در چيستى بنيادگرايى دينى (بخش ششم): بنيادگرايى در كليساى پروتستان (۱)
۱۳۸۴ اسفند ۲۰, شنبه۴. بنيادگرايى در كليساهاى پروتستان اروپا
روزى يك دانشجوى جوان رشتهى الاهيات در سمينار الاهيات دانشگاه از چگونگى برهانآورى انجيلى براى يك حكم الاهياتى مىپرسد. وى در ساعت استراحت شگفتزده با اين پرسش دانشجويان ديگر مواجه مىشود كه به او مىگويند: ”نمىدانستم كه تو نيز جزو بنيادگرايان هستى!” و اينكه: ”از چه زمان يك بشارتگر(۸) شدهاى؟”
نمونهاى ديگر: در سمينار وعظ يك كليساى اوانگليكن بحثى داغ درمىگيرد. مسئله بر سر يك مهد كودك كليسايى است. شمارى از ويكارها (نايب كشيشها)(۹) اظهار داشته بودند، فرقى نمىكند كه يك مهد كودك در هندِ بوديست و يا در يك منطقهى اوانگليك تشكيل شود. در پى آن يك ويكارِ زن مىپرسد: ”من علاقمندم بدانم كه شايد برهانى براى تشكيل يك مهد كودك با پوشش كليسايى نيز وجود داشته باشد؟” اين سخن وى اعتراض شديد حضار را برانگيخت و اين ويكار را متهم به عدم تساهل و روادارى كردند، زيرا كه اين ويكار زن پيش از اين بر اعتقادات زُهدباورانه (pietistic)ى خود اعتراف داشته بود. بدين گونه وى را سريع بنيادگرا ارزيابى كردند. (برگرفته از كتاب: P. Zimmerling, Fundamentalismus, p.97)
براستى نگاه زُهدباورانه و آنگليكال جملگى بنيادگرايانهاند؟ پيش از هر چيز نگاه زُهدباورانه و آنگليكال را به انجيل ـ پارسايى اعضاى اين كليساها نسبت مىدهند. و اين انجيل ـ پارسايى اغلب به اشتباه يك دركِ بنيادگرايانه از متن تعبير مىشود. چنانكه پيش از اين اشاره كرديم، شايد بتوان گفت كه دركِ بنيادگرايانه از انجيل بزرگترين خطر در درون كليساهاى پروتستان باشد. اين امر را مىتوان از ميراث اصلاح دينى (رفرماسيون) بهتر درك كرد كه گفته بود: ”فقط متن”. ولى نه ميراث لوتر بنيادگرايانه است و نه مؤمنان اوانگليكال و زُهدباور بنيادگرا هستند. درك بنيادگرايانه از متن نگاهى خودويژه به متن دارد. با اين حال بنيادگرايى در پروتستانتيسم آلمانى همواره زمينهساز مشاجرات سخت بوده است. دو مثال نمونهوار بالا حاكى از آنند كه مفاهيم چه راحت خلط مىشوند. از اين رو مىكوشيم نخست به خطرات واقعى بنيادگرايانه در كليساهاى پروتستان آلمان فدرال و در اروپا نگاهى بيافكنيم و سپس معناى چند مفهوم را روشن سازيم.
الف. گرايشهاى بنيادگرايانه در اروپا
امروزه بنيادگرايى به يك جنبش معين در درون پروتستانتيسم اوانگليكال محافظهكار اطلاق مىشود. اين بنيادگرايى در وهلهى نخست خود را در آمريكاى شمالى و بريتانيا بروز مىدهد و سپس در كشورهايى كه فعاليتهاى ميسونرى بنيادگرايانه در آنها رواج دارند. اين گرايش در اروپاى امروز چندين ميليون اعضاى كليساهاى مختلفى با سنتهاى كالوينيستى، باپتيتستى و پيهتيستى را شامل مىشود. اين جماعتها نيز خود را ”بنيادگرا” مىنامند.
اگرچه نفوذ بنيادگرايى بر اروپا محدود است، ولى اين نفوذ بيشتر از آن چيزى است كه كه كليسا زير عنوان ”بنيادگرا” بدان اشاره دارد. حيطهى اين بنيادگرايى در وهلهى نخست محافل پروتستان انجيلباور (اوانگليكال) را شامل مىشود. پژوهشگر آلمانى گ. ساوتر (۱۰) از تظاهر برخى حركتهاى بنيادگرايانه در آلمان چنين نام مىبرد:
هر بار «آژير خطر انجيل» (عنوان كتابى نيز به همين نام اثر «گرهارد برگمان») كه نسبت به علوم انجيلى مدرن هشدار مىدهد؛
جنبش « نَه انجيلى ديگر» كه از سال ۱۹۶۶عليه يك الاهيات مدرنيستى و عليه يك پلوراليسم اخلاقى در كليساى عوام شكل گرفت؛
و در همين ارتباط تحريم كوتاهمدت كنگرهى اوانگليك آلمان توسط «كنفرانس جماعتهاى انجيلى در كليساهاى اوانگليك آلمان»؛
برخوردها و درگيرىهاى كليسايى سياسى منطقهاى، همانند درگيرىهايى كه سالهاست در مجمع مشورتى كليسايى ايالت وورتمبرگ آلمان جريان دارد كه جامعهى پژوهشى بنيادگرا موسوم به «كلمه و علم» در اين چالشها فعال است؛
تأسيس «كليساى آنسكار» در هامبورگ كه از پيامدهاى خروج از كليساى ايالتى اوانگليك و انتقاد از كليساى اوانگليك در آلمان فدرال (EKD) كه به پلوراليسم غيرقابل تحمل متهم مىشد، صورت گرفت؛
يك جنبش گستردهى انجيلباور (اوانگليكال) ديگر از جمله به تأسيس آكادمى آزاد الاهيات اوانگليك (FETA) در شهر بازل به مثابهى بديل آموزشهاى الاهيات دانشگاهى انجاميد. اين جنبش تنها موضوعهايى چون تفسير تاريخى انتقادى و تأثيرات فلسفى را مورد آماج حملات خود ندارد، بل كه رويكرد جديد جايگزينى روانشناسى و رواندرمانى بجاى روانيارىهاى مذهبى (Seelsorge) توسط روحانيان و نهادهاى كليسايى نيز مورد انتقاد شديد اين جريان بنيادگرايانه است.
مقاومت شديد در برابر تغييراتى كه در زمينهى فعاليت ارشادى صورت گرفته و عليه تغيير در نوع رفتار با ديگر اديان كه در بخشهايى به وضوع مخالف اهداف شوراى جهانى كليساهاى ژنو هستند؛ و اينكه شمار ميسيونرهاى ارشادگر تشكل موسوم به «جامعهى كارى ارشادِ اوانگليكال»(۱۱) كه از اتحاد گروههاى ارشادى متعدد تشكل شده است، چهار برابر بيش از شمار ارشادگران غير اوانگليك است؛
يك رشته پيوندهاى بينالمللى مانند دو تشكل بزرگى كه در سال ۱۹۷۶ پديد آمدند: «جامعهى متألهان اوانگليكال»(۱۲) و «جماعت اروپايى وحى»(۱۳)
ب. اوانگليكال، پيهتيستى گونههاى بنيادگرايانه
ارائهى يك توصيف دقيق از بنيادگرايى در كليساى پروتستان به نظر دشوار مىآيد، زيرا كه اغلب اصطلاحهايى مانند ”بنيادگرايانه” را با عنوانهايى چون ”اوانگليكال”، ”پيهتيستى”، ”انجيلگرايانه”، ”انجيلباورى” يا ”محافظهكار” برابر دانسته و بكار بسته مىشود. در زمانهى اخير از آنگذشته اصطلاحهاى تركيبى مانند ”محافظهكار اوانگليكال” و يا ”اوانگليكال بنيادگرا” به چشم مىخورند. بنابراين به نظر مىآيد كه در اين زمينه دستكم يك مرزبندى عمومى ضرورت دارد. (نك: S. Holthaus, Fundamentalismus, S. 51-62.)
واژهى ”اِوانگليكال” براى نخستين مرتبه در انگلستان سدهى شانزده ميلادى براى هواداران جنبش اصلاح دينى پروتستان در درون كليساى دولتى اِوانگليكن بكار رفت. بعدها اين كلمه با واژهى ”پروتستان” پس رانده شد. جنبش اوانگليكال معاصر در وهلهى نخست ريشه در پيهتيسم سدهى هيجده ميلادى و در جنبش بيدارى دينى سدهى نوزدهم دارد. از اين رهرو اين واژه در ارتباط با خيزشهاى اصلاحدينى سدهى شانزدهم است. تأكيد بر انجيل و ايمان شخصى به عيسى مسيح نيز ريشه در همين جا دارد.
بايد اشاره داشت كه جريانهاى پيهتيستى اِوانگليك در آلمان فرهنگى متفاوت از يكديگر، ولى همواره مذهبى را تشكيل دادند كه ايمان درونى، زهد و رستگارى قلبى و ايمانى تجربهشده در زندگى واقعى از وجوه مشخصهى ايشان است. از سوى ديگر اين جريانها از كليساى حاكم، از نظر ايشان قشرى هستند، فاصله گرفتهاند. آنها بارها تلاش ورزيدهاند خود را از مجموعهى «كليساهاى اِوانگليك آلمان» (EKD) جدا كنند و يك ساختار موازى تشكيل دهند. بنابراين نمىتوان گفت كه هر اِوانگليك يك بنيادگراى پروتستان است. هر چه باشد پيهتيسم به مثابه يك جنبش نوآور تأثير جهانى بر نهضت كليسايى گذارده و فعاليتهاى اجتماعى گستردهاى براى پروتستانتيسم به ارمغان آورده است. شمارى از نمايندگان برجسته و سرشناس جنبش اِوانگليكال آلمان در اين ارتباط خود را پيهتيست دانسته و بىشك عنوان بنيادگرا بر خود را نفى مىكنند. نمايندگانى از جنبش اوانگليك نيز هستند كه از نظر سياسى خود را به طيف چپ احزاب نزديك مىبينند.
اهداف بنيادگرايى آمريكايى از سوى جنبش اِوانگليكال، كه پس از جنگ جهانى دوم شكلبندىاش آغاز شد، بطور عمده پذيرفته شد. بنيادگرايى آمريكايى مراحل آغازين خود را در محافل اوانگليكال سير كرد. ولى بايد گفت، اهداف خاصى كه بنيادگرايان تعقيب مىكردند، به شكاف در ميان بنيادگرايى آمريكايى انجاميد: جناح ميانهرو جنبش نو اِوانگليكال (neo-evangelicals) را تشكيل داد كه آگاهانه قصد ادامهى سنت جنبش بيدارى را دارد. نو اِوانگليكالها در چهرهى بيلى گراهام آمريكايى تا امروز رهبرى محبوب و موفق مىبينند.
«پيهتيسم» (Pietism يا زهدباورى و پارسايى) به يك جنبش اصلاح دينى درون كليساى پروتستان متعلق به سدههاى هفدهم و هيجدهم ميلادى اطلاق مىشود كه در مخالفت با پرهيزگارانِ جزمانديش و درستدينانِ ارتدوكس شكل گرفت. نمايندگان اين جنبش، همانند اشپِنِر، فرانكه، تسينسدورف و بِنِگِل (۱۳) بناى يك زهدباورى فعال و پويايى را گذاردند كه حيات تقدسيافتهى فرد و انجيل در كانون آن قرار داشتند. بىجهت نيست كه «متن» در زهدباورىِ و پارسايى پيهتيستى از جايگاه والايى برخوردار است و علوم انجيلى زمينه رشد يافته است. يكى از وجوه مشخصهى اين زهدباورى گرايش به عزلتگزينى از هر چيز دنيوى است.
از منظر آموزه، پيهتيسمِ امروزين اوانگِليكال است، ولى هر اوانگِليكالى زهدباور نيست. زهدباوران نسبت به اشكال پرهيزگارانه و نمودهاى اوانگِليكال برخوردى احتياطآميز دارند. از سوى ديگر زهدباوران (پيهتيستها) تفاهم چندانى نسبت به رفتار مبارزهجويانهى بنيادگرايان ندارند. از اين رو زهدباوران راه خود را از كليساى ايالتى (در آلمان) جدا نساختند و چنانكه امروز شاهد آن هستيم كليساى ايالتى وورتمبرگ شمار كثيرى از اعضاى زهدباور را در ميان خود دارد. در واقع به زهدباورى يا پارسايى به مثابهى شكلى ويژه از ايمان اوانگِليكال نگريسته مىشود.
بىشك ميان بنيادگرايان، اوانگِليكالها و پيهتيستها برخى وجوه مشترك را مىبينيم كه در صدر آن اهميت بنيادين متن و پرهيزگارى شخصى است. ديگر وجه مشترك اين سه گروه مذهبى مبارزه عليه جريانهاى الاهيات ليبرال و آزادانديش است. در اين رابطه برخورد و چالش با تفسير تاريخى ـ انتقادى از متن، كه از زمان عصر روشنگرى تا به امروز در كليساى پروتستان تفسير غالب است، نقش تعيينكنندهاى را به خود اختصاص مىدهد. از دههى شصت سدهى بيستم ميلادى نيز شاهد مبارزهى مشترك اين گروهها در آلمان هستيم تا ده فرمان مسيحايى را در قوانين اين كشور وارد كنند، امرى كه كاملا سياسى است و بويژه در آستانهى انتخابات خود را بروز مىدهد.
ادامه دارد
برگردان: داود خدابخش