مخالف ما باشند. مخالف «ما»ی جنبش سبز را میگویم. ولی در یک نظام سیاسی احزاب و گروههای مختلف شکل میگیرند و اینها حق دارند با همدیگر رقابت کنند و با همدیگر حق دارند مخالف باشند.
ولی این مانع از گفتوگو و تعامل نباید باشد. میخواهم بگویم پایبندی به گفتوگو و این که ما باید با همه نیروهای اجتماعی تعامل داشته باشیم، تنها با آنهایی که در جبههی ما هستند، نیست. باید به جبههی مخالف خودمان هم بتوانیم راه پیدا کنیم و اگر ما بتوانیم این امر گفتوگو را بهعنوان یک منطق سیاسی بپذیریم و همگانیاش کنیم، من فکر میکنم یکی از بزرگترین تحولات تاریخی در ایران اتفاق خواهد افتاد و اینکه همه ایرانیان احساس کنند که نه در سایهی ستیز و رودررویی، بلکه در سایه گفتوگو و تعامل میتوانند راهی را بپیمایند که منفعت همگان در آن تأمین شود.
این یکی از پایههاییست که الان جنبش سبز هم روی آن تکیه دارد که ما حتی با حاکمیت موجود میتوانیم گفتوگو کنیم و بگوییم که خواستها و مطالبات ما این است و تا آنجایی که امکان دارد آنها با این خواستها و مطالبات همراهی کنند، ما حاضر به همراهی هستیم. بنابراین منطق گفتوگو در همه عرصهها به نظر من میتواند بهعنوان یک راهبرد مورد توجه قرار گیرد و از آن دفاع شود.
مهدی محسنی
تحریریه: داود خدابخش
بخش اول میزگرد با علی مزروعی و حسن یوسفی اشکوری
بخش دوم میزگرد با علی مزروعی و حسن یوسفی اشکوری