درباره مارسل رايشرانيتسكى «پاپ ادبيات آلمان»
۱۳۸۴ خرداد ۲۳, دوشنبهپروفسور مارسل رايشرانيتسكى در هيچ دانشگاهى تحصيلات آكادميك نكرده و فقط عشق به ادبيات آلمانى او را به مقام كنونىاش رسانده است. وقتى رانيتسكى از كتابى ستايش مىكند، فروش آن كتاب چند برابر مىشود و هنگامى كه كتابى را مورد انتقاد شديد قرار مىدهد، فروش آن چندين برابر!
مارسل رايشرانيتسكى، منتقدى كه در زمان زندگىاش به يك اسطوره بدل شده است، در روز دوم ژوئن ۸۵ ساله شد. او در سال ۱۹۲۰ در لهستان متولد به دنيا آمد. پدرش يهودى لهستانى و مادرش آلمانى و از خانوادهى يك خاخام بود. در سال ۱۹۲۹ پس از ورشكسته شدن پدر، به همراه خانواده به برلين مهاجرت كرد و در همين شهر نيز تحصيلات متوسطه خود را به پايان رساند. پس از روى كار آمدن هيتلر در آلمان و مدتى پيش از شب حمله به مراكز و مغازههاى يهوديان توسط نازيها در اكتبر سال ۱۹۳۸، به لهستان بازگردانده شد و از سال ۱۹۴۰ در گتوى ورشو زندگى كرد، همانجايى كه با همسر آيندهاش تئوفيلا آشنا شد و توانست بههمراه او در سال ۱۹۴۳ از آنجا بگريزد. در جريان پاكسازى يهوديان توسط ناسيونالسوسياليستها بسيارى از اعضاى خانوادهاش از جمله پدر، مادر و برادرش را از دست داد. پس از پايان جنگ دوم جهانى وارد حزب كمونيست لهستان شد و در سفارت لهستان در لندن آغاز به كار كرد. با اخراجش از حزب كمونيست، فقط به عشق هميشگىاش ادبيات پرداخت و در سال ۱۹۵۸ براى هميشه راهى آلمان شد.
اما راز توفيق اين منتقد ادبى، كه در آلمان به اندازه يك ستاره سينما شهرت دارد در چيست؟ كسى كه برنامههاى تلويزيونىاش با عنوان «كوارتت ادبى» كه در سال ۲۰۰۱ متوقف شد، صدهاهزار بيننده را در برابر صفحه تلويزيون ميخكوب مىكرد؟ مارسل رايشرانيتسكى به هيچ نظريه ادبى و معيارى در داورىهايش پايبند نيست مگر خود متن و تجربههاى شخصى: ”منتقد خوب ادبى را شايد به اين بتوان شناخت كه او معيارهاى ثابتى ندارد. اصلا او از كجا مىتواند اين معيارها را بهدست بياورد. او فقط مىتواند آنها را از زيبايىشناسى بيرون بكشد، اگر به نوعى زيبايىشناسى باور داشته باشد. من باور ندارم. من مولفههاى خود را از دو حوزه اتخاذ مىكنم: ابتدا از همه آن چيزهايى كه در طول زندگى خود خوانده و آزمودهام و دوم از خود كتابى كه مورد بحث قرار مىگيرد. مولفهها بايد هر بار از دل اين كتابها استخراج شوند. منتقد بايد چنان ذهن بازى داشته باشد كه بتواند بخاطر يك استعداد جديد از همه چيزهاى ديگر چشمپوشى كند“.
رانيتسكى استعدادهاى بسيارى را در دوران فعاليت ادبىاش كشف كرده است كه مشكل بتوان توجه فضاى ادبى آلمان به آنها را بدون نفوذ رايش رانيتسكى تصور كرد. از سوى ديگر نقد مارسل رايشرانيتسكى سويهاى ويرانگر نيز دارد، قاطع و آشتىناپذير! نقد شديد او بر رمان «گستره وسيع» گونتر گراس را كمتر كسى از ياد برده است، نقدى كه باعث تيره شدن رابطه منتقد و نويسنده شد. رانيتسكى در داورىهاى خود چنان صريح و بىپرده و به نظر «بىرحم» است كه اين داورىها او را همزمان به منتقدى تبديل كردهاند كه در عين اينكه بيش از ديگران خوانده مىشود، بيش از هر كس ديگرى نيز مورد تنفر نويسندگان قرار گرفته است. اما او خود را قاضى و داور ادبيات نمىداند: ”من بههيچوجه قاضى نيستم، بلكه بيشتر يك دادستان يا وكيلم، مدافع و يا شاكى. مدافع نويسندهاى كه گرايش به دفاع از او دارم و گاهى هم يك شاكى، اما بايد به شكلى احساساتى بگويم به نام ادبيات“.
البته رانيتسكى نقد ويرانگر و كوبندهاى كه خود يكى از نمايندگان آن است را «امرى خطرناك» مىداند، نقدى كه پيامدهاى خوشايندى براى منتقد ندارد. خودش مىگويد: ”بدبختانه بسيارى از نويسندگانى كه مورد نقد شديد من قرار گرفتهاند انتقامجويى مىكنند، تازه عين اين كار را كسانى هم مىكنند كه نسبت به آنها بىاعتنا بودهام“. و ادامه مىدهد: ”اما كسى كه پا به اين ميدان مىگذارد بايد خطر آن را هم به جان بخرد. كسى هم نمىخواهد، خب مديريت داروخانه و حسابدارى هم مشاغل خوبى هستند“.
بهنام باوندپور